کامیکازه یا انتحاری
چه فرقی میکند
وقتی خودخواسته خودم را
به اعتراض میکوبم!
مغزم که متلاشی میشود
خونام که میپاشد به دیوار
تازه میفهمم از درزِ یک اتفاق
روز غروب کرده
تا تکهای از جوانیام را
ببَرد برای گرسنگانِ پشت کوه
که منتظر معجزهاند...
و سپس
صد سالگیام را
از زیر لاستیکِ ماشینهای قراضه
بر نمیدارم وُ
به پرندگان دانه نمیدهم.!
شطرنج بازی کردن
با جدولِ خیابان
شاید کار عاقلانهای نباشد
اما قطعن کار ناعاقلانهایست
خیابان بازی کردن
با سربازانی که شاه را
مدام کیش میکنند وُ
مات نه!
خزعبلاتِ گندیده
چکه
چکه
میچکد از دهانِ اساتیدِ عنکبوت گزیده
نه، سیاه نمیکند هیچ ابری را
سرخیِ دستانشان اما
سفید میکند
رخِ تمام جنایاتِ ریشدارِ تاریخ را.!
باران دلیل خوبی نیست
شعر دلیل خوبی نیست
عشق دلیل خوبی نیست
وطن دلیل خوبی نیست
.
.
هان؟ هنوز دنبال دلیل میگردی!
فشنگهایت را به تفنگم قرض بده
میخواهم شلیک کنم
به سلفیگیرانِ میدان آزادی
به ممنوعه فروشانِ خیابان انقلاب
به خاکستریهای خفته در خاک
به قلبِ خودم
به...
مغزت که متلاشی شود
خونات که بپاشد به دیوار
تازه میفهمی از درز یک اتفاق
شب طلوع کرده
تا تکه پارههای چروکت را
بریزد به فاضلاب...
و سپس
پیامبری دروغین
از شقیقهی خدایی چوبین
ظهور نمیکند وُ
دارکوبِ قصهی کلاغ
نوک نمیزند به درخت زمستان.!
صدای غرشِ گیسوانِ بر باد رفته
صدای لرزانِ دیکتاتورِ ارتجاعی
صدای بوقِ ممتدِ مرگ
و غریبهای که از آنسوی میلهها
چشمانش را میدوزد به دهانم...
.
.
اصلا پاره کن، دور بریز
سپیدارِ سینهسرخام را
فقط به من بگو
اهالی کوچهی علی چپ
چرا هنوز
نماز شکر میخوانند؟!
پ ن:
عزیزم
روزی اگر دیدی شعر را کشتهام
بدان شاعران جلاد شدهاند و
جلادان شاعر!
(عرعر استبداد بیداد میکند...
تف بر بلاهتها، سفاهتها! هاهاهاها)
«موسیقی ماندگار فیلم روزی روزگاری در غرب» (Duello Finale)
آهنگساز: انیو موریکونه
صبح بخیر استاد بزرگوار
چقدر زیبا بود عالی عالی
خیلی باحال بود
چه تفاوت آشکاری هست ببین سپید استاد با شاگرد (خودمو میگم)..
از مرز شاهکار عبور کرده بود
و به شدت نامعلومی دلرباااااااا
در پناه خدای مهربان باشید