سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
درود بر جناب عزیزیان ارجمند و بازدیدکنندگان محترم از صفحهی پرمحتوای جاری
با شعری سرشار از شور و شعور و نیز اصطلاحات بکر و مفاهیم گیرا رو به رو هستیم، که به شکل واژگانی پخته و قالبی گیرا، به منصهی ظهور نشسته است
.
هنگامیکه شعری به اشتراک گذاشته میشود، هر کس بنا بر دیدگاه و اندیشهی خود، برداشت خاص خود را دارد؛ به قول حضرت مولانا:
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
بگذریم... پنجرهی سبز جاری، نقد نیست؛ فقط یک دیدگاه است. نقد نوشتن را اصولی است که در این مجال و مقال نمیگنجد.
مختصروار مطالبی دیدگاهی را قلم میزنم:
✍ امشب در آسمان امیدم
قدری شهاب یخزده دارم
مصراع فوق، عبارتی کنایی است و پارادوکسوار، مفهوم امید و بیشتر ناامیدی را رساناست؛ ضمنا، عبارتِ کناییِ موردِ اشاره، از چندین آرایهی ادبی دیگر نیز تشکیل شدهاست؛ از جمله:
_ آسمان امید: تشبیه بلیغ.
_ شهاب یخزده: متناقضنما. (شهاب داغ و سوزان و درخشان است.)
_ «امشب»، «شهاب»: واجآرایی و نیز مراعات نظیر.
_ «آسمان»، «شهاب»: مراعات نظیر.
✍ مینوشم از عصارهی دردم
مستم هوای عربده دارم
_عربده: بدمستی؛ داد و فریاد.
_ «مینوشم»، «عصاره»، «مستم» و «عربده»:
مراعات نظیر.
_ عصارهی درد: استعارهی پنهان.
_هوای چیزی داشتن: کنایه از: میل و انگیزه داشتن به آن چیز است.
اصطلاحسازیهای: «عصارهی درد نوشیدن» و «مست از عصارهی درد شدن»، نهایت دردمندی شاعر را میرساند و بیشک، عربدهای که از افشردهی درد بلند شود، فریادی بسیار دردمندانه و بغضآور است.
✍ بردی به انزوا نفسم را
حبسی در این هوسکده دارم
_ «انزوا»: گوشهنشینی.
شاعر در مصراع پیشین گفته بود: «هوای عربده دارم»؛ یعنی مایل هستم که فریاد مستی برکشم و در مصراع جاری، با اصطلاح «نفس را به انزوا بردن»: که باز، عبارت کنایی ساختهی ذهن اوست، میخواهد به مخاطبش بگوید که: توانایی فریاد و عربده را از من سلب نمودی و من محبوس شدم در جایی که میل و هوسِ فریاد داشتم.
_ «نفس» و «هوس» سجع متوازی.
_ «حبس» و «هوس» واجآرایی دارند و شاید بشود از دیدِ شنیداری، نوعی جناس ناقص نیز به شمار آورد.
(پارازیت: اصطلاح «دیدِ شنیداری» که هماکنون از قلمم جاری شد، حسآمیزی است.😊)
✍ بنبست انقلاب سفیدم
پیمانهای سرامده دارم
_ «انقلاب سفید»:
تلمیحگونهای است به انقلاب سفید شاه.
وارد آن مقولهی سیاسی نمیشوم که موافقان و مخالفان خاص خود را دارد و دوستان علاقهمند میتوانند با یک سرچ ساده در نت، پیرامون مبحث مورد نظر، به نکاتی دست یابند.
مابقی بندها و رشتهها نیز سرشار است از حرفهای تازه، مفاهیم گیرا، آرایههای ادبی زیبا و اصطلاحسازیهای خاص و بکر.
به برخی از دیگر اصطلاحات خاص ابیات شعر جاری نیز خلاصهوار اشاره میشود:
_ «سرزمین عاطفهبازی»
_ «سرباز مرز واقعه»
_ «پشت خط فاصله»
_ «پیشمرگ فاجعه»
_ «انفجار بمب سکوت»
_ «مجروح حرف و شایعه»
_ «دوستدار قاتل روح»
_ «سوگوار ضایعه»
_ «یادمان پرهیجان»
_ «شهید زخم زبان»
_ «افکار زرد و شعلهور»
_ «تابوت تنگ و سرد و نمور»
_ «محکوم دادگاه شعور»
_ «شربت معاشقه»
توضیح پیرامون هر کدام از موارد مورد اشاره را مجالی فراتر پنجرهی سبز جاری میطلبد و واکاوی آن را به ذهنهای اندیشهور میسپارم.
سپاس از جناب عزیزیان بزرگوار و اصطلاحات بکری که در سرودههایشان به قاموس ادبیات پارسی پیشکش مینمایند.