سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      جغد سَرا

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱ ۰۳:۰۴ شماره ثبت ۱۱۶۶۰۹
        بازدید : ۸۶   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      جغد سَرا
       
      به خرابه ای افتاد قدم ام
      جغد سرایی بود
      حس کردم که راهیِ عدم ام
      میلرزید ، سرتا سرِ بدن ام
      وقتی به خود آمدم که ،
      دیدم با خودم در جدل ام
      گفتم چه خوب شد که ،
      دراین دنیای خرابه رهگذرم
      وگرنه اگر برای این دنیای خرابه ،
      جغد باشم ،
      من میمانم و باقیِ عمرِ هدرم
       
      درآن سرای روحانی ، امنیت موج میزند
      که نیروی انتظامی اش خداست
      دراین عبورگاهِ پُر از رهزن ، دائماً در خطرم
       
      همان بِه ، که ویلانِ سبزه زار باشم
      همان بِه ، که حس کنم همیشه ،
      درمسافرت و دَدَرَم
      دادار دودورِ جارچی ها ،
      مخ ام را خورْد
      باید بگریزم ازاین دنیای خراب و پُرازخرابه
      باید کاری کنم که بگویند :
      به هنرِعشق ورزیِ خدا ، هنرمندی قَدَرم
       
      سگِ هاری بسویم هجوم آورْد
      ز زمین سنگی برداشتم تا بزنمش و سگ ترسید
      فریاد زدم اِی کُفران و کافرانه گی ، مَدَرَم !
      مدارم شده به دُورِ محبوبم چرخیدن
      خدا را خواندم ، که رهایم کند ازاین اوضاعِ اسفبار !
      ازاینهمه واویلا ،
      به محضِ التماسم به محضرِخداوندِ قَدَرم ،
      فراری شد آن سگِ نفله
      انگار حس کرد که درآنهمه استغاثه و بهم ریختگی ،
      خدا پشتگرمیِ منست و من به پشتگرمیِ خدا
      آماده ی مقابله با هجومِ دنیایی ام که ماورایم را نمیفهمد
      درآن حال ، حس میکردم که ،
      مابینِ رئوسِ مثلثِ خدا - من – دنیا ، یه وَتَرم  
              
      بهمن بیدقی 1400/12/4
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ ۱۷:۵۸
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و پر معنی است
      موفق باشید خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ ۱۸:۲۲
      با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
      سپاسگزارم از نظر لطف و مهرتان
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      رحیم فخوری
      يکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۰۲
      بادرود واحترام خدمت ادیب گرامی جناب بیدقی عزیز
      مضمون قابل تعمقی دارد شعر زیبایتان
      درپناه خداوند حکیم
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۱۶
      با سلام و عرض ادب و احترام آقای فخوری گرانقدر
      بینهایت سپاسگزارم از نظر پر از لطف و مهرتان
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      رحیم فخوری
      يکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۰۳
      تقدیم به شما
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۱۶
      سپاسگزارم بزرگوار
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2