السلام علیکم یا مادر
هیچگاه ، هیچگاه ، خودم را ندیده ام بی یاور
خدا همیشه کنارم بوده و هست و خواهد بود
به سجده میروم درمقابل او
دربرابر آن خداوندِ همیشه یاور
جسم و روحم درفضایی پُر از خدا ،
حرف میزدند با هم
روحم به جسمم گفت : اگر زحمتی نیست ،
دوتا چای قندپهلو بیاور !
به اتفاقِ هم چای نوشیدند
باهم گفتند و خندیدند
خوشم آمد ازاین دو صمیمی
که بودند همچون دو برادر
جسم ، بیادِ کربلا افتاد ، به روحم گفت :
من وقتیکه درخوابم ، تو آزادِ آزادی
مرا به مقتل بیاور !
اوهم آورد
روح ، مثلِ جسم ، غلامِ خدا بود
غلامی بی هماورد
نشسته بود روی سینه ی خورشید ، هنوز آن نامرد
خنجرش خونی بود
زینب ، ضجه میزد
کشید خنجرش را آن نامرد ، به قفای آن مَرد
فواره ی خون ، آسمان را خونی کرد
ز باختر گرفته تا خاور
چگونه او نترسید از داور؟
هنوز قُل قُل میکرد سماور
چای دوم ، دیگر یه نذری بود
سَحَرِ روز دوم بود
جسم نوشید ، اما روح ازدیدنِ آن صحنه ها روزه دار بود
لبانِ پُر ازعطشش ، کربلایی شده بود
هردو لبش ز خشکی ، چونان آن کویر، تَرَک خورده بود
گفت اِی جسم ! برو برایم قرآن بیاور
دیدمش که درمیان آیه آیه های اقیانوسِ قرآن ، شده شناور
وقتِ افطار از روی طاقچه ،
شرابِ عشق را آورد
جسم برایش شده بود ، ساغر
روزه اش را با عشقِ خدا وا کرد
روحم از روزعاشورا عوض شده بود
حالش بد میشد ، از دیدن هر کافر
میگفت : حق به این واضحی
باطل به این واضحی
چرا نفراتِ حق اینقدر کم بود ،
باطل لشکرلشکر ؟
دلم سوخت برای حق ،
چرا اینقدر بی یاور؟
جسم گفت : پای دنیا که بیاید وسط ،
مُسلِم تنها میمانَد
جانم به قربانِ مُسلِم و دوطفلانی که ،
به عراق ، ماندند بدونِ یار و یاور
بهشت ، آنها را بسوی خود مکید
انگار درجامِ دنیا آب پرتقال بود
و تونلِ مرگ همچون نِی
و کامِ بهشت ،
که تشنه ی تقوای خوشمزه ی پرتقالیِ انسان بود
کنون بهشت است و حالِ خوشِ ایمانی پرتقالی
چه عالی !
بهشت است مفتخر به اسلامِ مُسلِم ، آری برادر
چشمانِ جسم و روحم ،
به تابلوخطِ بانو، فاطمه زهرا افتاد
چشمانشان به حُسنِ وجودش مُزیّن شد
چه بوی عطرِ یاسِ خوشی آمد
جسم و روحم دست برسینه گذاشتند و با تواضع ،
با هم همصدا گفتند :
السلام علیکم یا مادر
روزمیلاد باسعادت بی بی فاطمه زهرا(س) – روزمادر و روز زن گرامی باد
بهمن بیدقی 1401/10/7
🌱🌱
🌱🌱🌱🌱
🌺🌺🌺🌺میلاد حضرت فاطمه (ص) مبارک
🌱🌱🌱🌱
🌱🌱
🌱