شنبه ۱۰ آذر
|
دفاتر شعر مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
آخرین اشعار ناب مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
|
بغض من گریه شد و یک لحظه
خیره بر صورت مهتاب شدم
آسمان ابر سیاهی رو کرد
ماه پنهان شد و بی تاب شدم
سینه ام تنگ شد از تاریکی
نیمه شب بود و جنون میبارید
یاد چشمان تو می افتادم
از دل غمزده خون میبارید
پنجره باز شد و دل پر زد
کوچه ها غربت من را دیدند
تن رنجور من آرام نشست
اختران از تو فقط پرسیدند
در خیالم که تو آنجا هستی
می شنیدم نفست را هر دم
همسفر با من و یادم بودی
گفتم از چهره ی ماهت کم کم
بدر کامل شده بودی آن شب
آسمان محو تماشایت بود
بعد از آن تابش نورانی عشق
چشم من غرق تمنایت بود
ناگهان دست یکی بر در زد
من به خود آمدم از رویایم
پشت در صدای پایت آمد
گفتی آرام که من اینجایم
آمدی با سبدی از لاله
گفتم از تنگدلی هیچ مگو
خون دل میخورم و میسوزم
با من از سنگدلی هیچ مگو
...
مهدی بدری(دلسوز)
|
نقدها و نظرات
|
سلام جناب خوشرو مخلصم | |
|
🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻 🌹⚘️🪻🌹🌸🌸 🪻🪻🪻🌹🌹 ⚘️⚘️⚘️⚘️ 🌺🌺🌺 🌻🌻 ❤️ | |
|
🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻 🌹⚘️🪻🌹🌸🌸 🪻🪻🪻🌹🌹 ⚘️⚘️⚘️⚘️ 🌺🌺🌺 🌻🌻 ❤️ | |
|
🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻 🌹⚘️🪻🌹🌸🌸 🪻🪻🪻🌹🌹 ⚘️⚘️⚘️⚘️ 🌺🌺🌺 🌻🌻 ❤️ | |
|
سلام استاد نظر لطف شماست زنده باشید | |
|
سلام و ادب سلامت باشید | |
|
سلام جناب استکی متشکرم | |
|
سلام جتاب فتحی تختی مرام سلامت باشید | |
|
سلام و ادب زنده باشید | |
|
سلام و ادب
زنده باشید
نظر لطف شماست | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
موفق باشی