سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      قیراطهای یاقوتینِ انار

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ ۰۴:۵۰ شماره ثبت ۱۱۶۶۴۰
        بازدید : ۱۳۴   |    نظرات : ۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      قیراطهای یاقوتینِ انار
       
      درست است که گلابی شاه میوه ست ،
      ولی با آن تاجِ کوچک ،
      ملکه ست درمیانِ میوه ها ، پرنسس انار
       
      با آنهمه دانه های یاقوت ،
      ثروتمندترین میوه ست ،
      به دو دنیا ، انار
       
      بارها رمان اش را ،
      چه بگویم ؟
      بگویم خوانده ام ؟
      - بلعیده ام
      آب لَمبو کردن و نوشیدنش ،
      حالی خوش دارد انار
       
      خنجری از هوسی ،
      تنِ یک اناری را چاک چاک کرد
      ز اعماقِ دلش ،
      دیدم خون جَست انار
       
      حالِ خوبی بود ،
      خوردنِ انار، در برِ دریاکنار
      درکنارِ آن نسیمِ خوش وزش
      درکنارِ آب تنی که هست بی شک ،
      بهترین ورزش
      و بعد ازآن شنا ،
      درکنارِ آشنا ،
      لم داده به روی صندلیِ راحتی ،
      با پای لُخت
      روی ماسه های داغِ ساحلی
      لیوانِ بلورین و نِی و،
      تکه های یخ و، آبِ انار
      معجونی پُر از دانه ی شیرینِ انار
      چه شود ! اینها به لطفِ ملکه بودنش است و،
      بی شک ، پُر از ملکاتی ست انار
       
      وقتی به پلاژ رسیدم ،
      اذان میگفت منار
      نماز میگفت : سوی من آی !
      که وارَهانم ات ترا ،
      ز دردهای سختِ وجدانِ چو نار
      سجاده ام را پَهن نمودم ، در بَرِ چنار
      لحظه لحظه های زیبای نمازم ،
      پُر از شیرینی بود ،
      پُر از ثروتهای ربّانی بود
      تاجی برسر داشت نمازم ، چون انار
       
      دیگر دنیای من با نمازِ من شیرین شد و،
      نسیم ، همدمم شد و،
      دست بدست ام آمد او،
      سوی سایه ها و، خُنَکیِ سایه ها ،
      نه سوس هُرمِ گرما و نه نار
       
      بعد ازآن نمازِ خوب ،
      چندساعت بعد ، چه کِیفی داشت ،
      بازهم بقدرِ یک پیاله ،
      تاج خروس کرده انار
      چه حَظی داشت ،
      قاشق قاشق دانه دانه های ،
      یاقوتینِ انار
      افتخارست که بگویم این منم ،
      عاشقِ دانه های زیبای انار
      باید تابلوام را پُر کنم ز دریا
      درکنارش روی میزی چتردار
      دانه دانه های ارزشمند و براق و، سرخ فامِ انار
       
      بهمن بیدقی 1401/9/29
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۲۳
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و شیرین بود
      امید بخش خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۵۰
      با سلام و عرض ادب و احترام استاد گرانقدر
      بینهایت سپاسگزارم از نظر پر از لطف و مهرتان
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      علیرضا حسنعلی
      دوشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۵۸
      سلام بسیار عالی موفق باشید
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۲۰
      با سلام و عرض ادب و احترام آقای حسنعلی گرانقدر
      بینهایت سپاسگزارم از نظر پر از لطف و مهرتان
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      ساسان نجفی(سراب)

      نیست جز عشق خالق هستی نام و نشان دلم
      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      4