آتیش پاره های فلفلی
آهای آدمایی که شهروندید ،
دراین فلاِت گُل گُلی
که خون میجوشد ازآن ،
آنهم به چه حالِ قُل قُلی
غلغله شده این فلات زهجومِ خارها
چرا بنشیند روی تلِ خارها ،
جانِ شیفته به گُلِ بلبلی ؟
خنده دارست حالِ این فلات ،
عجب گل و بلبلی !!!
رخشِ این فلات هم ،
درست است که لحظه ای شک میکند ،
به سوارِ رستمش
که جلوتر برود یا نرود ،
به این گودالِ پُر ازخنجر و نیزه
اما جان دادن به راهِ دوست ،
برایش اصل میگردد
یکباره تبدیل میشود به دُلدُلی
میتازد بسوی خطر
بدونِ هیچ چون وچرا وبدون هیچ غُرغُری
درمیانه ی پرت شدن و سوراخ سوراخ شدن ،
روح خسته اش میرود بسوی وحوشٌ حُشِرَت
ولی خاطرش آسوده ست ازآن داور
که آن محشرِ قضاوتش ،
نیست مثلِ قاضیانِ این دنیا
بصورت بی مغز و هول هولی
لاحول ولاقوة الا بالله
این اعتقادِ سوارش را ، میشناسد او
سوارش مذهبش ، نبوده تا حال بصورتِ هُرهُری
که بی اعتقادی دراین دنیا ،
همیشه " رسمِ ناخوشایندی ست "
باید جان ، دوستدارِ گُل باشد
باید بذرِعشق را دائم بپاشد
و بخواند جان ،
پُر از ریتمِ خوش و آهنگی دلنواز ،
به گلستانِ عمر،
بسانِ بلبلی
باید آدم ، انسان بشود
دراین سرای پُر از ازدحام و،
همچون سرای مورچگان ، غلغله
بی اعتقادی یعنی گذر از روی یه بند
هرچه بند در اوج تر، خوفناک تر
اعتقادست که ، جاپای محکمی ست ، بمانندِ پُلی
خدا به آدم عقل داده ،
چرا رَوَد یکریز بسوی ،
راههای بد و زشتِ خُل خُلی ؟
چرا تا وقتی که راه های امن و خشک هست ،
آدمی مسیر خود را بیندازد ، به مسیری پُر ازگِل ؟
گِلی که بالنفسه هست رهی آلوده و زشت و شُل شُلی
درعوض گلستان هست ، پُر از گُلهای گُل منگُلی
هوا سرد بود و نگاهِ آدم داشت ز پنجره ،
ردِ سقوط دانه دانه های برف را ،
تا کفِ حیاطش حظ میکرد به نگاهِ زُلی
نعمتهای خدا بازهم به تحقق رسیده بود درحیاتش ،
ولی اینبار اینطوری
گرمای حضورِ سماور درکنارِ کرسی ،
گرم میکرد روحِ آدم را ،
به یکریزِ قُل قُلی
آدم یادش آمد که چند روز قبل ،
جای این برف ، باران بود و تگرگ هم بارید
دانه هایی مثل تیله های زیبای قلقلی
حال میدید خونگرمیِ کودکانِ شادمان را
ملاحت شان و،
شور وحالِ گرمِ اینهمه آتیش پاره ی فلفلی
میدید آدمک برفی و فضایی که پُرشده بود ،
ز شور و خنده و شادیها و کَل کَل های بچه گانه ای که ،
که دست کم نداشت ، ز کِل کِلی و ،
خنده هایشان بود ، بصورتِ کِرکِری
درمیان اینهمه طبیعت سرد ،
اینهمه عرق چه بود ،
بر وجودِ اینهمه بچه ،
آنهم بصورتِ شُرشُری ؟
بهمن بیدقی 1401/11/13
میلاد با سعادت اسوه صبر و تقوی ، مظهر علم، عزت، عدالت، سخاوت و شجاعت حضرت امیرالمومنین، علی بن ابیطالب علیه السلام ، مبارک باد