يکشنبه ۲۷ آبان
باران شعری از حمیدرضا گلشن
از دفتر شمعدانی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۵۷ شماره ثبت ۱۱۶۷۲۴
بازدید : ۷۹۱ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب حمیدرضا گلشن
|
بیا باران که اینجا یک نفر تنها و غمگین است
شکسته دل، اسیر خاطراتی تلخ و شیرین است
بیا باران، تداعی کن برایم بودنش را باز
صدای نم نمت یادآور یک عشق دیرین است
تو می باری و می آید هوای او که دیگر نیست
هوایی که تنفس کردنش درمان و تسکین است
بگو باران! هم اکنون مثل من، او هم در این بزم است؟
بخوان در گوش او نم نم، که داغش سخت و سنگین است
بگو او هم بیاید زیر چترِ خیس و زیبایت
از این پس وعده ی ناممکنِ دیدارمان این است
تو می آیی دوباره، او ولی دیگر نمی آید
ببین ای حضرت باران که این قصه چه غمگین است
می آمیزد به هم، گرمای اشک و سردی ات باران!
نیا دیگر،نیا... هر قطره ات میدانی از مین است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
پر احساس و زیبا بود