سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 ارديبهشت 1403
    15 شوال 1445
      Tuesday 23 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۴ ارديبهشت

        آب زیپو (طنز)

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۲۱ شماره ثبت ۱۱۶۲۷۴
          بازدید : ۷۱   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        آب زیپو (طنز)
         
        معری سروده ام آبکی ،
        آنهم آب زیپو
         
        مادرِ حسن کچل ،
        مثلِ هر روز،
        چون عاشقِ سیب بود حسن کچل
        سیبها را از اتاق و پله ها ، میچید تا درِ کوچه
        تا که او دنبالِ یک کاری رَوَد ، اما نمیرفت
        ز فرطِ تنبلی میگفت : کی میخواد اینهمه سیبو
        میگفت حالش نیست رَوَم پائین ز پله
        کی میخواهد برود اینهمه شیبو
         
        هرروز تا لنگِ اذانِ ظهر خواب بود
        مثلِ این چهارساله ،
        کارش انگار شده بود غیرحضوری
        دیده بودندش برای خریدِ چیپس و پفک
        ماهی یکبار،
        آنهم درحالیکه برسر داشت ایشان ، کلاه شاپو
        اما هیچکس ندیده بود کاری کند
        همچو دولتمردان در دولتیِ دولتِ دوستدارِ آب زیپو
         
        وقتی می خوابید ،
        همه درها را کامل کیپ میکرد
        بیچاره مادر،
        چگونه میگشود ، اینهمه درهای کیپو ؟
        بچه ی تنبلش رفتارش همیشه ریپ میزد
        روانشناس ها مستأصل شدند ،
        دیگر با اینهمه روزهای تعطیل
        اینهمه روزهای غیرحضوری
        چه برای مدرسه و چه برای کار،
        معالجه نمیشد
        مثلِ ماشینی یخ و سرمازده دائم ریپ میزد
        حتی مکانیک ها ،
        ناتوان شدند رفع کنند اینهمه ریپو
         
        چند دقیقه ای هم که ،
        در شبانه روز بیدار بود
        ول نمیکرد ،
        دودِ پُر اسانسِ پیپو
         
        خلاصه ،
        یه هیچ و پوچ بود ،
        دراین دنیای آزمون
        مادرش شرمگین ز فرزندی که ،
        هیچ مایه ای نداشت
        بهتر بود از اول ،
        نامش را میگذاشت : آب زیپو
        مادر،
        خجالت میکشید وقتیکه میدید ،
        اینهمه رفتار چیپو
        بی چاره ،
        بر  کُت اش هیچوقت ،
        پُر ندید جیبو
         
        بهمن بیدقی 1401/10/13
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۱۲
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۱۵
        با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        شاد باشید و مؤفق
        ارسال پاسخ
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۲۱
        سلام و عرض ادب آقای بیدقی بزرگوار
        زیبا و نمکین قلم زدید. خندانک

        مؤید باشید. خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۳۰
        با سلام و عرض احترام آقای احسانی فر گرانقدر
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        شاد باشید و مؤفق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0