شب و بیداری
زورش نرسید شب به بیداری من
هرچند که داشت قصد دلداری من
مهتاب برای شعرها نسخه نوشت
تــاثیر نکرد روی بیماری من
..................................................
دختر خوب غزلی
دلتنگ نشو دختر خوب غزلی
تو شاعر نقاشی روز ازلی
لبخند دو چشمان سیاهت می گفت:
هم وزن مفاعلن فعولن فعلی
........................................
وقتی.....
وقتی فروغ شعر ها تاریک می شد
رستم، به کاشان، شهر من! نزدیک می شد
سهراب روی قایقی جنس حقیقت
توی افق خط لبی باریک می شد
****
وقتی که پشت آرزو ها لاک مانده
روی تمام خاطراتت خاک مانده
وقتی که لک لک جای اردک می نشیند
سیگار هم در سوگ فندک می نشیند
وقتی که چوب آرزو ها را شکستند
زنجیر غم را روی پاها ی تو بستند
باید که از پروازِ بی پر مشورت خواست
از لاک پشت قصه باید معذرت خواست
..................................
سلام گرگ
بره ماشه را چکاند
قبلِ گفتنِ سلام
گرگ مرده بود
توبه کرده بود
.........................
فرش ایمان
دنیای من، دنیای تولدِ بر "دار" است...
فرش پا نخورده ی ایمانم!
در نامحرمی کدام گوش...
کدام شب...
فریاد انالحق زدی؟
که تارتارت را بر دار کشیدند
تا به یقین
در شک زاده شوی؟
....................................
نصف (مال من) نصف(مال تو)
تصویر تلخِ آخرِ یک اشتباه : نصف
حتی سزای هرچه که کردی گناه: نصف
اخمی که کرده ای به خدا داد می زند:
گرمای معجزه ات در نگاه: نصف
اصلن تمام خنده ی چشمم برای تو
سنگ صبور که نه... گوش چاه : نصف
سرباز های سرخ همه شورشی شدند
بی بی که هست! فلسفه ی تاج شاه: نصف
شب ها همیشه پیش خودم فکر می کنم:
یک آسمان برای تو وُ قرص ماه: نصف
با من نیا! عزیز دام! خسته می شوی
آری رفیق! برو! هرچه راه : نصف