سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 20 اسفند 1403
    11 رمضان 1446
      Monday 10 Mar 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        دوشنبه ۲۰ اسفند

        آب زیپو (طنز)

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۲۱ شماره ثبت ۱۱۶۲۷۴
          بازدید : ۹۵   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        آب زیپو (طنز)
         
        معری سروده ام آبکی ،
        آنهم آب زیپو
         
        مادرِ حسن کچل ،
        مثلِ هر روز،
        چون عاشقِ سیب بود حسن کچل
        سیبها را از اتاق و پله ها ، میچید تا درِ کوچه
        تا که او دنبالِ یک کاری رَوَد ، اما نمیرفت
        ز فرطِ تنبلی میگفت : کی میخواد اینهمه سیبو
        میگفت حالش نیست رَوَم پائین ز پله
        کی میخواهد برود اینهمه شیبو
         
        هرروز تا لنگِ اذانِ ظهر خواب بود
        مثلِ این چهارساله ،
        کارش انگار شده بود غیرحضوری
        دیده بودندش برای خریدِ چیپس و پفک
        ماهی یکبار،
        آنهم درحالیکه برسر داشت ایشان ، کلاه شاپو
        اما هیچکس ندیده بود کاری کند
        همچو دولتمردان در دولتیِ دولتِ دوستدارِ آب زیپو
         
        وقتی می خوابید ،
        همه درها را کامل کیپ میکرد
        بیچاره مادر،
        چگونه میگشود ، اینهمه درهای کیپو ؟
        بچه ی تنبلش رفتارش همیشه ریپ میزد
        روانشناس ها مستأصل شدند ،
        دیگر با اینهمه روزهای تعطیل
        اینهمه روزهای غیرحضوری
        چه برای مدرسه و چه برای کار،
        معالجه نمیشد
        مثلِ ماشینی یخ و سرمازده دائم ریپ میزد
        حتی مکانیک ها ،
        ناتوان شدند رفع کنند اینهمه ریپو
         
        چند دقیقه ای هم که ،
        در شبانه روز بیدار بود
        ول نمیکرد ،
        دودِ پُر اسانسِ پیپو
         
        خلاصه ،
        یه هیچ و پوچ بود ،
        دراین دنیای آزمون
        مادرش شرمگین ز فرزندی که ،
        هیچ مایه ای نداشت
        بهتر بود از اول ،
        نامش را میگذاشت : آب زیپو
        مادر،
        خجالت میکشید وقتیکه میدید ،
        اینهمه رفتار چیپو
        بی چاره ،
        بر  کُت اش هیچوقت ،
        پُر ندید جیبو
         
        بهمن بیدقی 1401/10/13
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۱۲
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۱۵
        با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        شاد باشید و مؤفق
        ارسال پاسخ
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۲۱
        سلام و عرض ادب آقای بیدقی بزرگوار
        زیبا و نمکین قلم زدید. خندانک

        مؤید باشید. خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۳۰
        با سلام و عرض احترام آقای احسانی فر گرانقدر
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        شاد باشید و مؤفق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3