سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      شوق و تهور

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۷:۰۸ شماره ثبت ۱۱۷۲۸۲
        بازدید : ۹۲   |    نظرات : ۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      شوق و تهور
       
      دگر روح خسته شده از، هِق هقِ بی اندازه
      گرچه جسمم فوبیا داره به ارتفاع ولی ،
      این چه خوبست که این جسورروح ، بندبازه
      این چه خوبست عاشقِ پروازه
       
      بیا اِی شوق و تهور به میانِ قلبم ،
      به کنارم بنشین ! در بازه
      نمیخواهم دگر از یأس بگویی دنیا
      این دوگوشم یکی در شده یکی دروازه
      این قلب ، دگر قلب نیست ، دراین سینه
      با شهامتی که یافته ، میگویم به جرأت برتر ازالماسه
       
      اگر الماس شیشه ای را به دونیم میکند راحت
      انگشتِ حبیب ، به دونیم میکند ماه را
      تو به گوش گیر کافر !
      آری به تواَم چلپاسه
       
      ماسه ماسه ،
      جمع شد و، صحرایی آمد به میان
      هریک ازاینهمه دانه های ماسه ،
      بر دفاع ، زناموسِ وطن ، سربازه
      تو نگیر دستِ کم این قورباغه ها را هیچوقت
      معجزه بود همین قورباغه وقتِ موسی
      در شطِ چنان خون شده بی شک ،
      همین قورباغه ی ظاهراً بدونِ ارزش ، غواصه
       
      اینهمه طلایی خوشه های گندم ،
      به ناشُکری ات از دیدِ تو افتاد
      چرا مهربان خدا را گذاشتی به کنار وعشقِ تو خبَّازه ؟
      چونکه بینایی به این و، آن یکی ، کوری ز دیدن ؟
      اینهمه کافری ات ، خطایی درنیّت و در الفاظه
       
      بومِ خود را تو مزیّن کن به تصویرِ خوشی
      کفن ات را هم به آیاتِ خوشِ جوشن کبیر
      این چه خوبست هردو هم کرباسه
       
      تو به گوشت های حلال ،
      فقط و فقط توجه کن که گوشتهای حرام ،
      تو را میبرد به بی غیرتیِ حاد
      این دو نوع به روی پیشخوان موجود ،
      یکی ست از گوشتِ حلال
      این یکی ز گوشتِ خوک
      هردوهم کالباسه
       
      این یکی جوکیِ هندی ست ،
      که به ماربازی اش استاد شده
      آن یکی هم به سِرُم سازی اش استاد شده
      هردوهم جزوِ قبیله ای ست ،
      که خود ماربازه
       
      بیا اِی دوست به قلبم
      عمریست که آنرا برایت ،
      آب و جارو کرده ام
      تو بیا تا که قرار گیرد دلم
      که همه استرس ام ،
      ز بهرِ این نفوسِ زشتی ست ،
      که به نوعی شبیه است ، به قَنّاسه
      که هریک نتیجه ای ز بهرِ یک خَنّاسه
       
      رازِ خود را تو مگو
      میترسم  که رازدار نباشد این روح
      چونکه رازداری نمودن از راز  ،
      بحری ست ،
      که ز بهرِ حرمتِ هر رازه
       
      بهمن بیدقی 1401/11/16
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر
      ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

      عباسعلی استکی(چشمه)

      ،

      بهمن بیدقی

      ،

      فریال امینا

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۸:۵۲
      درود استاد عزیز
      آموزنده و زیبا بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۹:۱۷
      با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
      ممنونم از لطفتون
      سلامت باشید
      ارسال پاسخ
      فریال امینا
      چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ ۰۱:۴۰
      زیبا بود🌱🙏
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ ۰۶:۴۶
      با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
      سپاسگزارم از لطف شما
      سلامت باشید
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      ساسان نجفی(سراب)

      نیست جز عشق خالق هستی نام و نشان دلم
      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      5