سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      برهوت

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۳۳ شماره ثبت ۱۱۶۷۲۱
        بازدید : ۱۳۶   |    نظرات : ۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      برهوت
       
      وقتی قایقش شکست و غرق شد ، در طوفان
      امواج ، آن بیهوش شده را به معجزه ای ،
      پرت اش کردند به ساحل ، درکنار و بَرِ حوت *
      جزیره ، جزیره ای بود  بَرَهوت
       
      کام اش احساسِ ترشِ غریبی داشت ،
      همچون قرقروت
       
      بعدها فهمید که دراین برهوتِ بی آدم ،
      رابینسون کروزوئه در برابرش شاه بود
      که این ناکجاآباد ، از تمامیِ نقشه ها بود اُوت
       
      اما او یه مثبت اندیش بود
      یه بنده ی واقعیِ خدا
      منطبق کرد خودش را با سرنوشت اش زود
      به خود گفت وقتی با آمدنم به جزیره ،
      خدا خوراکم را درکنارم گذاشته ،
      پس من چه غم دارم با داشتن چنین خدای مهربان وخوب ؟
      باید با کوششی هنگفت ،
      ازاین مهلکه به یاریِ خدا جان بدر برد
       
      یه حالِ خوشی در درونش خندید
      روحیه اش ، او را به جاهای خوش و خوبی برد
       
      خدا درآن هیچستان به سعیِ او به او روزی میرسانْد ،
      او هم میخورد
      عجیب است که او با داشتنِ خدا و نداشتنِ غیرِ خدا ،
      ازهیچ چیزی نمی آزرد
       
      درواقع حسِ تنها ماندن با فقط خدا را ،
      قبل از مرگ تجربه میکرد
      استرس برایش یه شوخی بود
      چونکه ایمانش قوی بود
      این را جزیره فهمید خیلی زود
       
      ایمان ، چنان دراو تنیده شده بود ،
      با هزاران تار و پود
      که شیطان از به کفران کشیدنش خسته شد و،
      سرش را ازخجالت انداخت زمین و رفت
      آن مرد واقعاً قوی بود
      او مدتهای مدیدی آنجا زیست
      ذیلِ توجهاتِ خداوندِ صاحب جود
      نشانه اش برای کشتی های عبورینِ احتمالی ،
      فقط آتش بود و دود
      ذیلِ توجهاتِ خداوندِ  وَدود
       
      کسی که فقط خدا را داشته باشد و بس
      نه تنها ضرری نمی بیند ،
      بلکه مالامال میشود از سود
      برای همین بود که آن مرد ،
      همیشه درکنارِ خدا خوش آسود
       
      دراین چند ساله زندگی برایش سخت بود ،
      درست ، خیلی هم سخت بود
      اما ، خدا به او حواسش بود
      به همه ی ما حواسش هست
      ما توقعاتمان دیگر افسارگسیخته شده
      همه بندگیمان دیگر عصیان زده شده
      همه کافرانه گی هایمان کفران زده شده
      اوهیچگاه خسته نشد ، ز ماهیِ نمکسود
       
      او غم را که میدید ، همچون قلمبه ای چون توپ ،
      آن را به طرفة العینی میکرد شوت
      میدانی چقدر درآن جزیره گُل کرد ؟
      بقدری که تمامِ نامرادی ها ،
      تمامی به زیرِدستانِ چو جراحی ناخُبره ، کردند فُوت
      مرگ هم از اومیترسید ، ازآن کُشنده ی مُوت
      وقتی بعد ازسالها کشتی ای ، آتش او را دید ،
      او زنده بود و زندگی اش را میکرد و،
      پُر از روحیه بود ، او حتی نبود به حالتِ مُوت
       
      *حوت = ماهی    
      بهمن بیدقی 1401/10/28
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      سید هادی محمدی
      پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱ ۲۰:۴۵
      درود بر شما خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۳۲
      با سلام و عرض احترام آقای محمدی بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      جمعه ۳۰ دی ۱۴۰۱ ۱۷:۰۰
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و آموزنده بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      جمعه ۳۰ دی ۱۴۰۱ ۲۰:۵۲
      با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
      سپاس بیکران از لطف و مهر بیکرانتان
      سلامت باشید
      ارسال پاسخ
      زهره دهقانی ( شادی)
      پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۴۱
      سلام و درود جناب بیدقی
      زیبا بود و حکیمانه. ...

      شاد و پیروز باشید
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۰۸
      با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
      سپاس بیکران از لطف و مهر بیکرانتان
      سلامت باشید
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      جمعه ۳۰ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۱۲
      درودها بزرگوار خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      جمعه ۳۰ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۱۷
      با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
      سپاس بیکران
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2