سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      مانع

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۳۰ شماره ثبت ۱۱۷۷۴۷
        بازدید : ۸۴   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      مانع
       
      در بورسِ تعامل ، همه سرمایه مان رفت
      در کورسِ تقابل ، همه سرمایه ی جان رفت
      در راهِ رهایی ،
      همه احساسِ چو پروانه مان رفت
       
      درمیانِ بیشمار اوج ها و فرودها ،
      ازاین چرخ فلکِ طنزمانند ،
      بلبرینگِ چرخانه مان رفت
      حتی چه بگویم ؟ در زلزله ی وجودشان، خانه مان رفت
       
      مشتِ محکمی خوردیم ، ز شیادانِ دنیا
      تا به آنحد که حتی ، چَک و چانه مان رفت
       
      چند روز پیش یکی گفت :
      " فقط " !!! من هزارمیلیارد، پول دارم ،
      گفت " اینهمه فقر" !!! ، که زندگی نشد
      متأسف شدم و به خود گفتم : درمیانِ اینهمه دزدیِ مفرط ،
      آنهمه رسومِ بس قانع مان رفت
       
      حتی بهرِ آن کبوترمنشی ، با اینهمه ناشُکریِ مان ،
      لانه مان رفت و بسی دانه مان رفت
      آنهمه دعای ، زیبا وعزیزانه مان رفت
      آخر حدِ ظلم کجاست ؟
      با اینهمه ظلمهای هویدا و نهانی ،
      حتی افسانه مان رفت
       
      دیگر فردوس منشان ،
      چگونه افسانه بگویند دراین شورآباد ؟
      جلدِ دیگری ندارد شاهنامه
      کودکی گفت : "عمو" ! بیایم روی دوش ات اوج گیرم ز قلمدوش ؟
      گفتم دیرکردی عزیزم ،
      زیرِ بارِ ظلمِ ظالم ، هردوتا شانه مان رفت
       
      مرگ که آمد ، بسی خوشحال شدم
      چونکه آنهمه مانع مان رفت
       
      بهمن بیدقی 1401/11/22
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۰
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا ومبین مشکلات جامعه بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۳۰
      با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
      بزرگوارید
      ممنونم از لطف شما
      شاد باشید و سلامت
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۸:۳۸
      درود بر شما خیلی عالی سرودید
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۶
      با سلام و عرض احترام آقای آزادبخت گرانقدر
      بزرگوارید
      سپاسگزارم از لطفتان
      شاد باشید و سلامت
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۵۸
      درود جناب بیدقی گرامی خندانک نبض قلمتان سبز
      سرفراز باشید
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۵
      با سلام و عرض احترام آقای علامیان بزرگوار
      ممنونم از لطف شما
      شاد باشید و سلامت
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      ساسان نجفی(سراب)

      نیست جز عشق خالق هستی نام و نشان دلم
      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3