سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      سفری به گذشته با خیال

      شعری از

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      از دفتر اثر جاوید نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۸:۳۱ شماره ثبت ۱۱۹۸۳۳
        بازدید : ۱۰۷   |    نظرات : ۱۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر جلال بابایی(بابک دیلمان)
      آخرین اشعار ناب جلال بابایی(بابک دیلمان)

      در گوشه ی اتاق ناگهان با خیال همراه شدم.
      باد و باران و برف و تاریکی شب.
      به بیست و پنج سال پیش در سرزمین و وطنم دیلمان فرود آمدم.
      پیرزنی در تنور سنتیش نان درست می کرد.
      جوانی را دیدم از دور با قاطرش نفت می آورد.
      زمستان نزدیک بود و هیزم برای بخاری هیزمی.
      مینی بوسی آمد و مسافران پیاده شدند.
      زمستان از راه رسید و گرم شدن کنار بخاری هیزمی.
      زنی را دیدم که علف به داخل برد و در آغل گوسفندان گذاشت.
      آن شب چند نفر از همسایگان برای شب نشینی به خانه ی ما آمدند.
      بهار در راه بود چه بهاری و چه شادمانی ، بچه ها به در خانه ها می رفتند.
      هنوز هم انگار این صدا از دور می آید عیدی گل مهدی، طلا توس طلا توس.
      اردیبهشت چه زیبا بود باد بهاری .
      ناگهان از خیال بیرون آمدم همسایه مان برای گرفتن گردو آمده بود.
       
       
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      سید هادی محمدی
      چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۲۶
      خندانک
      جلال بابایی(بابک دیلمان)
      جلال بابایی(بابک دیلمان)
      پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۱:۳۸
      سلام و درود فراوان بر شما استاد بزرگوار بسیار سپاس گزارم
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۱:۰۲
      بسیار زیبا
      خاطره انگیز
      زندگی در یک همچین جایی معنی زندگی می‌دهد.

      به به عالی .
      خندانک
      جلال بابایی(بابک دیلمان)
      جلال بابایی(بابک دیلمان)
      پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۱:۴۲
      سلام و درود فراوان بر شما استاد بزرگوار بسیار سپاس گزارم
      ارسال پاسخ
      محمد اکرمی (خسرو)
      چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۷:۰۱
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      جلال بابایی(بابک دیلمان)
      جلال بابایی(بابک دیلمان)
      چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۲۲
      سلام و درود فراوان بر شما استاد بزرگوار بسیار سپاس گزارم
      ارسال پاسخ
      نیلوفر تیر
      چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۰۶
      به دیده ی داستان خوندم و لذت بردم خندانک
      جلال بابایی(بابک دیلمان)
      جلال بابایی(بابک دیلمان)
      چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۲۴
      سلام و درود فراوان بر شما بانوی شاعر و فرهیخته بسیار سپاس گزارم
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۳۳
      سلام بزرگوار
      قلمتون سبز
      درود درود درود
      خندانک خندانک خندانک
      جلال بابایی(بابک دیلمان)
      جلال بابایی(بابک دیلمان)
      پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۱:۴۰
      سلام و درود فراوان بر شما استاد بزرگوار بسیار سپاس گزارم
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      ساسان نجفی(سراب)

      نیست جز عشق خالق هستی نام و نشان دلم
      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3