روستای مادری

روستای مادری
روستای مادری ام در میان کوه هاست
در میان شادی ققنوس هاست
روستایی پر ز نعمت پر ز نور 
مردمانی بر مصیبت ها صبور
مردمانش دائما در حال جشن و پایکوبی و سرور 
مردمان در حال سختی ها صبور
سینه های مرد هایش همچنان سنگ صبور
بانوان و دخترانش با کمالات و شعور
کودکانش همچنان پر شر و شور
دام هایش هم اعم از قوچ و میش
گله هایش بیش بیش
در میان روستای مادری ام
خانه مادر بزرگم واقع است
خانه باقی مانده از عصر قجر
خانه ساکت در میان این هیاهوی بشر
آینه شمعدان هایش از جنس بلور
خانه ای با سفره های رنگ رنگ
خانه ای با میهمان های فرنگ
خانه ای با حوضک فیروزه فام
حوضکش چون تکه ای از عمق دریای خزر
خشت دیوارش ز جنس کاه و گل
کاهگل هایی به رنگ دشت لوت
دشت هایش پر درختان بلوط
ماهیان حوضکش چون لعل لب 
مرغکانش پر ز غوغا و سرور
تخم های مرغکان هم با وفور
باغ هایش با درختان کهنسال بلند
در حیاط خانه هایش پر درختان انار
هم انار و هم سپیدار و چنار 
آشیان های درختان پر ز بلبل پر ز سار
رودهایش پر ز آب های زلال 
در میان این همه حال و مهال 
ختم عشق عاشقانش بر وصال
مردمانش صلح جو و صالح اند
با وجود این همه جنگ و قیام
روستای مادری ام در میان آسمان هفتم است
در میان قلب های مردم است

عادل هوشمند (عدل)