قیراطهای یاقوتینِ انار
درست است که گلابی شاه میوه ست ،
ولی با آن تاجِ کوچک ،
ملکه ست درمیانِ میوه ها ، پرنسس انار
با آنهمه دانه های یاقوت ،
ثروتمندترین میوه ست ،
به دو دنیا ، انار
بارها رمان اش را ،
چه بگویم ؟
بگویم خوانده ام ؟
- بلعیده ام
آب لَمبو کردن و نوشیدنش ،
حالی خوش دارد انار
خنجری از هوسی ،
تنِ یک اناری را چاک چاک کرد
ز اعماقِ دلش ،
دیدم خون جَست انار
حالِ خوبی بود ،
خوردنِ انار، در برِ دریاکنار
درکنارِ آن نسیمِ خوش وزش
درکنارِ آب تنی که هست بی شک ،
بهترین ورزش
و بعد ازآن شنا ،
درکنارِ آشنا ،
لم داده به روی صندلیِ راحتی ،
با پای لُخت
روی ماسه های داغِ ساحلی
لیوانِ بلورین و نِی و،
تکه های یخ و، آبِ انار
معجونی پُر از دانه ی شیرینِ انار
چه شود ! اینها به لطفِ ملکه بودنش است و،
بی شک ، پُر از ملکاتی ست انار
وقتی به پلاژ رسیدم ،
اذان میگفت منار
نماز میگفت : سوی من آی !
که وارَهانم ات ترا ،
ز دردهای سختِ وجدانِ چو نار
سجاده ام را پَهن نمودم ، در بَرِ چنار
لحظه لحظه های زیبای نمازم ،
پُر از شیرینی بود ،
پُر از ثروتهای ربّانی بود
تاجی برسر داشت نمازم ، چون انار
دیگر دنیای من با نمازِ من شیرین شد و،
نسیم ، همدمم شد و،
دست بدست ام آمد او،
سوی سایه ها و، خُنَکیِ سایه ها ،
نه سوس هُرمِ گرما و نه نار
بعد ازآن نمازِ خوب ،
چندساعت بعد ، چه کِیفی داشت ،
بازهم بقدرِ یک پیاله ،
تاج خروس کرده انار
چه حَظی داشت ،
قاشق قاشق دانه دانه های ،
یاقوتینِ انار
افتخارست که بگویم این منم ،
عاشقِ دانه های زیبای انار
باید تابلوام را پُر کنم ز دریا
درکنارش روی میزی چتردار
دانه دانه های ارزشمند و براق و، سرخ فامِ انار
بهمن بیدقی 1401/9/29
بسیار زیبا و شیرین بود
امید بخش