سلام مجدد سپاس استادِ ماست پسند
طنزهای اجتماعی و مردم دارتان هماره زیباست
گفته بودید قبلاً به کوچک نوازیِ همیشگی تان که هر وقت میایم صفحه شعرتان برکت هم باهاش میآید از ماست بگیر تا خورندگانِ آن و این محبت افزون تان یادم هست و یاد رمضان سال پیش نیز بخیر .
بله مبدع ضرب المثل مورد ایمای تان ناصرخسرو قبادیانی صاحب سفرنامه ناصرخسرو در قرن پنجم هجری قمری هستند .
روح شریف شان در رحمت الهی شاد و اینم شعر زیبایش تقدیم صفحهی خنک و دلپسند چونان ماست تان :
روزي ز سر سنگ عقابي به هوا خاست
وَ اندر طلب طعمه پر و بال بياراست
بر راستي بال نظر كرد و چنين گفت:
امروز همه روي جهان زير پر ماست
بر اوج چو پرواز كنم از نظر تيز
مي بينم اگر ذره اي اندر تك درياست
گر بر سر خاشاك يكي پشه بجنبد
جنبيدن آن پشه عيان در نظر ماست
بسيار مني كرد و ز تقدير نترسيد
بنگر كه ازين چرخ جفا پيشه چه برخاست
ناگه ز كمينگاه يكي سخت كماني
تيري ز قضاي بد بگشاد بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تير جگر دوز
وز ابر مر او را به سوي خاك فرو كاست
بر خاك بيفتاد و بغلتيد چو ماهي
وانگاه پر خويش گشاد از چپ و ازراست
گفتا:عجب است اين كه زچوبي و زآهن
اين تيزي و تندي و پريدن زكجا خاست!؟
زي تير نگه كرد و پر خويش بر او ديد گفتا:
ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست!
( ناصر خسرو قبادياني)
به همچنین من نیز به نوبهی خودم توامان با شکر الهی تشکر وافر دارم از آفریدگان زیبای یگانه خدا پرورندگان لبنیات و امثالهم بویژه ماست عزیز که همراهِ خیراندیش و نیکی رسان انسان ها و کائنات بویژه برای من در گاهِ سفر نعمتی خُنَک و گوارا چونان آبِ زلال برطرف کننده تب و تاب ها و یادآور شکرِ یگانه خالق تواناشان است .
رمضان و روزگاران همگی پرخیر و برکت
لبخندان بمانید دل اثر شاد
درودبرشما استادبزرگوارم جناب شفیعی عزیز
امروز مارامهمان تک بیت زیبایی کردیدکه شاید به ظاهر بسیارکوتاه است اما دنیای حرف درش نهفته است وحیفم آمد که کمی درموردش ننویسم اگرچه باقلم ناتوانم شاید نتوانم آنجورکه بایدوشاید حق مطلب راادا کنم
براستی چه عالی از یکی ازضرب المثلهای زیبای فارسی استفاده کرده اید که حرفتان راموجز و تاثیرگذارکرده جدااز زیبایی ظاهری وواج آرایی قشنگ وایهام موجود درآن
این بیت شما حقیقت امروز جامعه ی ماست!
این ضرب المثل معروف که خیلی ها هم دراشعارشان استفاده برده اند مانند ملک الشعرای بهارو جناب ناصرخسرو قبادیانی وشماهم هنرمندانه ازآن بهره برده اید برای به شعرکشاندن یکی ازموضوعات اجتماعی سیاسی این روزهای کشورمان وبسیارهم هوشمندانه ورندانه بود بامایه های طنز.
ضرب المثل ازماست که برماست متاسفانه حکایت همیشه و امروز ماست
همه عقل کلیم اما نه عقل کل هایی که مو را ازماست بکشیم !
ماادعای فهم وشعور ومسلمانی داریم اما اینقدر نادان وبی منطق شده ایم همه مان که نمی دانیم چگونه باهمدیگر رفتارکنیم وچگونه اختلافات خودراپایان دهیم وسرمسئله ی کوچکی بانام حجاب سرهم ظرف ماست راخالی نکنیم
درواقع ما همه انگارکاسه های داغ ترازآش شده ایم خداوند آزادی انتخاب عقیده وروش زندگی رابه ما به عنوان یک موجود باشعورواراده داده است ((البته تاجاییکه به کسی آسیب نزنیم))
ولی ما حرف خداراهم قبول نداریم ودرکش نکرده ایم وبرسریک موضوع بی اهمیت مثل حجاب باهمدیگرجنگ وجدال داریم ....حالا کاری به مقصران اصلی اش هم نداریم که این ماست ریختنها اتفاق می افتد ومردم رابه جان هم می اندازند اما مامردم هم خودمان بی تقصیرنیستیم ماهم دامن می زنیم بانادانی مان برمشکلاتمان
به طورکلی همانطور که می دانیم
درتمام عصرها یعنی از آغازآفرینش انسان اختلاف عقاید وجود داشته وجنگ ودعوا برسردرستی آن هم وجود داشته است
درتمام ادیان هم بر احترام به عقاید واختیاری بودن دین وعقیده تاکیدشده مانند اسلام وخداوند خودش صراحتا درقرآن کریم این مهم راگوشزدمی کند ومی گوید
لااکراه فی الدین(( دردین اجباری نیست))
خداوند گفته دردین ما اجبارنیست حالا ماداریم برسر یک فریضه ی دینی مثل حجاب باهم می جنگیم خب حجاب هم که یک واجب دینی است ولی درآن اجباری نیست برطبق حرف خود خداوند !!! متاسفانه ما اصول دینمان که یکی ازمهمترینشان است را خوب درک نکرده ایم، عدالت رااجرانمی کنیم وککمان هم نمی گزد فقروفسادوفحشا وهزاران مشکل دیگرفلج کرده این کشور را اما برسر شال وروسری داشتن یانداشتن بحث می کنیم!دزدیها،اختلاسها، شکمهای گرسنه،سرهای تاته درسطل زباله کولبران وکارگران بی حقوق وکارخانه های تعطیل شده وهزاران مشکل دیگر را رهاکرده ایم و افتاده ایم به جان هم برسریک موضوع بیخود
اگرچه بارها گفته ایم مشکل ازجای دیگری است
وبه قول خودم دریک شعرم
موی برهنه مان بهانه است
فریادمان به خاطر پابرهنه هاست !
اما باتمام این حرفها مامردم خودمان هم مقصریم ما نباید به دنبال مقصربگردیم وهمدیگر رامتهم کنیم همه ی این مسائل ومشکلات درکشور ماهست اما خودمان هم مقصریم ما به جای اندیشیدن ودرست فکرکردن هرکدام چسبیده ایم به یک گروه وافتاده ایم به جان هم وآب رابیشترازبیش گل الود کرده ایم ومشکلاتمان هم شده مثل یک کلاف سردرگم که هرروز هم پیچیده ترمی شود وعده ای هم ازآب گل الود ماهی می گیرند
مادرک درستی ازمسائل نداریم وسطحی می اندیشیم به جای اینکه فکری اساسی برای خودبرداریم
ماریشه ی مشکلات که همانا نادانی ونفهمی وکج فهمی است را درک نمی کنیم دینمان راهنوز خوب نشناخته ایم وبرسردرست واشتباه بودن عقایدمان باهم می جنگیم!
همانطورکه استاد هادی محمدی بزرگوار هم درکامنتشان زیراین شعربسیارعالی وهوشمندانه اشاره کردند و موضوع راشکافتند
🧊عین کامنتشان راهمینجا کپی می کنم:
((فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ
...................….......................................
خداوند متعال به حضرت موسی و هارون قبل از رفتن به سوی فرعون
فرمود
و با او کمال آرامی و نرمی سخن گویید، باشد که متذکر شود یا (از خدا) بترسد (و ترک ظلم کند).
سوره ی طاها آیه ی 44
.........................................................................................................
فکر کنم آن موقع هم ماست بوده اما
🔷 از ماسسسسسسسسست که بر ماست ))
👌👌👌👌👌👌👌
برطبق آیات قرآن جداازاینکه دردین اجباری نیست خداوند خودش بارها به پیامبران وهدایتگرانش فرمان داده وتاکیدکرده است که حتی باکافران وظالمان هم تا جاییکه بشود باید با خوبی ومهربانی رفتارکرد وبازبان خوش راهنمایی شان کرد حتی درموردفرعون که ظلمش برهیچ کس پوشیده نبود به موسی دستورداد که باملایمات باآنها درابتدا رفتارکنید وبازبان خوش راهنمایی اش کنید اما ما آدمها که ادعای دین ودینداری داریم به فرمان خداوند عمل نمی کنیم وکاسه ی داغتراز آش می شویم وباهم می جنگیم برسر چیزهای بی ارزش مثلا دینداریم اما حتی کتاب قرآن خودمان را درست وحسابی نخوانده ایم ومفاهیمش رادرک نکرده ایم وقتی ما ادعای مسلمانی داریم ولی هنوز ازدرک بدیهی ترین دستورات خداوند درکتابش بی بهره ایم نتیجه اش این می شود دیگر که نه تنها مشکلاتمان حل نمی شود بلکه انگشت اتهام رابه سوی اسلام ومسلمانی ودین دراز می کند وباعث هتاکی بیشتربه دینمان می شویم دینی که واقعا مظلوم واقع شده است به خاطر اشتباهات وتعصبات بی جای خودمان که مثلا مسلمانیم عیب ازدین مانیست عیب ازمسلمانی ماست واینگونه است که هر روز درگوشه ای تکرارمیشود ماجرای سطل ماست!
برطبق آیات قرآن هرمصیبتی که به مابنده ها می رسد مقصرش خودمانیم!
«وما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم؛ و آن چه از رنج و مصائب به شما می رسد، همه از اعمال زشت خود شما است».
شوری (42)، آیه
درمورد ضرب المثل ازماست که برماست هم که عده ای ریشه اش را شعر ناصرخسرو قبادیانی می دانند به نظرمن این یک ضرب المثل بسیار قدیمی و معروف است و نویسندگان وشاعران زیادی ازاین ضرب المثل معروف استفاده کرده ومی کنند واشکالی هم ندارد ...
این ضرب المثل برای خودش داستان و پیشینه دورودرازی دارد که چون بسیار مطلبش طولانی است و فرصت نوشتن ندارم همینجا برای استفاده ی دوستان عزیز کپی اش می کنم ...
(( ریشه و تاریخچه حکایت «از ماست که بر ماست» به همراه گسترش و بازآفرینی
معنی ضرب المثل از ماست که بر ماست : این ضرب المثل دارای جنبه منفی بوده و زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که کسی کار نادرستی انجام داده و این عمل نادرست سبب گرفتار شدنش شده است. در این حالت فرد خودش تقصیرکار بوده و نباید کسی دیگر را گناهکار ببیند.
هر فردی در گرو اعمال خود بوده و زمانی که خطایی از او رخ میدهد، خودش سوال و جواب خواهد شد و بقیه از طرف او هیچ عملی را انجام نخواهند داد. در ادامه با بخش ضرب المثل ماگرتا همراه باشید.
🧊مفهوم ضرب المثل از ماست که بر ماست
در بسیاری از مواقع افراد سبب بروز و انجام کار نادرستی میشوند که در این حالت ضرری به آنها وارد خواهد شد. در این مواقع میتوان گفت: این اتفاقات به خاطر اعمالی است که هر فردی در زندگیاش انجام میدهد و خود نیز سزاوار تحمل سزای آن است. در واقع برای اینکه بتوانید به فرد درستکار و موفقی تبدیل شوید، باید دارای اعمال صحیحی باشید. به این وسیله با انجام اعمال درست، هیچ مشکل و دردسری نخواهید داشت.
🧊داستان یا تاریخچه ضرب المثل از ماست که بر ماست
در روزگاران قدیم عدهای از مردم با یکدیگر دوست بوده و هر کاری را به همراه یکدیگر انجام میدادند. این موضوع سبب شده بود که کار درست و نادرست را به همراه یکدیگر انجام دهند و با یکدیگر ثواب و گناه کنند. این دسته از مردم روزی تصمیم گرفتند تا کار نادرستی را انجام دهند و با این روش منفعت و سودی به دست بیاورند. ولی نمیدانستند که خداوند با گناهکاران دوست نبوده و بلکه سر آنها چیزی خواهد آورد که از گفته و کرده خود پشیمان خواهند شد.
از قدیم و ندیم نیز گفتهاند که هر کسی سزای اعمال خودش را خواهید دید و کسی را از عوض دیگری مجازات نخواهند کرد. چندین مدت گذشت و روزی ناگهان یکی از این مردم به مریضی سختی دچار شد که همه را به آن نیز مبتلا کرد.
آنها که حال و روز خوبی نداشتند با خود گفتند: مگر ما چه کردهایم که حال به این روز افتادیم؟ هیچ یک خبری از پاسخ این پرسش نداشتند که ناگهان پیرمردی گفت: ای مردم، ما گناهان بسیاری را انجام دادهایم و این مریضی نیز عاقبت اعمالمان است. پس بدانید و آگاه باشید که از ماست که بر ماست.
🧊گسترش و بازآفرینی ضرب المثل از ماست که بر ماست
خداوند در سوره رعد آیه 11 فرموده است: من عاقبت و آینده کسی را متحول نمیکنم و تغییری در آن نخواهم داد و بدانید که هر کسی عاقبت اعمال خود را تعیین کرده و خواهد دید. پس بدانید که انسانها سرانجام عاقبت کارها و عملکردی که داشتهاند را خواهند دید و در نهایت لازم به ذکر است که این ضرب المثل همانند مثل خودم کردم که لعنت بر خودم باد و خود کرده را تدبیر نیست است....
✍️شعر از ماست که برماست از ناصر خسرو
که ناصر خسرو ازاین ضرب المثل به زیبایی درآن بهره برده است همچنین مصطفی
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
وندر طلب طعمه پروبال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه عرش زمین زیر پر ماست
بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز
میبینم اگر ذرهای اندر ته دریاست
گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد
جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخاست
ناگه زکمین گاه یکی سخت کمانی
تیری زقضای بد بگشاد بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر سوز
وز عرش مر اورا به سوی خاک فرو کاست
برخاک بیافتاد و بغلتید چو ماهی
آنگاه پر خویش؛ گشود از چپ و از راست
گفتا عجب است این که زچوبی و زآهن
این تیزی و تندی و پریدن زکجا خاست
بر تیر نظر کرد و پر خویش بر آن دید
گفتا زکه نالیم که «از ماست که بر ماست»
حکایتهای بسیارزیادی درادبیات ماوجود دارد که معنای ضرب المثل ازماست که برماست را در خود نهفته دارد ازجمله:
حکایت و داستان از ماست که بر ماست و بخت النصر
این داستان برگرفته از کتاب ضربالمثلهای مصطفی رحماندوست است:
آوردهاند که مردم شهری بودند که هرگاه پادشاهشان میمرد، بازی شکاری را به پرواز درمیآوردند و آن باز بر شانه هرکس مینشست او میشد، پادشاه. از قضا این بار قرعه فال و همای سعادت بر شانه «بختالنصر» نشست.
اما این بختالنصر که بود؟ او جوانی بود که در کودکی پدر و مادر از دست و گرگ مادهای او را شیر داده بود، از همین رو پیران شهر و مردان دانا او را فردی ظالم و بدذات میدانستند و موافق شاهی او نبودند.
اما چه میشود کرد که این یک رسم میان عامه مردم بود. بختالنصر شاه شد و تا میتوانست ظلم و ستم میکرد و دارایی مردم را غارت میکرد. به شهرهای اطراف حمله میکرد و از قضا هربار از مردم شهر میپرسید که چه کسی ظالم است؟ من یا خدا؟ من به شما بیشتر ظلم میکنم یا خدا که چون منی را نصیب شما کرده است؟ طبیعی بود بیان هر پاسخی اهانت محسوب میشد و آن فرد و اعوان و انصارش کشته میشدند!
نوبت حمله به شهر هگمتانه رسید که همان همدان امروزی است. جوانی از مردم هگمتانه شتر و بزی را با خود همراه کرد و قبل از لشکرکشی بختالنصر به شهر به نزد او رفت. به او گفت: «مردم شهر ریشسفید و بزرگ خود را فرستادهاند تا جواب پرسشهایتان را بدهند.» بختالنصر تعجب میکند و جوان در پاسخ به این تعجب میگوید: ما بزرگتر از شتر و ریشسفیدتر از بز را در شهرمان پیدا نکردیم. شما اما زبان آنها را نمیفهمید. من حرفهای آنها را برای شما نقل خواهم کرد.
بختالنصر مسخرهکنان گفت: «خوب، از آنها بپرس که من ظالمم یا خدا؟»
جوان رو کرد به بز و شتر. صداهای عجیب و غریبی از خودش در آورد و بعد گوشش را برد جلو دهان بز و شتر و طوری وانمود کرد که دارد جوابشان را میشنود و میگوید: «قربان! بزرگ و ریشسفید شهر ما میگویند که نه شما ظالمید نه خدا، ما خودمان ظالمیم که این بلاها سرمان میآید. میگویند از ماست که بر ماست. اگر ما عقلمان را به پرواز یک باز شکاری نمیسپردیم و با مشورت و فکر شاه انتخاب میکردیم، حالا اسیر اینچنین بدبختی و حال و روزی نبودیم.»
بختالنصر که فهمید با مردم این شهر نمی تواند مثل مردم شهرهای دیگر رفتار کند از حمله به آنجا چشم پوشید و گفت: «پس مردم این شهر، همه دانا هستند.» و اسم همه دانا یا همدان روی آن شهر ماند.
از آن به بعد، هر وقت مردم بخواهند به این مطلب اشاره کنند که دلیل همه اتفاقهای خوب و بد، رفتار خودمان است، میگویند: «از ماست که بر ماست.» ))
🧊 ان شاالله که روزی برسد که به جای اینکه برسر چیزهای بیخودی سطل ماست را سرهم خالی کنیم مورا ازماستها بکشیم
درست فکر کنیم ،مشکلات را ریشه یابی کنیم وسطحی نگرنباشیم
لااقل درهر جایگاه ومقامی هستیم دینمان رااول خوب بشناسیم و تحقیق کنیم بعد برای دیگران تکلیف معین کنیم وقانون تعیین کنیم !!!🙏🙏🙏🙏
ای کاش به جای اینکه
ظرف ماست راسرهم خالی کنیم
موی راازماست ها می کشیدیم!
خداگفت دردینش اجباری نیست
ولی ما
نه خدارامی شناسیم
نه دین خدارا!
کاشکی به جای ریختن ماست برسرهم
موی هارامی کشیدیم ازماست میهن!
✍️جمیله عجم
بازهم عذرخواهم که صفحه تان راشلوغ کردم استاد عزیز وآگاه جناب شفیعی عزیز
موفق وسلامت باشید همیشه