سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        الهی دیگر آن خلوت نشینانت نمی خوانند ..شعر نو

        شعری از

        منوچهر منوچهری (بیدل)

        از دفتر فقط بخاطر تو نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۴:۴۵ شماره ثبت ۱۱۶۳۹
          بازدید : ۶۹۵   |    نظرات : ۳۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منوچهر منوچهری (بیدل)

        الهی
        دیگر آن خلوت نشینانت
        نمی خوانند
        ودیگر ازخرابات
        آن ندای دلنشین
        که ازآتش شوق توجوشید
        بگوش جان نمی آید
        بگوآن پاک دینانت
        کجارفتند
        وشایدهم که خشگیدند
        شاخ برگشان ازباد   پائیزی  
                 کز ظلم ووستم خیزید
        الهی قلب ما
        بشکست از انده ودوریها
        کجارفت آن تندیس پاکی ها
        که رشگ
        مهرو ماه وآسمان بودند
        بر تارک خور شید
        میجوشید
        صفای قلبشان
        واین اسمان لاجوردین را
        پرازانوارخودمیکرد
        درون چشمشان موج میزد
        موج عشقو مهربانی ها
        کجا رفت آن شاهین پاکیها
        که روح قله هااز آهشان برخویش
        می لرزید
        واز خندهاو کلهای وحشی
        با نسیم بادبخودمی بالید
        دل کوه از صدای پایشان پرشوروغوغابود
        کجا رفت آن استوره های عشقو
        آزادگی که از گفتارشان
        بوی بهشت. آمیزه ای با مهربانی بود
        نفسهاشان چو عطر غنچه های نوبهاری
        بودطبیعت در تمنای نگاه
        لطفشان می سوخت
        وهر خاکی به امیدی که شاید
        روزگاری بستر راه او باشد
        بخودآرام می پیچید
        کجا رفتند آن
        آینه های نور یزدانی
        که اختر هااز انوار خدائیشان
        زخود شرمنده می گشتند
        الهی دیگر آن پاک دینانت
        از چشمه های عشقوسرمستی
        نمی خوانند
        الهی قلب من پر دردواندوه است
        کجا رفتندآن استوره های
        عشق وآزادگی
        که پیوند میان عشق
        ماوخدابودند   
         
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4