سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

تقویم روز

دوشنبه 8 خرداد 1402
    11 ذو القعدة 1444
    • ولادت حضرت امام رضا عليه السلام، 148 هـ ق
    Monday 29 May 2023

      پر نشاط ترین اشعار

      کانال تلگرام شعرناب

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      بنویس تا زنده بمانی ،هر که نوشت پادشاه می شود. فکری احمدی زاده(ملحق)

      دوشنبه ۸ خرداد

      زندگی

      شعری از

      مهدي حسنلو

      از دفتر .... ؟ نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۲۷ شماره ثبت ۱۱۶۲۰۱
        بازدید : ۱۹۱۱   |    نظرات : ۱۶۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مهدي حسنلو

       
       
       دست های کودکی زیر باران
      (از روی چارپایه)به شیشه می زند
      فریادِ صدایی از پنجره آمده
        و بعد دری با دهان باز ، تکیه کرده به دیوار  
       می دود مادری از میان گریه ها که بی روسری اند
      با سری رها! در دستی شانه، و در دستی گیره... 
        ...انگارهمین صبح می بافته موهایِ «دخترک» را
       _حق با تو بود! 
        زندگی از جایی به بعد گهواره یِ خوبی نیست
       گویا تقدیر همین بوده  تا به اینجا عشق را بجویی! 
         بعد نه سالگی تا چشم کار می کند  مرتعی بی علف است
        گله ی گرسنه از سمتی
        زوزه ها از سمتی دیگر      
        گرگها را مثل گلوله بر قلب گله رها!
        درخت می شکند مثل مادری 
         دخترک می افتد مثل سیبی  انگار   از دست داماد 
         غلت زنان  وسط عروسی
       و از امشب  آنچه می ماند تنها
       خونی ست که خیال ایستادن ندارد ! 
      به احترام رودِ موهات 
      که در کرانه هاش گل سرخ روییده 
       روسری ها از دو سو رقصیده اند روی دست ها
       و ترانه ها می خوانند روی لب ها
        بعد میهمانی با لهجه محلی می بندند درها را دردها ! 
      کوهها را که پشت سر می گذارد 
      از پله ها پایین میاید روز را مثل تمام این سال ها
      دستاری از شب دور سرش
       از آیینه ها رها شده نگاهش که اجنبی
       رهایی را قرق کرده! 
       ...بو می کشند تیغ می کشند به خیابان 
      به درختها بوته ها به خانه ها  پنجره ها
      دست نمی کشند از خون که جاری ست در کف جوی ها 
      در سوزِ اسپری و دردِ باتوم 
        اسلحه ست که ایستاده سر هر کلمه
       و این خون هست که پاک می کند 
       دهان هر سرودی را از  آزادی ! 
      انگار نه رعدی آمده و نه سیلی رفته
       باران همان  است 
      که  امروزه      بهمن!     صدایش می کنیم! 
      دوباره محو می شود بالای کوه ها 
      و
      شب های پایین دستِ عمر همه تنهایی هست
      که چنگ می کشد  به چهره خدایان 
       چگونه می شود     میان این همه   مرد 
      کودکی کوچکی کوچه ای شهری در تنهایی  بمیرد   
      چگونه می شود هنوز.... 
       و ما در خواب بین گریه ها  و خنده ها
       پل می زنیم روی شبها  از ماه به ستاره 
      که تکه ای رویا بچینیم برای مبادا
      یعنی که هنوز ما هم  آدم ایم! 
      در سپیده دمان  دیوار زبان باز کرده ! 
      زندان را بیدار می کند 
      و آنکه که می برند از سلول ، دختری به نام «رها» بوده
        قبلِ تحملِ این یلدا
         و اکنون زنی شکسته است  
        که هر شب طناب حلقه می زند به گلویش 
         و با لکنت به یاد می آورد ابتدای شعر را 
          به یاد می آورد دستهایی که کودکی را
           زیر باران به خانه می برد ! 
       
       
       
      ۲۶
      اشتراک گذاری این شعر
      ۷۱ شاعر این شعر را خوانده اند

      مهدي حسنلو

      ،

      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      ،

      اميرحسين علاميان(اعتراض)

      ،

      محمد گلی ایوری

      ،

      سید هادی محمدی

      ،

      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)

      ،

      جمیله عجم(بانوی واژه ها)

      ،

      علیرضا شفیعی

      ،

      تکتم حسین زاده

      ،

      مسعود آزادبخت

      ،

      راحیل م

      ،

      علی نظری سرمازه

      ،

      شاهزاده خانوم

      ،

      رحیم فخوری

      ،

      عباسعلی استکی(چشمه)

      ،

      فاطمه یاراحمدی ،روشنا

      ،

      مهدی محمدی

      ،

      مریم کاسیانی

      ،

      فرامرز شعبانی

      ،

      زهره دهقانی ( شادی)

      ،

      میلاد مددی

      ،

      آرزو عباسی ( پاییزه)

      ،

      ایمان اسماعیلی (راجی)

      ،

      محمدکریمی (پویا)

      ،

      محمد جواد عطاالهی

      ،

      طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

      ،

      قربانعلی فتحی (تختی)

      ،

      سعید صادقی (بیدل)

      ،

      طوبی آهنگران

      ،

      مجتبی شفیعی (شاهرخ)

      ،

      میم طوبی مهدوی

      ،

      مهرداد عزیزیان

      ،

      بابک اخوان

      ،

      سیدیحیی حسینی

      ،

      نیره صدری

      ،

      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)

      ،

      فرشید افکاری

      ،

      معصومه خدابنده

      ،

      علی احمدی( امین)

      ،

      شبنم حکیم هاشمی

      ،

      محمد ترکمان(پژواره)

      ،

      افسانه پنام تخلص مولد

      ،

      رضا رضوی تخلص (دود)

      ،

      امیر وحدتی یگانه

      ،

      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)

      ،

      حسن مصطفایی دهنوی

      ،

      آرمان پرناک

      ،

      ابراهیم آروین

      ،

      علی محسنی

      ،

      محمد علی رضاپور

      ،

      بهــاره طـــلایـی زیدی

      ،

      بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)

      ،

      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

      ،

      فریال امینا

      ،

      محمد علی سلیمانی مقدم

      ،

      احمد غلامی (آرینوس)

      ،

      جواد مهدی پور

      ،

      محمدحسن پورصالحی

      ،

      رضا دهقانی

      ،

      میناتمدن خواه

      ،

      امید کیانی (امید)

      ،

      محمدعلی افضلی(خاکستر)

      ،

      فرشید به گزین

      ،

      آذر مهتدی

      ،

      جواد کاظمی نیک

      ،

      سارا رحیمی(س. سکوت)

      ،

      علی مزینانی عسکری

      ،

      مینا فتحی (آفاق)

      ،

      محمدرضا آزادبخت

      ،

      ابوالحسن انصاری (الف رها)

      ،

      سیده نسترن طالب زاده

      نقدها و نظرات
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۱۶:۵۷
      سایه سیاه نا آرامی، وحشت از سیاهی ِ کینه های خفته ، چه برای مادر چه برای پدر همواره
      سایه سنگینی بوده .
      مهمان شدن در صفحه شعر شما برای شعری غمگین و اجتماعی و دغدغه مند ،
      قلبی از جنس سخت می‌خواهد
      و
      روحی بدور از احساس
      تا نشنود و احساس نکند، چرا که این گونه نوشتن دلِ هر انسانِ آزاده ای را به درد می آورد
      ما که شاعریم و حساس.
      شعر با سبکی متفاوت از اشعار معمول سپید سروده شده کلمات اضافی آن گرفته نشده و شاید این (کامل نویسی) از اهداف شاعر برای
      بهتر به دل نشستن باشد و یا قرار دادن خواننده
      در بطن واقعه ...
      که هدف از سُرایش بر دل نشستن و تحت تاثیر
      قرار دادن مخاطب است

      شعر با اطلاع رسانی کودکی ، که به شیشه می‌زند ، و خبر از واقعه ای تلخ می‌دهد آغاز می‌شود
      فریاد در گلوی کودک خفه شده و نای فریاد زدن ندارد ...تنها با دست خیس زیر باران می‌تواند
      ضربه هایی به شیشه بزند و دیگران را از وقوع حادثه تخل با خبر کند
      مادری که از میان گریه ها میدود
      .....
      اشاره شاعر به (حجاب )مادر ِ از خود بی خود شده، نشان از طرز تفکر های متفاوت و نظر های مختلف دارد
      به گفته شاعر ...بی رو سری با سری رها ...
      و حالا در موقع حادثه چه کسی به دنبال رعایت حجاب است
      شعر با بیان ریز مطلبی، اشاره به بافتن موهای دخترکی از در صبح حادثه می‌دهد. و
      خواننده را از وقوع حادثه ای برای دختر خانواده آگاه می‌کند...
      در ادامه سروده نسبتا طولانی جناب مهدی حسنلو
      از ناملایمات زندگی برای یک دختر از نه سالگی به بعد گفته
      در این قسمت..
      زندگی از جایی به بعد گهواره خوبی نیست
      بعد از نه سالگی تا چشم کار می‌کند مرتعی بی علف است
      ناملایمات یک جامعه دستاویزی برای شاعر شده تا سروده ای اجتماعی خلق کند

      در ادامه به قسمت عاشقانه سروده می‌رسیم
      عاشقانه ای در خون غلت زده
      شعر مهدی نوستالژیک به پایان می‌رسد
      با یاد و خاطرات تلخ و شیرین روزهای گذشته
      به یاد آوردن با (لکنت زبان) نشانه های ترس را
      در خواننده القاء می‌کند.

      سروده عاطفی اجتماعی خوبی بود
      با آرزوی موفقیت برای شما
      خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۴۰
      سلام
      محمد رضای عزیز
      جناب خوش رو بی نهایت سپاسگزارم از حضورت
      و ورود دقیق تان به شعر
      البته جزییات در بخش های یه کوچولو هم عقیده نیستم و واقعن نیتم سیاه نوشتن یا سیاه نمایی نبوده
      من احساس می کنم چیزی که روبروی من و دارم می بینیم اگه جور دیگه بیان می کردم دور از حقیقت پیرامونم بود بنوعی جعلی میشد برام و واقعن نوشتن در با شرایط برایم سخت تر بود و احساس می کردم باید بنویسم برام یه جور وظیفه بود نسبت به این حسم
      امیدوارم دوستانم خیلی نرنجونده باشم
      ولی از حق نگذریم جنس نوشتنات بی نهایت دوست دارم و نگاهت نسبت به شعر برام عزیز و محترم بود
      و ممنون نسبت به لطفی که به شعر داشتی
      و باز هم ممنون خواهشم قبول کردی پستت در قسمت نقدها گذاشتی خوب حقیقتن حیفم اومد پست خوبت نباشه بودنش در این قسمت هم دلیلی دوستان بیشتری نقد و خود شعر ببینن و این به نظر برا بزرگ وارانی مثل شما که خوب می نویسید برا شعرها هم کمک به شاعر و مخاطب
      و در اخر بازم ممنون اگه قسمت شد بحثی شد حتمن به جزئیات شعر ورود می کنیم و بحث می کنیم
      یه بخشهایی واقعن نیاز بود باشه و نبودش نقصی یه روایت بود توصیف و توضیح نبود تک تک بندها در خدمت روایت شعر بود و خیلی کم به نظرم بیرون از روایت بود و با ادیت این بخشها لطمه به داستان بود
      اگه داستان از همون ابتدا به صورت ساده بیان کنیم تا انتها حشو که اصلن نیست
      در هر صورت بسیار از شما ممنونم
      تقدیمتان خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۵۴
      قربونت برم انجام وظیفه بود .

      مهدی جان من یک مطلبی رو عرض کنم خدمت شما نقد من منفی نبود ها نقد کاملا مثبت بود
      در قسمت اول که نوشتم ...

      سایه سیاه نا آرامی، وحشت از سیاهی ِ کینه های خفته ، چه برای مادر چه برای پدر همواره
      سایه سنگینی بوده

      ....
      تاییدی بر قلم شما بود .
      با این فرق گه این اتفاق ناگوار هم برای مادر ناگوار است و هم برای پدر
      جنسیت والدین فرقی ندارد .
      وگر نه تاییدی بر گفته شما بود و و آشنایی مخاطب با فضای غمگین شعر .

      ممنونم از شما .
      خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۴۹
      من هم واقعن متوجه شدم با شروع نقدت در همون چند سطر اول موضع شما کاملن مشخص و مثبت بود
      قربونت برم این توضیحات که دادم برام پیام های دوستان بود اگه نگاه کنید کاملن مشخص
      اتفاقن شما با ذکر دلایل شرایط و موقعیت
      شعر به نوعی قابل درک کردید
      فدات بشم من متوجه هستم و ازت خیلی ممنونم
      واقعن هم این وقت عزیزت که پای این شعر گذاشتی قدر دانم 🙏🌺🌺🌺❤
      الهی باشی و بنویسی تا همیشه خندانک

      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۰۱:۰۰
      جدا از همه اینا مهندس بخدا کی گفته نقد باید مثبت باشه اتفاقن نقدهایی که شعر به چالش بکشه من استقبال میکنم البته شما که همیشه لطف داشتی و با بزرگ منشی نکات منفی به روم نیاوردی
      واقعن از بابت من خیالتون راحت به هیچ عنوان وقتی نقد باز می گذارم و خودم خواهش دارم نقد بشه واقعن نمی تونم معترض به این باشم احیانن دوستان اگر نقدی داشتند من واقعن استقبال میکتم
      دلیل شکل گیری مباحث میشه و این واقعن خوب برا هممون خندانک
      محمد گلی ایوری
      محمد گلی ایوری
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۰۶:۴۶
      درود
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۰۴
      خندانک
      درودبرشما جناب خوشرو وزحمتی که کشیدید خندانک
      استفاده کردیم ازمطالب خوب شما خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۲۴
      خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۱۹
      درود جناب خوش‌روی بزرگوار خندانک
      عالی بود عالی خندانک
      استفاده بردیم خندانک خندانک
      موفق‌تر باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      امیر وحدتی        یگانه
      امیر وحدتی یگانه
      پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ ۲۰:۰۵
      سلام و عرض ادب جناب خوشرو
      که به موضوع ارزشمندی اشاره فرمودید.
      گاهی احساسات پدرانه کم رنگ
      میشود و تحمل این امر برای پدران
      سخت و سنگین است.
      و درود بر قلم توانای جناب حسنلو
      که سپیدی دغدغه مند و دردناک را
      قلم زده اند.
      🌷💙💙💙🐗
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۱۶:۴۰
      ممنون استاد جان
      شما گلی و بزرگ وار
      الهی همیشه باشی بتابی خندانک
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      يکشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۲۶
      دوردبرشما جناب خوشرو عزیزم 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️ خندانک
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۴۶
      سلام به همگی
      و مهدی جان حسنلو خندانک

      به قول هگل: هر انسانی باید دارای حق و حقوقی باشد. کسب این حقوق فقط در صورتی ممکن است که افراد به رسمیت شناخته شوند. از این‌رو به رسمیت‌شناسی، بنیاد حق است. مناقشات سیاسی-فرهنگیِ یک جامعه باید خود را به جایگاه به‌ رسمیت شناخته شدن که والاتر و اخلاقی‌تر از مسائل دیگرست، برسانند.
      طبق نظریه فوکو: قدرت اگر فقط سرکوبگر و فرمانده و دستور دهنده باشد هیچکس از آن اطاعت نمی‌کند و کارکرد خود را از دست می‌دهد. برداشت حقوقی-فلسفی از قدرت (به عنوان امری سرکوبگر) را میتوان برداشتی متعلق به عصر روشنگری دانست، و باید گفت امروزه قدرت در تصرف هیچ‌کس نیست و در سراسر جامعه پراکنده است. بنابراین اصل بازدارندگی برای کسی‌ که از درک و اندیشه‌‌ی عمیق‌تری برخوردار باشد، کارکرد بهتری دارد.
      تصور آزادی از دریچه ذهن هايدگر: خيالی‌ست برای بالا رفتن از مرز محدوديت و درهم‌شكستن حصار ضرورت. ضرورت‌هايی كه بسيارشان بر پايه‌ی تفکرات ارتجاعی و عقايد تحميلی در طول تاريخ بنا شده‌اند.
      شاعران دموکرات و آزاد اندیش با دريافت و درک اين موضوع علاوه بر آموختن آن به مخاطب، به شاعران ديگر نيز می‌آموزند كه از دريچه‌ی تنگِ منِ شخصی بيرون بیایند و دغدغه‌های بشر امروزی را تكريم كنند.
      مخاطب امروز برخلاف مخاطب دیروز، ریا و تظاهر و سالوس‌گری در شعر را می‌فهمد و پذیرای دروغ‌بافی نیست و به‌دنبال حقیقت می‌گردد؛ که لازمه‌ی بیان حقایق، داشتن فضای آزادی بیشتر است. بنابراین هرکجا صراحت، حق‌گویی، و قلمِ آزاد ببیند و تریبون مردمی پیدا کند ناخودآگاه جذب می‌شود و به‌ دنبالش می‌رود. در واقع پیروزی شاعر در میدان کلام فقط به لشکر واژگان و سپرِ سطور و قافیه‌ و شمشیر قواعد و صنایع ادبی بستگی ندارد، بلکه بخش عمده‌ای از پیروزی شاعر بستگی به آزادی و آزاداندیشی دارد، به رهایی از سکوت و ترس و تاریکیِ اندیشه.
      به باور من آدمی در زندگی دو راه پیش روی دارد؛ یکی راه عزت و آزادی (آزادگی) که آغازش سنگلاخ و پیمودنش دشوار اما پایانش هموار و خوشایند است، و دیگری گماشتگی و خاکساری که آغازش هموار اما پایانش دشوار و خطرناک است.

      این شعر مضمون و موضوع خوب و در کل محتوای قابل قبولی دارد و از چندمعنایی بهره میبرد. شاید اطناب در کلام کمی تاحدودی از التذاذ ادبی بکاهد اما اگر به ساختار (زبانی و محتوایی و فرمی) شعر صدمه‌ای وارد نشود و روند زبانیت حفظ شود، بلامانع است و میتوان چنین شیوه‌‌ای از اجرا و پرداخت را در تعریف شعر گفتار قرار داد.
      به‌نظر من شعر بلند روایی یا نسبتا بلند خرده‌روایی، (رخداد و روایت غیرخطی) یک ملودی شاعرانه نیست بلکه یک کمپوزسیون است که در آن ده‌ها ملودی اصلی و فرعی نقش آفرینی میکنند، بنابراین اطناب در آن ممل نیست.
      اتفاقا یکی از شاخصه‌های شعر مهدی حسنلو همین سیالیت است و این موضوع توجه او به سبک کانسپچوال را نشان می‌دهد؛ (که هم مزایایی دارد و هم معایبی) یعنی به ایده بیشتر از اجرا یا به محتوا بیشتر از فرم اهمیت میدهد.
      او در فضای ذهن معلق و در جهان شعر جاری‌ست و ادای شعر و شاعری در نمیاورد، یا مشق شعر و شاعربازی نمیکند. به عبارت دیگر؛ از مهندسیِ شعر کمتر استفاده میکند و بی‌تکلف و به‌دور از تصنع قلم میرقصاند.
      در یک کلام؛ شعر را (به معنای کلمه) می‌فهمد و می‌شناسد، و دغدغه‌ی چه گفتن از چگونه گفتن برایش مهم‌تر است.
      اما فقط یک نکته: مضمون‌‌سازی کامل، تنها ارائه‌ی معنایی مشخص یا تا حدی روشن نیست. مضمون‌سازی، صحنه را به طور کامل و سه‌بُعدی شکل می‌دهد. یعنی در روگفتار این امکان فراهم می‌شود که مخاطب در صحنه حضور یابد و همه چیز را ببیند و بشنود، لمس کند یا ببوید؛ حتی اشیاء و رفتارهایی را که شاعر (مؤلفِ مرده) چندان در بندِ نمایش‌شان نبوده اما متن از او پیشی گرفته و آن‌ها را ساخته است. مضمون‌سازیِ درست و معناسازی پنهان، مثل یک هوش مصنوعی عمل می‌کند و از آفریننده خود پیشی می‌گیرد!
      و در این میان پرسپکتیو معنایی به‌وجود میاد و باعث میشود که معنا در اختیار شعر باشد، نه شعر در اختیار معنا.

      به صورت خلاصه و تیتروار اجزا و عناصر سازنده (و مولفه‌های معنایی) شعر را بررسی خواهم کرد:
      دست های کودکی زیر باران
      (از روی چارپایه) به شیشه می زند
      فریادِ صدایی از پنجره آمده
      و بعد دری با دهان باز ، تکیه کرده به دیوار  
      می دود مادری از میان گریه ها که بی روسری اند
      با سری رها! در دستی شانه، و در دستی گیره... 
      انگارهمین صبح می بافته موهایِ «دخترک» را

      «باران= نامی زنانه، و نماد اشک و پاکی و طراوت
      چارپایه و شیشه پنجره= زندان و سلول و اعدام
      روسری= اتفاقات و اعتراضات اخیر
      مادر= زن
      در واقع این شعر سه بخش دارد: زن، زندگی، آزادی!»

      حق با تو بود! 
      زندگی از جایی به بعد گهواره یِ خوبی نیست
      گویا تقدیر همین بوده  تا به اینجا عشق را بجویی! 
      بعد نه سالگی تا چشم کار می کند  مرتعی بی علف است
      گله ی گرسنه از سمتی
      زوزه ها از سمتی دیگر      
      گرگها را مثل گلوله بر قلب گله رها!
      درخت می شکند مثل مادری 
      دخترک می افتد مثل سیبی  انگار  از دست داماد 
      غلت زنان  وسط عروسی
      و از امشب  آنچه می ماند تنها
      خونی ست که خیال ایستادن ندارد ! 
      به احترام رودِ موهات 
      که در کرانه هاش گل سرخ روییده 
      روسری ها از دو سو رقصیده اند روی دست ها
      و ترانه ها می خوانند روی لب ها
      بعد میهمانی با لهجه محلی می بندند درها را دردها ! 

      «نه سالگی= نشانه بلوغ دختران (جشن تکلیف) که البته در اصل سیزده سالگی است.
      گلوله و سیب و گل سرخ= دختران باکره و مرگ و خونریزی... چیدن گل‌های پاک از باغ بی‌رحم زندگی و پرپر شدنشان به دست چماقداران بی‌رحم. در واقع شاعر میگوید: خون بیگناه می‌جوشد و دامن‌گیر است! مثل رودی جاری که نمی‌ایستد و جریان دارد.
      تقابل گرگ و بره= خطراتی که در جامعه برای دختران وجود دارد... یا تقابل گرگ مسلح و بره بی دفاع.
      متاسفانه بخشی از فرهنگ و جامعه ما، قبیله سالار است و تعصب کور و عقاید خشک افراطی در آن بیداد میکند... از زاویه‌ای دیگر؛ فقری که فساد آور است و باعث بروز فحشا میشود.»
      ‌[تقابل های دوگانه و استفاده از نماد و تضاد و پارادوکس و... در این دو بند بسیار جالب است.]

      کوهها را که پشت سر می گذارد 
      از پله ها پایین میاید روز را مثل تمام این سال ها
      دستاری از شب دور سرش
      از آیینه ها رها شده نگاهش که اجنبی
      رهایی را قرق کرده! 
      بو می کشند تیغ می کشند به خیابان 
      به درختها بوته ها به خانه ها  پنجره ها
      دست نمی کشند از خون که جاری ست در کف جوی ها 
      در سوزِ اسپری و دردِ باتوم 
      اسلحه ست که ایستاده سر هر کلمه
      و این خون هست که پاک می کند 
      دهان هر سرودی را از  آزادی!
      انگار نه رعدی آمده و نه سیلی رفته
      باران همان است 
      که  امروزه بهمن صدایش می کنیم! 
      دوباره محو می شود بالای کوه ها 
      و شب های پایین دستِ عمر همه تنهایی هست
      که چنگ می کشد  به چهره خدایان 
       چگونه می شود میان این همه   مرد 
      کودکی کوچکی کوچه ای شهری در تنهایی  بمیرد   
      چگونه می شود هنوز.... 
       و ما در خواب بین گریه ها  و خنده ها
       پل می زنیم روی شبها  از ماه به ستاره 
      که تکه ای رویا بچینیم برای مبادا
      یعنی که هنوز ما هم  آدم ایم! 
      در سپیده دمان  دیوار زبان باز کرده! 
      زندان را بیدار می کند 
      و آنکه که می برند از سلول ، دختری به نام «رها» بوده
      قبلِ تحملِ این یلدا
      و اکنون زنی شکسته است  
       که هر شب طناب حلقه می زند به گلویش 
       و با لکنت به یاد می آورد ابتدای شعر را 
       به یاد می آورد دستهایی که کودکی را
       زیر باران به خانه می برد!

      «تیغ و اسلحه و خیابان= سرکوب و اختناق که نتیجه‌اش خشم و عصبانیت و انتقام میشود. مثل کلماتی که جبراً سکوت میکنند و تهی از معنا میشوند! و در آخر شاعر با ظرافت و شاعرانگی انتهای شعر را به ابتدای آن وصل کرده و پایان‌بندی مناسب و تاثیرگذاری را ارائه داده است.
      نکته جالب و قابل توجه در این شعر اسامی و المان‌های زنانه‌ای است که دووجهی نقش آفرینی میکنند؛ (مادر، باران، یلدا، رها، زندگی، روسری، عروسی، ترانه، رقص و گیسوان)
      رها= نام دخترانه؛ آزادی و رستن
      یلدا= نام دخترانه؛ شب سرخ یلدا (چله، چهلم) و طولانی‌ترین شب سال
      گویی این زمستان لعنتی همچنان ادامه دارد...»
      ببخشید مهدی جان بیشتر از این باز نمیکنم و نمیتوانم ادامه بدهم... فکر میکنم همین مقدار کافی باشد. بغض قلم درآمده؛ وای به حال ما که ناممان انسان است! آه رفیق چه کردی با روح و روان ما با این شعر خوب و غمگنانه.
      با آرزوی موفقیت برای مهدی عزیز و سایر دوستان
      به امید آگاهی و خرد جمعی🌿
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۱۴
      سلام استاد اعتراض آگاه خندانک
      شب خوش خندانک
      چه خوب نقد می‌نویسید خندانک خندانک
      سپاس برای اینهمه زحمتی که می‌کشید و اطلاعاتی که می‌دهید.. خندانک
      سپاس از شما و استاد حسنلوی سپیدسرا خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۳۱
      درود بر شما جناب علامیان عزیز برادر ادیب و بزرگوارم خندانک خندانک
      افسانه پنام تخلص مولد
      افسانه پنام تخلص مولد
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۵۲
      سلام و درود بر شما جناب علامیان بزرگوار؛
      ای کاش هیچ گاه به این صفحه نمی آمدم واین همه درد را یکجا نمی دیدم؛

      با لحظه لحظه ای که با نقدتان همراه بودم انگار دستی؛گلویم را می فشرد؛
      دست های یخ زده ام قلبم را چنگ میزند؛
      اینقدر بی رحم مگر میشود؟!

      سکوت بهترین پاسخ است؛
      درپناهدخداوندگار خندانک
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۱:۲۴
      سلام شاهزاده خانوم مهربان خندانک خواهش میکنم، شما همیشه لطف دارید سپاس از همراهی و ابراز محبتتان🙏 سلامت و سرفراز باشید
      و سلام خواهر مهربان بانو عباسی ارجمند خندانک
      سپاس از همراهی‌تان🙏 سلامت و موفق باشید
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۱:۲۹
      سلام بانو پنام ارجمند و بااحساس خندانک  حالتان را میفهمم، خود منم هنگام نوشتن عمیقا ناراحت شدم😔 چی بگم که نگفته هم پیداست!
      سپاس از همراهی شما🙏 سبز و سلامت باشید
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۱:۳۷
      سلام
      سرکار خانم پنام خیلی خوشحالم نقد امیر حان دلیلی شد که شما تشریف آوردیذچد با این صفحهذو من واقعا از حضورتان خوشحال شدم
      و اما خواهر خوب برای دیدن این درد یا ناملایمات ی ها و نا عدالتی و هر چیز بد واقعا نیاز به حضور در این صفحه یا هیچ صفحه وشعری نیست
      ففط کافی یه کم به دور از عادت روزانه و با دقت محیط و پیرامون هر جایی که هستید ببینید و کم پیگیر بشید چیزی که مخصوصن این چند وقته بوده همین بوده من در عجب در این شرایط امروز ما مخاطب چرا باید از فضای کار شاکی بشه
      من هر انچه روی کاغذ اوردم از دیده ها وشنیده هایم
      و همه هم وطنان از هر دو طرف که قربانی شدن برا اون بخش هم ناراحتم برا همه این سیاهی ها برا این... خودتون و همه مخاطبین بهتر از من می دونند اما اینکه رو بر گردونیم ننویسم ویا باز همان قبلی ها را تکرار کنی یا مثل پست شما بریم به بحث فلان شعر سعدی اینکه اصلن شعر اگه شعر عرفانی یا عاشقانه هست اگه عاشقانه هست زمینی یا آسمانی اگه زمینی این عشق از زبان راوی به جنس زن یا مرد... البته در موقعیتش باید بحث بشه اما وقت شناسی خیلی مهم
      نمیشه دور خودمون سیم ختردار بکشیم و فقط به موضوعات خاص وخنثی نگاه و تمرکز کنیم
      اصولن شاعر حالا من که واقعن به معنای کاملش نیستم ولی یه شاعر یه هنرمنده ونویسنده مهترین ویژگیش فرزند زمانه بودنش اینکه حتی جلوتر از جامعه باشه به معنای واقی یه روشن فکر باشه خیلی سعی شد در دوره ای این اصطلاح خراب کنند ما اینطور نیست
      ببخشید زیاد شد قسمت شد مباحث در صفحه شما دنبال می کنیم دوست داشتید
      تقدیم شما خانم محترم 🙏🌺🌺🌺🌺
      امیدوارم خیلی حالتون این شعر خراب نکرده باشه
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۰۹
      سلام
      امیر حسین عزیز
      هزاران درود می فرستم به خودت و قلمت و این تعهد وشرافتی که در خودت و قلمت است
      واقعن در مقابل این همه پیام که دوستان لطف داشتن و محبت کردن نسبت به خودم شعر یه بخش بزرگی اصلن نادیده گرفتن بخشی حتی خودم هم بنوعی خود سانسوری کردم
      درست مسله زنان بحثش به امروز و دیروز مربوط نیست تا انسان بوده این مسله هم بوده اما در بند دوم به بعد من کاملن روشن می کنم منظورم به همین عصر خودمون اصلن بحث دیروز و فردا جای خود مسله مال الان برا همین چند وقت این در بخشی یه جشن اروم خیابونی که بی شباهت به عروسی نیست
      که انگار انسان دوباره فیلش یاد هندوستان می کنه میزنه به سرش دوباره هبوط می کنه با افتان سیب از درخت که انگار اون سیب از دست داماد پرتاب میشه وسط جمعیت ( طرفهای ما رسم پرتاب سیب از دست داماد ) که همون افتادن خود دختر به همون دلیل...و بعد دختری یا عروسی با رود موهاش و خونی که در حاشیه این موها شکل گل سرخ میگیرن و این پارادوکس شکل میگیره به نوعی چهره زشت زندگی خودش نشون میده و پایکوبی اعتراض ارام میهمانان به آشوب کشیده میشه
      حالا بحث نظرات من به کنار
      واقعن نقد جامع و کاملی بود بی نهایت دوستش داشتم چندین بار خوندم تحلیل های زیبات و اوردن نمونه در شروع با هگل
      و نظرات او که نیاز امروز جامعه ما هم هست که با هوشمندی از زبان هگل گفتی شاید گوش شنوایی باشه
      صحبت میشل فوکو ونظریه قدرت و حکومت که اگر فقط به دستور دهنده وسرکوبگر تقلیل پیدا کنه چه عواقب بدی داره که متاسفانه بیشترین خسارت هم مردم می بینن ولی...
      و نگاهت به هایدیگر و مسله آزادی و رها شدن از قید و بند و رسیدن به آگاهی و که نتایجش کشورهای واقعن ازاد و ودمکراتیک غربی دارند لمس می کنند برعکس حکومت های مستبد و خودکامه که به نظر تنها چیزی که ارزش نداره شهروند و نگاه ونظرش
      و ورود با جزئیاتت به شعر همه برادر خوبم عالی بود
      جامع و کامل و هر انچه شعر بخشهایی از قلم انداخته بود در نقد خوبت بهش پرداختی
      بی نهایت ممنونم
      امیدوارم همیشه در سلامت وارامش باشی
      و بنویسی که واقعا ارزشمند چه شعرهات که بی نظیر و چه نقدهای خوبت
      🙏🙏🌺🌺🌺❤
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۴:۰۲
      سلام و درود مجدد مهدی جان آگاه خندانک
      حقیقت رو که نمیشه انکار کرد... درسته تلخه اما خب چیکار میشه کرد، با زیر فرش پنهان کردن و مخفی‌کاری که چیزی حل نمیشه!
      در همون پیام اول هم گفتم که این سپید همه‌چی داره؛ مسائل اساسی و ریشه‌ای که بسیار جای بحث داره.
      خلاصه که کارت درسته رفیق، دمت گرم که هستی و مینویسی.
      این روزها قلمی که بیدار باشه و واقعیت رو بدون زیر و روکشی بیان کنه کمه👍
      خواهش میکنم کاری نکردم، وظیفه‌ام بود که برای این شعر دردمندانه و زخم‌خورده بنویسم. سرفراز و نویسا باشی رفیق خندانک
      افسانه پنام تخلص مولد
      افسانه پنام تخلص مولد
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۴۷
      سلام و دروو بر شما جناب حسنلو بزرگوار
      ممنونم از مهمان نوازی شما خندانک
      ما که نیازی به نگاه کردن و شنیدن ناعدالتی نداریم؛زمانی که خود تمام این دردهای که فقط قلم می نویسد و زبان می گوید با جان و روح در این سال ها تجربه کردیم؛چه نیازی به نگاه کردن؟!
      حتی ساعتی از درد ما سختر و دردناک تر از شنیده ها و دیده هاست؛
      هنوز یادم نمی رود؛بحث من با مادر و خواهرم؛
      زمانی که خواهرم؛دلش نمی خواست دختر بزایید؛زمانی که از پسر بودن بچه دومی بیش از اولی خوش حال شد؛و صدای اعتراض من به زن ستیزی خواهر و مادربلندشد؛خواهرم گفت هیس!دخترها در این مملکت بدبختند؛آنها فقط کنیز شوهرهان؛
      اینها را دخترقربانی شده ی ازدواج اجباری گفته بود دختری که تمام گفته هایش با درد و رنج کشیده است؛دختری که از ۱۵سالگی به بعد دیگر زندگی نکرده است؛آن شب تا صبح از شدت گریه و درد چشمم خواب نرفت؛هنوز هم قلبم را گفته هایش می درد...
      سختراز او؛منم که نمیخواهم چون او بشم!
      دختری از جنس درد و در عین حال صبور؛دختری که به دنبال دانش است و میخواهد قدری از محدودیت هایش بکاهد؛
      دختری که از استعداد هاش منع شده است؛دختری که بخاطر نداشتن پشت کار و شاید پول نتوانست به حقش در کنکور برسد؛با دستان یخ زده و که نمی شود پیشرفت کرد خندانک
      ترسناک تر از آن منع شدن از شعر و شاعری؛دختری که معشوقه اش شعراست...
      من حتی اجازه شعر سرودن هم ندارم!
      فقط نیمه شب می تواند شعر بگوید که
      کسی نفهمد؛با دستان یخ زده و گونه های
      سرخ شده؛
      ولی من هم آخرین شعرم را با عنوان وداع با شعر سرودم؛
      امروز فردا منتشر میشود تکه ای از قلبم در آن شعر به یادگار مانده است؛شعری که نیمه شب سیزدهم سروده شد و شب چهاردهم بخاطر آن تمام شب را نخوابیدم و هق هق ها بی صدا ناله ی مظلومیت سر دادم ...تا زمانی که بتوانم آزادانه شعر بگویم؛سراغی از شعر نمی گیرم...
      منتظر حضور شما هستم...
      همین قدر مظلوم؛همینقدر محروم همینقدر محدود؛
      اعتراضات اخیر فقط؛اعتراض به حجاب است؛اینها نشان میدهد که چشم روی خیلی از درد ها ما بستند؛درد های فراتر از آن را جار نمی زنند؛اینها دلشان به حال ما نمی سوزد؛باید فقط خودمان تلاش کنیم و تمام...
      چون هیچ کسی برای مظلوم های چون ما قیام نکرده است..
      اینها را فقط ثانیه ای از سال ها درد هایست که کشیده ایم...
      به هرحال
      ممنونم از شما که به دردهای دل ها پرداخته اید خندانک
      افسانه پنام تخلص مولد
      افسانه پنام تخلص مولد
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۵۹
      من یاد گرفته بودم کمتر از دردها اعتراض کنم
      نمیدانم چه شد یه لحظه زبان اعتراض در آوردم؛ اینها را فقط قسمتی از دردهای دختر ایست که یکسالی با افسردگی دست و پنجه کرد بود و حتی خانواده اش هم نفهمیدند تا همین حد صبور؛ولی افسردگی از نظرم بزرگترین گناه است چرا که انسان تنها زمانی افسرده میشود که از رحمت خداوند ناامید باشد و هیچ وقت یادم نمی رود با چه تلنگر و درد بزرگ تری از افسردگی این را فهمیدم؛
      تا زمانی که خدا همراه ماست افسردگی بر دلها حرام است...
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۳۳
      درود مجدد بانو پنام مهربان خندانک پیامتون رو با دقت خوندم و واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و ناراحت شدم😞 خیلی صادقانه گفتید و درد دل کردید، آه ای روزگار! امان از این نسل سوخته... الهی دیگه غم و غصه‌ای نداشته باشید.
      شما با احساس و با استعداد هستید بدون تعارف آینده خوبی پیش روی شماست، هنوز اول راهید و سنی ندارید، پس نگاهتون به آینده باشه و امیدار باشید؛ درست میشه به امید حق
      امیدوارم هر انسانی هرکجا که هست بتونه آزادانه زندگی کنه و با خیال راحت دنبال علاقه‌هاش بره خندانک بسیار ممنونم از کامنت و مشارکت شما🙏 سلامت باشید و سرفراز🌿
      افسانه پنام تخلص مولد
      افسانه پنام تخلص مولد
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۱۸:۰۶
      سلام و درود مجدد جناب علامیان بزرگوار
      ممنونم از ابراز همدردیتون؛
      بله درسته؛هیچ تلاشی بی ثمر نمیمونه؛
      ان شاءالله درخت تلاش ما هم می روید
      با میوه های خوشمزه ی دانش😊
      در پناه خداوندگار خندانک
      امیر وحدتی        یگانه
      امیر وحدتی یگانه
      پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۵۵
      درود بر شما جناب علامیان عزیز
      که پنجره سبزتان همواره افق های
      زیبا را پدیدار میکند.
      احسن بر این قلم توانمندتان.
      درودتان باد.
      🥀💙💙💙🥀
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ ۲۰:۰۳
      سلام جناب یگانه عزیز و ارجمند خندانک لطف دارید بزرگوار
      سپاس از همراهی و ابراز محبتتان🙏 سلامت و تندرست باشید
      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۲۴
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      جمعه ۳۰ دی ۱۴۰۱ ۱۸:۳۰
      درود جناب علامیان گرامی
      بسیار نقد کاملی خواندم از قلم پرقدرتتان
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      يکشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۲۴
      دوردبرشما امیرجان عزیزم 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      يکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۳۳
      سلام و عرض ادب استاد حسنلو عزیز و ارجمند و فرهیختگان ارجمند خندانک
      تصمیم داشتم بیایم و برای این شعر زیبا بنویسم، آمدم و در حد بضاعت می نویسم اگر چه از این شعر نوشتن بسیار سخت بود شاعر شعرش را در لفافه بیان میکند و مقصودش را بهر نحو می رساند و این یعنی شاعر رسالتش را انجام داده است حالا اگر ما بخواهیم این شعر را که سرشار از ناگفته ها است بشکافیم عین واقع نمی شود به گونه ای که چندبار نوشتم و پاک کردم و این جا به استاد علامیان عزیز تبریک می گویم که با هنر نوشتن و انتخاب رویکردی مناسب توانسته از شعر بنویسد.

      شاعر به درستی به دنبال توصیف و فضاها بوده و وارد فضای قبیله ای شده است و حضور کلمه "اجنبی" و "لهجه محلی" و غیره که دال بر این ادعا است به درستی صورت گرفته است و بهرجهت شاید شاعر سعی داشته "کنار رفتن روسری ها" را در این فضا توصیف کند و از توصیف کنار رفتن روسری ها در فضای عمومی جامعه پرهیز نماید که البته آن هم قابل بررسی است.
      و توصیف های دیگر مثل
      انگارهمین صبح می بافته موهایِ «دخترک» را
      که هنگام اتفاقات ناگوار این صحنه ها پررنگ می شود بصورت خاطره در میان اعضای خانواده و فامیل و دوستان نقل می شود و باز هم اگر دقت کنید
      " با سری رها " در فضای این اتفاق ناگوار بیان می شود و البته می توانست در فارغ از این فضا نیز مطرح شود و این به نوعی مصالحه شاعر را نشان می دهد و نباید از نگاه مخاطب دور بماند همانطور که از نگاه استاد عزیز و ارجمند استاد خوشرو نیز دور نمانده است.
      این در حالی است که شاعر در نقد "چارپایه" ، "اجنبی"، "قرق" ، "اسپری"، "باتوم" و غیره چنین مصالحه ای ندارد و خیلی جدی به عنوان منتقد در عرصه اجتماعی به عنوان یک شاعر ظهور پیدا می کند.
      و بعد تعریف شعر بعنوان روز هشتم هفته کلمات در جریان همین توصیف ها اتفاق می افتد چرا که ما به دنبال شعر ماورای یک تشبیه ساده و مجاز و کنایه هستیم به این نوع روایت و توصیف ها دقت کنیم:
      روسری ها از دو سو رقصیده اند روی دست ها
      به جای این توصیف که "روسری ها روی شانه افتاده اند"

      به احترام رودِ موهات
      که در کرانه هاش گل سرخ روییده
      به جای توصیف ساده "موهایی که به واسطه گل سرخ آراسته شده"

      یا
      دخترک می افتد مثل سیبی انگار از دست داماد
      که چقدر تاویل پذیری را در اختیار مخاطب قرار می دهد.

      و این خون هست که پاک می کند
      دهان هر سرودی را از آزادی !
      این توصیف به جای توصیفی زخمی شدن دهان و پاک کردن خون از دهان که به مراتب تاویل بیشتر و تصاویر شاعرانه تری را در اختیار مخاطب گذاشته است
      و بعد

      باران همان است
      که امروزه بهمن! صدایش می کنیم!
      دوباره محو می شود بالای کوه ها
      باران نماد آزادی است آزادی که در 22 بهمن و با یک بهمن (انقلاب) شکل می گیرد اما همین بهمن (انقلاب و گفتمان انقلاب) بر می گردد و از این انقلاب(بهمن) در واقع فقط اسمش باقی می ماند و این باران اساساً تغییر ماهیت داده است و تبدیل شده است به بهمن به یک اتفاق ویرانگر و در واقع آن انقلاب و گفتمان های اولیه استحاله شده است
      و آنکه که می برند از سلول ، دختری به نام «رها» بوده
      با تکیه و تایید شاعر به اسم "رها" که می تواند ایهام و ایصال چندوجهی از مقاصد مختلف را فراهم کند.
      متشکرم خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۱۸
      سلام
      مهدی جان خیلی ماهی
      بخدا کلی تو این حال خرابم خوبم کردی این نقد زیبات دیدم
      کلی متاثر شدم بقولی بغض م ترکید
      خیلی خیلی ممنونم
      سرکارم نمیرسم وقت نمیشه بیام سایت
      الهی همیشه باشی و بتابی
      تقدیمت 🙏 خندانک 🙏
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      سه شنبه ۲۷ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۲۲
      سلام و عرض ادب مجدد استاد حسنلو عزیز و ارجمند خندانک
      متشکرم و خرسند از اینکه نقد مقبول تان واقع شده است
      و بعد یک نکته بسیار مهم اینکه دوستی و آشنایی ما قدمت بالایی دارد و شاید در این سایت کمتر کسی باشد که مهدی حسنلو عزیز و ارجمند را به اندازه ما آشنایی داشته باشد ما که از زمان های خیلی دورتر اشعار استاد حسنلو عزیز را مطالعه می کرده ایم.
      دلتان دریایی خندانک
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      يکشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۲۵
      دوردبرشما مهدی جان عزیز 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۴:۱۶
      درووود رفیق مهدی عزیز، شاعر خوب و آگاه خندانک
      عجب حس و حال خاصی داره شعرت! ای روزگار لعنتی
      این سپید همه‌چی داره؛ غم مردم و درد شاعر، غم زن، غم زندگی، غم آزادی و...
      اگه شد دوباره برمیگردم
      نبض قلمت سبز🌿 به امید روزهای خوب🌹
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۲۴
      خندانک
      ارسال پاسخ
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۳۱
      🌸🌸🌸🌸
      🌸🌸🌸
      🌸🌸
      🌸
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۲۴
      سلام امیر حسین عزیزم
      ممنونم دوست خوبم خیلی لطف کردی
      حضورت بی نهایت برام عزیز
      اینکه دوباره برگردی واقعن سعادتی هم بمن
      و هم به این شعر
      منتظر می مونم البته اگه حسش داشتی
      میدونم گاهی نوشتن سخت میشه
      من هم امیدوارم به روزهای پیش رو
      تقدیمت خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۵:۳۹
      سلام و عرض ادب
      حال هوای غریبی دارد و نیاز به دوباره خواندن

      ((بعد نه سالگی تا چشم کار می کند مرتعی بی علف است
      گله ی گرسنه از سمتی
      زوزه ها از سمتی دیگر )) خندانک

      درعافیت باشید و سلامت
      خندانک خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۲۴
      خندانک
      ارسال پاسخ
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۳۱
      🌸🌸🌸🌸
      🌸🌸🌸
      🌸🌸
      🌸
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۳۵
      سلام
      جناب ایوری عزیز
      ممنون م از توجه تون
      و از حضور پر مهرتون
      تقدیم به شما خندانک
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۶:۰۷
      سلام مهدی جانم

      آفرین شعرت خوب بود هم طرح و هم اجرا

      از حیطه ی زیبا شناختی هم بنگرم آرایه های درست و به جا و دغدغه مند و حتی بگویم غیر تکراری در بیان درد اما نکته ای که وجود دارد زیاده گویی و اطناب‌ سمی است که در نوشته هایت زیاد شده کمی موجز تر بنویس همه ی دردت را روی کاغذ رها نکن

      بد نیست اما مخاطب نمیخواند جز عده ای خاص

      قلمت عالی است برادر ورفیق عزیز خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۲۴
      خندانک
      ارسال پاسخ
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۳۱
      🌸🌸🌸🌸
      🌸🌸🌸
      🌸🌸
      🌸
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۲۹
      سلام
      آقا هادی نازنین
      چه خوب حضورت و نوشتنت به این شعر
      ممنونم از نظر لطفت
      باهات موافقم البته یه استثناها یی هم پیش میاد مثل این شعر که به نظرم کم گفتن جفاست ضمن احترام کامل به نظرت خوب البته یه چند سطری میشد بر دارم
      حالا اگه قسمت شد تو ویرایش شعر با اسم بود و چند سطری نبود و انتها هم جور دیگه تموم میشد نمیدونم حواسم نبوده احتمالن همون نسخه اولیه بالا اومده احتمالن از نت
      ممنون هادی عزیز ، تقدیمت خندانک
      ارسال پاسخ
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۱۵
      سلام و عرض ادب آقا مهدی حسنلوی عزیز
      زیبا و غم انگیز سرودی و بر دل نشست. خندانک

      مؤید باشی خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۲۴
      خندانک
      ارسال پاسخ
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۳۱
      🌸🌸🌸🌸
      🌸🌸🌸
      🌸🌸
      🌸
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۳۱
      سلام
      جناب احسانی فر عیز
      خیلی خوش امدی برادر خوبم
      ممنونم از حضورت و لطفی که به حقیر داشتی خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۲۳
      خندانک
      و این خون هست که پاک می کند
      دهان هر سرودی را از آزادی !
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      👌👌👌👌
      درودبرشما جناب حسنلوی عزیزخندانک
      شاعرسپیدهای متفاوت ودلنشین
      بسیارزیبابودسرشارازآرایه های ادبی با تصاویری بکروجاندار
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      بانظراستادمحمدی من هم موافقم کمی دچاراطناب شده شعرواین پرگویی حوصله مخاطب کم حوصله ی امروز راسرمی برد..
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۳۱
      🌸🌸🌸🌸
      🌸🌸🌸
      🌸🌸
      🌸
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۳۳
      درودها
      استادعجم عزیز
      بی نهایت سپاسگزارم
      واقعن من مثل همیشه شرمنده کردید ممنون برا پیام پر از محبتتان
      و این همه گل که به این صحنه آوردین
      تقدیمتان خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۸:۰۴
      درود بر شما جناب استاد حسنلو گرامی خندانک
      بسیار زیبا و تاثیر گذار است و مملو از تصاویر فوق العاده خندانک خندانک خندانک
      پاینده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۳۱
      🌸🌸🌸🌸
      🌸🌸🌸
      🌸🌸
      🌸
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۳۵
      سلام
      جناب شفیعی مهربان
      زیبا حضور گرم و مهربان شماست
      ممنون
      تقدیمتان خندانک
      ارسال پاسخ
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۸:۵۰
      درودها جناب حسنلوی گرامی،خالق سپیدهای ناب
      عالی بود خندانک واقعا میگمااا
      حس وحال غریبی داشت،من چندسال در روستایی دورافتاده و با کمترین امکانات کاروخدمت کردم،زنان روستایی وایلیاتی واقعا مظلوم‌اند،بسیاری حتی حق انتخاب همسر هم ندارند،درخانه ی پدر که هستند اختیار کامل با پدر و باازدواج این اختیار به همسر واگذار میشود
      (چون سپیدتان برای زنان بود این مطلب را گفتم،امیدوارم که سایه ی ظلم و زورگویی از سر مظلومان این سرزمین برداشته شود)
      سپاس ازقلم دغدغه مند تان خندانک خندانک
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۳۱
      🌸🌸🌸🌸
      🌸🌸🌸
      🌸🌸
      🌸
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۳۸
      سلام
      بانو حسین زاده عزیز و آگاه
      خیلی خوشحالم تونستید با کار ارتباط خوبی داشته باشید
      بله دقیقن همین طور که می فرمایید
      انشالله به مرور و با آگاهی مسایل و مشکلات حل میشه
      و ممنون برا گل افشانی صفحه واقعن سپاسگزارم
      تقدیم به شما خندانک
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۰۰
      درود بیکران جناب حسنلو
      چه سپید سیاهی!!
      چه دغدغه های پا به ماهی!!
      چه درد جانکاهی!!
      واقعا زیباست
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۳۱
      🌸🌸🌸🌸
      🌸🌸🌸
      🌸🌸
      🌸
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۴۲
      سلام
      جناب نظری
      ممنون از حضور
      و نگاه پر از مهرت
      تقدیم به شما خندانک
      ارسال پاسخ
      مسعود آزادبخت
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۰۵
      سلام و احترام جناب حسنلوی ادیب
      سروده ای زیبا بود
      ابتدای شعرت را بسیار عالی شروع کردی تصویر و آماده کردن مخاطب برای اتفاقی که قرار است بیفتد
      این تمام راه است و شاید انتهایش چرا که خیابان دیگه از یک جایی به بعد گهواره ی خوبی نیست برای دختری که نه سالگی اش را لابه لای کودکانه های سبزی می جوید که حتی سگ های نگهبانش زاییده ی گرگند
      شاعر چرا میخواهد این درد را بگوید؟ تفاوت این خون با خونی که خیال ایستادن ندارد ،چیست؟
      شاید این تجاوز را در تاریخ به نام‌خیابان بنویسند و شاعر را نیز در محکمه ای ،،،،،،چون که دردها را لخت کرده است
      میخواهد به درد تجاوز کند....
      چگونه می شود میان این همه مرد کودکی کوچه ای در تنهایی بمیرد ،انگار درد خیال رفتن نداردو شاعر باز هم در خیالش دنبال ارزوها باید بگردد و سرزنش کند این عصیان را
      که چرا دختری رها در بند را کنار یلدا به بند آویزان کنند شاید زندان را بیدار کرده باشد و کسی دوباره سراغ ابتدای شعر را بگیرد جایی که صدای پنجره ها هم شهر را ازخواب بیدار نمی کند و تکرار شود این درد....
      بر شعر زیبا قلمی جسارت کردیم
      البته در سپیدهای طولانی نکته ای باید رعایت شود و آن عدم یکنواختی زبانی در شعر است،این گونه مخاطب می تواند با شعر زندگی کند .......
      جسارتم را به بزرگی خودتان ببخشید.
      سبز باشید و ماند‌گار
      خندانک خندانک خندانک
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۳۲
      🌸🌸🌸🌸
      🌸🌸🌸
      🌸🌸
      🌸
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۴۵
      خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۴۵
      سلام
      جناب ازاد بخت
      مسعود عزیز بسیار ممنون از حضورت و دقت نظرت و اشارات زیبا وبجاتون
      کلاس درسی برام حضورت همیشه استفاده می برم
      ممنون وتقدیم به شما خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۴۶
      سلام جناب حسنلو استاد سپیدسرا خندانک خندانک
      بسیار زیبا بود خندانک
      از جسارتی که در شعر بود لذت بردم خندانک خندانک
      برای نقدهای زیبا و راهگشا بازخواهم گشت.. خندانک خندانک
      در پناه خدای مهربان باشید خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۴۹
      سلام
      شاه بانوی عزیز
      خیلی خوش آمدید
      ممنون زیبا نگاه پر مهر شماست خواهر خوبم
      خیلی لطف دارید خندانک
      ارسال پاسخ
      رحیم فخوری
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۱:۲۲
      درودواحترام خدمت استاد حسنلو عزیز
      یقه گیری شاعرانه، طرفین را به شنیدن وامی دارد
      ایهام وواژه نگاری را چون جواهر سازان انجام دادید
      کاش مثل فیلم سازان ادیت و مونتاژ را می سپردید دست تدوینگر ی تابا بیرحمی شاتها وسکانسهای اضافی را هرس می کرد
      روح را اول صبحی بجای صبحانه بردیم شعر خوری تا لذتی ببرد
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۵۱
      سلام
      جناب فخوری خیلی سپاسگزارم از حضور تان
      ممنون لطف دارید
      کاش میشد ولی واقعن نمیشد زیاد دست برد
      برداشتن بخش هایی مثل...
      تقدیمت خندانک
      ارسال پاسخ
      رحیم فخوری
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۱:۲۳
      تقدیم به استاد حسنلو خندانک خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۵۲
      نفرمایید
      شاگردم واقعن از صمیم قلبم عرض می کنم هم در خدمت شما و همه دیگر دوستان عزیزم در ناب
      خندانک
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۴۴
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۳۳
      سلام
      و درود ها استاد استکی عزیز
      ممنون از حضورتان خندانک
      ارسال پاسخ
      فاطمه یاراحمدی ،روشنا
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۷:۲۴
      درود استاد حسنلو بزرگوار
      بسیار زیبا و بسیار تلخ 🕊️🌹
      نبض قلمتان سبز💐💐
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۵۳
      سلام
      بانو روشنا
      ممنون از حضورتان
      لطف دارید
      تقدیم شما خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۸:۱۶
      سلام و درود استاد حسنلو عزیز و ارجمند خندانک
      بسیار زیباست
      دوست دارم برگردم و بنویسم خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۵۵
      سلام
      مهدی عزیز برادر خوبم
      زیبا نگاه گرم و با محبت شماست
      صادقانه من هم دوست دارم نظرت بدونم
      من که بد قول شدم
      تقدیمت خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۸:۲۴
      درود بر شما شاعر دغدغه مند و ارجمند
      شروع عالی بود حتی اواسطش
      با نظر آقای محمدی موافقم
      موفق باشید
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۵۵
      سلام
      بانو کاسیانی مهربان
      خیلی سپاسگزارم از حضور مهربان شما
      تقدیم به شما خندانک
      ارسال پاسخ
      زهره دهقانی ( شادی)
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۱۲
      سلام و درود جناب حسنلو گرامی
      سپیدی زیبا اما غم انگیز....💐💐💐

      قلمتان نویسا
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۳۹
      درود ها
      بانو دهقانی
      خیلی خوش امدید
      ممنونم از حضور تان
      تقدیم به شما خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۳۶
      سلام و درود بر شما جناب حسنلوی بزرگوار خندانک
      غم‌سروده‌ی زیبایی بود خندانک
      به امید فردایی بهتر خندانک خندانک
      سبز باشید و برقرار خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۱۰
      سلام
      بانو پاییزه
      خواهر عزیزم ممنون از لطفت
      خیلی سپاسگزارم🙏 و خوش امدید
      به امیدا فردای بهتر خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      ایمان اسماعیلی (راجی)
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۲۴
      سلام و احترام جناب حسنلو
      شعر زیباتون رو خواندم
      و همچنین نظرات دوستان رو
      نه شاعرم نه نقاد که بخوام نظر بدم
      اما به شدت دلنشین بود خندانک
      پاینده باشید گرامی مهر
      خندانک خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۱۱:۴۵
      درودها
      آقا ایمان عزیز
      خیلی خوش آمدید
      زیبا حضور ونظر پر مهر شماست
      واقعن از حضورتون خوشحال شدم
      🙏🌺🌺🌺
      ارسال پاسخ
      محمدکریمی (پویا)
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۰۵
      دستهای کودکی زیر باران
      )از روی چارپایه)می زند به شیشه
      فریادی از پنجره
      دهانِ در،باز
      تکیه به دیوار
      می دود( مادرِ )گریه ،
      بی روسری
      سری رها!
      دستی شانه و دیگری گیره،
      ...انگار صبح،موهای "دخترک"بافت
      حق باتو بود!
      زندگی از جایی گهواره ی خوب نیست
      گویا تقدیر بود تا دین جا عشق بجویی!
      از نه سالگی تا چشم می دود مرتع بی علف است
      گله گرسنه از سمتی
      زوزه ها از سمتی
      زوزه گرگها در قلب گله"رها"
      می شکند مادر
      و سقوط دخترک
      غلت زنان میان عروسی
      چونان سیب از دست داماد
      و از آن شب می ماند
      خونی که خیال بند زدن ندارد
      به احترام رود موهات
      که در کرانه هایش گلی سرخ رویید
      روسری ها روی دست ها از دو سو در حلقه رقصند
      و ترانه ها بر لب ها می خوانند
      درها را با درد ها می بندند
      با لهجه محلی میهمانی
      کوهها را که پشت سر می گذارد
      پایین می آید تمام روز
      مثل تمام سالها......

      سلام و ارادت داداش مهدی گلم
      دلم برات تنگ شده بود مدتی است که حال و روز خوشی ندارم شرمنده که به اشعارتون و سایر دوستان سر نزدم امروز دل به دریا زدم و ویرایشی در شعر قشنگت انجام دادم بی تعارف اشعاری با مضامینی فریادگر میسرایید بنده شاگردی بیش نیستم و چون میدانستم که ناراحت نمیشید با اندیشه خودم که از شعرتان به ذهنم رسید تا قسمت هایی از شعرتو دستکاری کردم به بزرگی و معرفت خودتون ببخشید جسارت کردم 🌷🌷🌷🌷☃️
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۰۸
      سلام
      محمد جان خیلی خوش اومدی وخوشحالم کردی
      اتفاقن ادیت زیبایی بود
      خوب هر کسی سبک وسیاق خودش در نوشتن داره
      اختیار داری شما بزرگوارید و دوست خوب کنی
      بحث استاد وشاگردی نیست
      هممون هر کدام از سر دغدغه و دردی دور همیم
      انشالله همه چیز درست بشه و به ارامش برسیم
      بازم ممنون خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد جواد عطاالهی
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۳۰
      درود جناب حسنلو گرامی
      زیبا و دردمند سرودید
      به امید از بین رفتن تمام رنج ها و گرفتاری ها
      در پناه حق
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۱۰
      سلام
      محمد جواد عزیز
      خیلی خوشحال بعد مدتها دوباره می بینمت خوشحال ام از حضور ت
      به امید خدا
      با تلاش آگاهانه شما جوانها همه چی خوب میشه
      من هم بقول دوستان دیگه سیاه نمی نویسم
      بازم ممنون خندانک
      ارسال پاسخ
      طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۱۱
      احسنت بر شما جناب حسنلو
      واین قلم زر نگار
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۱۳
      سلام
      بانو کرمانی
      خیلی خوش آمدید
      ممنون از لطف ونظرت خندانک
      ارسال پاسخ
      سعید صادقی (بینا)
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۱۸:۰۲
      سلام و درود جناب حسنلو ارجمند
      شعری خواندم روان و زیبا
      در راستای درد شناسی.
      و بر نمایانی آن از زاویه ی
      دل درد مندان این محل

      درود بر شما خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۱۵
      سلام
      جناب صادقی
      خیلی خوشحالم از حضورت
      و درک ونظرت برام محترم و عزیز
      به امید روزی که حداقل دردی بی دلیل نباشه
      و درمونی برا دردا باشه
      ممنونم اقا سعید عزیز خندانک
      ارسال پاسخ
      میم طوبی مهدوی
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      درود برشما ادیب وفرهیخته گرانقدر قلمتان زرنگار تا ابد بنگارید بهترین ها را 👏👏👏
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۱۶
      سلام
      بانو مهدوی خیلی خوش امدید
      ممنونم از حضورت خندانک
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۴۱
      ..
      سلام جناب حسنلو بزرگوار
      درود بر شما بزرگوار بسیار عالی

      نمی دونم این چند سروده
      ایجا مناسبتی دارد یا نه
      تقدیم شعر زیبا ی شما می کنم
      .انسان را غرق در ما تم می‌خواند،

      این عالم پر تلاتم به دیار غم می خواند
      هر چه او بخواند ما را حکایت رود

      این معنا به تو دارد خوش هر به عالم می خواند

      بس ناله‌ی سُرنا شنیدن روز و شب

      ماند م این قافله ی عمر تابه که می خواند
      گفته‌اند در شب ضفاف تو را برندبه حجله
      از حجله خون عالود تا رخ به نقاب خاک می خواند
      گردش‌چرخ فلگ بین به ایام جهان بین

      خلق را به سر بستان ز شیون می خواند

      در صف این مرد گان هم ما تهنه بشنوده‌ایم

      که فردا یا همین روز ها به قبر می خواند
      همه‌ی تخت نشینان رفتند در س عبرت ماند
      به کدام بهانه‌ای از زندگی محرم کنی ما را
      خاکِ هر عزیز فردا به چه لحن تو را می خواند

      درود بسیار جناب حسنلو
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۱۸
      سلام
      بانو آهنگران مهربان خواهر عزیز و بزرگوار من
      خیلی خوش امدید
      چه متن زیبا و تاثیر گذاری

      واقعن خوشحالم از حضورت
      و این متن بسیار زیبایت
      تقدیمت بانو خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد عزیزیان
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۴۵
      درود جناب حسنلوی گرامی
      زیبا، محزون و پردرد بود 🌺🌺🌺
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۰۷:۲۵
      سلام
      ممنونم مهرداد جان از حضور انرژی بخشت خندانک
      ارسال پاسخ
      بابک اخوان
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۱۵
      درود بر شما جناب حسنلو عزیز🌹🌹🌹
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۲۱
      سلام
      دوست عزیزم جناب اخوان
      خیلی خوشحالم از حضورت
      تقدیم به شما خندانک
      ارسال پاسخ
      نیره صدری
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۰۱:۱۷
      دخترک می افتد مثل سیبی  انگار   از دست داماد 
         غلت زنان  وسط عروسی خندانک
      سلام واحترام شاعر زیبا سرا
      منظور ومفهوم غمگنانه شعر ملموس بود و روشن
      و روشن تر وزیباتر رقص قلم توانمند شما خندانک
      موفق باشید جناب حسنلو خندانک خندانک

      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۰۳:۴۴
      درود ها بانو صدری
      خیلی خوش امدید
      ممنونم از تگاه و نظر پر از مهر و زیبایت
      برایتان ارزوی بهترین ها را دارم
      بازم ممنون🙏🌺🌺
      ارسال پاسخ
      فرشید افکاری
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۲۹
      درود استاد حسنلو ارجمند
      عالی و هنرمندانه هست این اثر درخشان و ماندگار
      دریایی از اندیشه و احساسهای ناب و ستودنی
      دومین بار هست که خواندم و زیبایی اش پایان نداره
      قلم هنرمندت مانا و نویسا برادر بزرگوار خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۴۷
      سلام
      برادر نازنینم فرشید عزیز،
      دیگه قرار شد همه در یه ردیف بشینیم واقعن استادی دررعالم شعر برازنده کمتر کسایی شاید انگشت شمار
      خوشحال میشم در این جمع یه دوست باشم هم برا تو همه دیگر دوستان خوبمان در جمع ناب
      در مورد شعر زنده باشی میدونم لطف داری و نکات ضعف کار گوشزد بکنی بخدا بیشتر خوشحال میشم
      من برات بهترین ها را آرزو مندم
      تقدیمت خندانک
      ارسال پاسخ
      معصومه خدابنده
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۱۷:۱۳
      سلام و ارادت جناب حسنلو شاعر گرامی
      درودهایم تقدیمتان بسیار عالی و در عین حال وافعیت کشورمان و هر کلمه اش قابل تامل
      نویسا باد قلم نابتان
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۱۷:۴۴
      سلام
      و عرض ادب
      بانو خدابنده گرامی
      ممنونم از حضور گرمی بخشتان
      خیلی ممنون
      در ارامش و امنیت
      بمانید به مهر و بسرایید تا همیشه
      🙏🌺🌺🌺🌺
      علی احمدی( امین)
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۱۸:۳۳
      سلام و عرض ادب مهدی‌‌جان حسنلو
      سپید‌های شما همیشه تاثیر خاصی در من داشته‌اند
      انگار که بعد از خواندنشان شعله‌ای درونم گر بگیرد یا داغ کهنه‌ای، زخم باز کند!
      شروع سپید خیلی ماهرانه و در عین‌حال، مانوس با عاطفه بود
      واقعا لذت بردم
      طبع رنگارنگتان مانا
      خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۲۵
      سلام
      علی عزیز
      خیلی خوش امدی برادر و من واقعن خوشحالم کردی
      ممنونم شما همیشه بمن و نوشته ام لطف داری
      ، زنده باشی
      الهی نمشه در ارامش باشی و بسرائ دوست عزیزم
      برات ارزوی بهترینها را دارم
      🙏🌺🌺🌺
      ارسال پاسخ
      شبنم حکیم هاشمی
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۲۰:۱۴
      👏👏👏
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۲۵
      🙏🌺🌺🌺🌺
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام تخلص مولد
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۳۴
      درود بر شما جناب حسنلو شعر زیبای تلخی از شما
      خواندم
      در پناه خداوندگار خندانک
      مهدي حسنلو
      چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۱۴
      درودها سرکار خانم پنام
      ممنونم از حضور تون
      برام افتخاری
      در قسمت نقدها مطلبی در جواب نقد امیر حسین گذاشتی من هم چند سطری جهت مباحثه تقدیم می کنم شاید اونجا نشه ببینی در اینجا همون پیام کپی میکنم

      سلام
      سرکار خانم پنام خیلی خوشحالم نقد امیر حان دلیلی شد که شما تشریف آوردیذچد با این صفحهذو من واقعا از حضورتان خوشحال شدم
      و اما خواهر خوب برای دیدن این درد یا ناملایمات ی ها و نا عدالتی و هر چیز بد واقعا نیاز به حضور در این صفحه یا هیچ صفحه وشعری نیست
      ففط کافی یه کم به دور از عادت روزانه و با دقت محیط و پیرامون هر جایی که هستید ببینید و کم پیگیر بشید چیزی که مخصوصن این چند وقته بوده همین بوده من در عجب در این شرایط امروز ما مخاطب چرا باید از فضای کار شاکی بشه
      من هر انچه روی کاغذ اوردم از دیده ها وشنیده هایم
      و همه هم وطنان از هر دو طرف که قربانی شدن برا اون بخش هم ناراحتم برا همه این سیاهی ها برا این... خودتون و همه مخاطبین بهتر از من می دونند اما اینکه رو بر گردونیم ننویسم ویا باز همان قبلی ها را تکرار کنی یا مثل پست شما بریم به بحث فلان شعر سعدی اینکه اصلن شعر اگه شعر عرفانی یا عاشقانه هست اگه عاشقانه هست زمینی یا آسمانی اگه زمینی این عشق از زبان راوی به جنس زن یا مرد... البته در موقعیتش باید بحث بشه اما وقت شناسی خیلی مهم
      نمیشه دور خودمون سیم ختردار بکشیم و فقط به موضوعات خاص وخنثی نگاه و تمرکز کنیم
      اصولن شاعر حالا من که واقعن به معنای کاملش نیستم ولی یه شاعر یه هنرمنده ونویسنده مهترین ویژگیش فرزند زمانه بودنش اینکه حتی جلوتر از جامعه باشه به معنای واقی یه روشن فکر باشه خیلی سعی شد در دوره ای این اصطلاح خراب کنند ما اینطور نیست
      ببخشید زیاد شد قسمت شد مباحث در صفحه شما دنبال می کنیم دوست داشتید
      تقدیم شما خانم محترم 🙏🌺🌺🌺🌺
      امیدوارم خیلی حالتون این شعر خراب نکرده باشه
      فرامرز شعبانی
      پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۰۹
      بنام خدا
      با سلام،
      گرچه بندهایی از این بیانیه ی سیاسی را مطابق واقعیت های جامعه ندانسته و با جناب حسنلو اختلاف نظر دارم، لازم است از ایشان بابت طرح موضوع بصورت شفاف و بدور از پیچیدگی های مرسوم تشکر کنم.
      با کسب اجازه از جناب حسنلو در این گفتار به نقد جناب استاد علامیان در همین صفحه می پردازم و بشرط حیات در مورد اثر در آینده مطالبی عرض خواهم کرد.
      جناب علامیان در بخشی از نقد خود چنین اظهار نظر میکنند:
      " مخاطب امروز برخلاف مخاطب دیروز، ریا و تظاهر و سالوس‌گری در شعر را می‌فهمد و پذیرای دروغ‌بافی نیست و به‌دنبال حقیقت می‌گردد."
      مشخص نیست آیا استاد با مراجعه به آمارهای تایید شده و منابع معتبر چنین با قاطعیت حکم صادر میکنند یا تشکیک در اعتبارِ گذشتگان، همزمان با تمجید از فعالانِ همفکر، ریشه در سنت رایج در تفکر پیشروان این قالب دارد که ایشان میراث دار آن هستند.
      ضمن اینکه قید "دیروز" محدوده ای بسیار گسترده از زمان را دربر می‌گیرد کاش استاد تعریف خود از مخاطبان دیروز و عمق آنرا شفاف تر بیان می‌کردند.
      پیشرفت فن آوری و توسعه ی ابزارهای ارتباطی، دسترسی به اطلاعات را آسان و سریع تر کرده و با ارتقای سطح دانش و بینش کاربران، قدرتِ تجزیه و تحلیل موضوعات مختلف را افزایش داده است. گرچه در مقام مقایسه این فرآیند بار علمی نسل امروز را پربارتر کرده اما نمی‌توان آنرا ناتوانی و استیصال نسل‌های گذشته در فهم انحرافات و کجروی ها تعبیر نمود و اتهام "پذیرش دروغ و تسلیم در برابر دروغگویان" را به آنها نسبت داد.
      برای قضاوت منصفانه ی واکنش افراد در برابر محرک واحد، لحاظ کردن شرایط حاکم، ابزارها و توان بالقوه ی هر فرد ضروری است و خارج از این چهارچوب هر داوری عدالت محور نخواهد بود.
      نکته ی دیگر جایگاه مخاطب در تفکر شاعران نوگراست. استاد علامیان در حالی از فهم و ادراک مخاطب امروز با خرسندی یاد می‌کنند که برخی از شاعران برجسته ی قالبهای نو با صراحت اعلام می‌کنند که هنگام سرودن کمترین توجهی به مخاطبان ندارند بعبارت دیگر درک و برداشت مخاطب از سروده اولویت شاعر نیست.
      او آنچه از ذهن بر قلم جاری می‌شود را عرضه می‌کند و فهم معنا و منظور سروده بر عهده ی مخاطبان است.
      در چنین شرایطی آیا می‌توان شاهد وحدت نظر مخاطبان بود؟ و اساسا فهم مشترک مخاطبان جایگاهی در تفکر شاعر دارد؟
      آیا شعر فقط باید برای مخاطب خاص سروده شود؟ تعریف مخاطب خاص چیست؟
      استاد در بخش دیگر از نقد خود میفرمایند:
      " به باور من آدمی در زندگی دو راه پیش روی دارد؛ یکی راه عزت و آزادی (آزادگی) که آغازش سنگلاخ و پیمودنش دشوار اما پایانش هموار و خوشایند است، و دیگری گماشتگی و خاکساری که آغازش هموار اما پایانش دشوار و خطرناک است."
      این سخنان درخشانترین، زیباترین و صحیح ترین عبارات در نقد استاد است فقط ایکاش جناب علامیان با بینشی وسیعتر این دستورالعمل را به فرد محدود نمی‌کردند و می‌پذیرفتند در جهان امروز و در مناسبات بین کشورها هم باور ایشان صادق است. یا باید مقابل قدرت‌ها دست به سینه هرچه می‌گویند بپذیریم و عزت و آزادی کشورمان را فدای راحت طلبی کنیم یا با گرایش به ارزش‌های ملی در برابر زورگویی های کشورهایی که خود را برتر می‌پندارند بایستیم و سختی ها را بجان بخریم. نباید اجازه داد رفتار برخی مسئولان که شرافت خود را با پول معامله کرده اند ما را از طی تنها مسیری که مطابق باور استاد به عزت ختم می‌شود و مقصدش تولد کشوری قدرتمند است بازدارد. سختی های امروز بازتاب باور استاد در انتخاب یکی از دو راهی است که به آنها معتقد و اشاره کرده اند.
      با تشکر از صبر و حوصله ی دوستان فرهیخته!
      با احترام و ارادت.
      15 دیماه 140‪1

      🔸با یه خوابِ رنگ پریده
      نمیشه دستِ تورو بست
      🔸تو که اسمت مثه خورشید
      توی هر آسمونی هست
      🔸نه طلوعی نه غروبی
      نه سیاهی نه سپیدی
      🔸همه دل شکستن اما
      تو به دادِ من رسیدی
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۲۹
      سلام جناب شعبانی ارجمند
      ارسال پاسخ
      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۱۹
      جناب شعبانی عزیز خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۴۹
      درود مجدد
      شما لطف دارید🙏 ممنونم از توجهی که به نقد داشتید، و همچنین سپاس بابت ختم مباحثه. اما خدا شاهده بنده به هیچ وجه قصد تمسخر شما را نداشتم، فقط همانطور که گفتم صادقانه مزاح کردم، به هرحال بگذریم، شاید در وقتی دیگر پیرامون مسائل مختلف بحث و گفتگو کردیم. فقط یک نکته را در نظر داشته باشید؛ از دید شما بیانیه سیاسی بود و از دید من شعر اجتماعی‌-اعتراضی که از دل حقایق تلخ جامعه بیرون آمده است. حالا دیگه من نمیدونم والا این نوع ورود شما اگر اسمش توهین به شعر نیست پس چیه! خب جناب شعبانی مشخصه که با این دست فرمان به هیچ‌کجا نمیرسیم... پس سری که درد نمیکند را چرا دستمال ببندیم! راستی گفتید عجله، نمیدانم شاید عجله کرده باشم! یا شاید هم چون برخلاف اندیشه شما حرف زدم و چون حقیقت تلخه اینجوری میگید! بشخصه تعجیلی نمیبینم اما خب به هرحال هرکس نظر و عقیده‌ای دارد. من در حد وقت و درک و فهمم، و برداشتی که از شعر مهدی حسنلو دوست عزیزم داشتم، و البته از همه مهمتر اتفاقاتی که در جامعه درحال جریانه، مطالبی که به ذهنم رسید را به‌شکل نقد تحلیلی پیرامون شعر نوشتم، حالا دیگه کم یا زیاد، خوب یا بد، تامل و تفکر و میزان تاثیرپذیری‌ آن با شاعر و مخاطبان شعر است. سلامت و موفق باشید
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۵۲
      سلام
      جناب شعبانی خیلی خوش آمدید
      به رسم میزبانی این وظیفه من هست
      و اما بعد
      من واقعن نمیدونم بیانیه سیاسی چیه به چه جور نوشته ای میشه از عنوان بیانیه سیاسی استفاده کرد پس از این بابت خیلی ممنون که تا حدودی اشنا شدم
      یکی دوجا نظرات شما را خوندم مشخص با اقای علامیان دوست عزیزمن یه اختلاف اساسی دارید براتون خیلی فرق نداره در چه موردی صحبت می کنه فقط دوست دارید خلاف جریان دقت کنید خلاف جریان آب شنا کنید ولی روشن از یه جایی به بعد خسته میشید انکار واقعیت تا کی
      یه شعر بدون جانب داری از یه گروهی یا جریانی را
      شما بیانیه می دونید و در ادامه نقد جناب علامیان به چالش می کشید اونهم بصورت کلی می تونید نقد امیر حسین نقدش کنید به شیوه مرسومش ، شما کلن نگاه ونظرتون همین یه طرف سیاه و طرف دیگه را سپید می بینید
      متاسفانه اعتقادی به گفتگو و نزدیک کردن مواضع به هم ندارید
      حالا اگر در مورد خود شعر نقد و نظری داشتید من خیلی خوشحال میشوم بشنوم و در حد توانم پاسخگو باشم و در مورد نقد جناب علامیان هم که نگاه و نظر صریحی نداشتید جز همون تکرار مواضع قبلی در شکلی تازه حالا خود امیر صلاح دونستد حتمی پاسخی دارند
      اما در مورد شعر حتمن منتظرم اینکه چرا یه بیانیه سیاسی دلایلش حتمن شنیدنی
      خیلی خوشحال میشم بشنوم و بی تابانه منتظرم
      و بازه از حضورتون تشکر می کنم
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۰۴:۱۸
      درود مهدی جان عزیز و آگاه خندانک
      ایشان ظاهرا نقد را هم نقد میکنند! خیلی جالبه، اما نه حرفی نیست و علاقه‌ای به ادامه بحث ندارم... گفتنی هارو خودت گفتی رفیق.
      در مورد شعر هر مطلبی که لازم بود را گفتم و باز کردن مبحثی دیگر یا بهتر بگم؛ مباحث تکراری دیگر دلیل و معنی ندارد و جایز نیست. ای کاش جناب شعبانی درباره‌ خود شعر حرف میزدند، نه مطالبی که من گفتم. به هرحال قبلا توضیح دادم و همه‌چیز واضح و روشنه، ترجیح میدم بحثی که میدانم نتیجه‌ای ندارد را شروع نکنم. البته آقای فرامرز شعبانی بار اولشان نیست، کلا مخاطب پیگیری هستند و البته خیلی هم علاقه‌مند...! فکر کنم فقط به نیت بحث کردن با من وارد سایت میشوند!!! البته مشکلی نیست، مزاح کردم، من اینرا پای محبتشان میذارم خندانک جناب شعبانی ممنونم که بیشتر از خود من پیگیر مطالبم هستید🙏 فقط یک نکته را خیلی خلاصه عرض کنم؛ چرا شما نیمه پر لیوان یا آنروی سکه را نمی‌بینید! دیروز، دیروز بود و امروز، امروز. مخاطب دیروز خیلی ساده‌تر بود و خوشباور یا بهتر بگویم زودباور، یعنی خیلی راحت و سریع اعتماد میکرد و گول میخورد اما مخاطب امروز (نسل امروز) هزار ماشاالله! کوتاه و بلند همگی علامه دهر و اکثرشان تا دندان مسلح و آگاهند.
      البته خودتان جواب خودتان را به نوعی دادید؛ پیشرفت علم و تکنولوژی، اینترنت، سطح سواد و دانش، تکامل و پیشرفت جوامع بشری و... هزاران دلیل دیگر که همه نشانگر بالا رفتن سطح درک و فهم مخاطب امروز است. امیدوارم پاسخم مورد پسند جنابتان واقع شود. یاحق
      ارسال پاسخ
      فرامرز شعبانی
      فرامرز شعبانی
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۰۴:۳۸
      سلام به جناب علامیان و دوستان همراه،
      استاد علامیان نقد نوشتن بر نقد موضوع عجیب و بی‌سابقه ای نیست که جنابعالی را شگفت زده کرده است.
      پیش از این محضرتان عرض کردم بجای کنجکاوی در نیت پرسشگر و تمسخر او انتظار می‌رود با تمرکز بر آگاهی‌ها توان خود را صرف ارائه ی پاسخ نماییم.
      تخریب پرسش و پرسش کننده زیبنده ی ادیب آگاهی چون شما نیست.
      این رفتار با هر انگیزه دعوت به قطع رابطه ی فی ما بین در زمینه ی مباحثه های ادبی است اطاعت امر میکنم و علیرغم میل باطنی از اظهار نظر در مورد مطالب منتشر شده از سوی جنابتان چشم پوشی خواهم کرد.
      در مورد نقد شعر جناب حسنلو هم کمی تعجیل کردید.
      سلامت و پایدار باشید.
      فرامرز شعبانی
      فرامرز شعبانی
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۰۸:۳۵
      جناب استاد حسنلو سلام،
      تصور نمیکردم در مطلبی که خطاب به استاد علامیان نوشته شده و در آن اشاره ای به اثر نشده ورود کنید حال که چنین کردید لطفا به چند سوال پاسخ دهید:
      اینکه فرمودید با جناب علامیان اختلاف نظر دارم کاملا صحیح است اما چرا احتمال ندادید ایشان خلاف جهت آب شنا می‌کنند؟ ظاهرا روابط دوستانه در قضاوت شما بی تاثیر نبوده است.
      آیا طرح محترمانه ی چند پرسش موضوعی است که جنجال بپا کند و دوست عزیز شما و جنابتان را چنین آشفته سازد؟
      در مطلب هرگز ادعای صحت مواضع نکرده ام و انتظار داشتم جواب قانع کننده ای ارائه شود نه اینکه پرسش و پرسشگر با ادبیاتی که زیبنده ی استاد بزرگ نیست تخریب شوند.
      فرض کنیم نظرات بنده و پرسش های مطرح شده اشتباه بودند آیا برای نظر اشتباه پاسخی وجود ندارد؟ قبول بفرمایید بهم زدن میز بحث، ایجاد جنجال و ایراد اتهامات بی پایه تنها یک دلیل می‌تواند داشته باشد. کافیست برای لحظه ای روابط دوستانه را فراموش کنید. با اینحال از تذکر و راهنمایی شما ممنونم و در اسرع وقت مطلبی در نقد اثر تقدیم خواهم کرد.
      با سپاس.
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۱۱:۵۵
      سلام
      جناب شعبانی
      نفرمایید ورود نکردم درست ابتدای پیامتون مربوط به کار بودم
      من هنوز پاسخی هم ندادم چون بصورت کلی فرمودید خوب من چی می گفتم
      بعد امیر می فرمایید عجله کرده کسی که احساس مسولیت کنه داستان جور دیگه براش تصویر میشه
      نگزیر به ورود این شعر بی تفاوت هر روز تو سایت
      .... حالا بحث رفاقت شد بله من شعر و شخصیت امیر دوست دارم براش هم احترام قایلم برا شما هم همین طور ولی نگاه ونظرتون درست مخالف امیر ماها اینجا تقریبا همدیگه را شناختیم طرفمون انتخاب کردیم دیگه الان همین پیام شما و دیگر پیامهاتون شما کلن با سپید زاویه دارید
      قبل از امیر شعر خوندی و رفتی بعد نقد امیر
      امدین پیام گذاشتین من عرض کردم به رسم میزبانی و
      حالا قول دادین به شعر ورود کنید
      ما هیچ وقت زیر میز نزدیم هیچ وقت
      اما اونایی هم که زدن خوب بلدن ذهن و اندیشه بخشی به بازی خودشون بگیرن
      امیدوارم اون بخش متوجه این موضوع بشن
      بازم ممنون خندانک
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      يکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱ ۰۶:۳۴
      یک نکته را فراموش کردم عرض کنم؛ (در پاسخ تنها یک دلیل که گفتید)
      هروقت فضایی مهیا شود که همه در آن بتوانند آزادانه و عادلانه حرف بزنند آنگاه تشریف بیاورید برای بحث؛ نمیدانم کجا کی چه وقت! اما به شما قول میدهم که از پرسش و پاسخ اصولی لذت میبرید و تازه می‌فهمید یعنی چه.
      به هرحال دیر یا زود مشخص خواهد شد که ما چند چند هستیم. اتفاقا بنده در زمینه‌ی بحث و گفتگو آن‌هم با استدلال و دلیل و منطق، ادعا دارم و صاحب گفتمان هستم، اما الان اگر هر حرفی بزنیم سریعا برچسب میخوریم و انگشت‌ اتهام سمت ما دراااز میشود... آری نسل ما "هیس" را خوب آموخته است! جناب شعبانی ارجمند ما باید حواسمان دو برابر جمع باشد، امیدوارم متوجه منظورم شده باشید.
      امیر وحدتی        یگانه
      پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ ۲۰:۱۴
      درودها بر سپید سرای پرقدرت
      و توانمند جناب استاد حسنلو
      که سپیدی دردناک و در عین حال
      زیبایی را بتصویر کشیده اید.
      و سپاس از قلم فرسایی اساتید
      اهل قلم سایت که با نقدهای ارزشمندشان
      بهای سروده ها را دوچندان میکنند.
      درودتان باد.
      🌷🌷💙💙💙🌷🌷
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۰۲
      سلام
      استاد جان
      خیلی خوش امدید
      ممنون از لطف و نظرتون
      زیبا نگاه و حضور مهربان شماست
      تقدیم تان🌺🌺🌺🙏
      ارسال پاسخ
      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۱۶
      درود جناب حسنلوی ارجمند خندانک
      یک شعر اعتراضی دیگر خواندم از قلمتان
      چقدر خوب منظور را رساندید. خندانک
      از منظر یک مخاطب عام، جریان واژه ها جذاب بود و تصاویر بدیع خندانک
      ایدئولوژی به بیان ساده یعنی «تجویز سبک زندگی»
      من در اشعارتان همواره جهان بینی خاصی می بینم با نقد «سبک زندگی» قالب و غالب موجود و همزمان «تجویز سبک زندگی» مطلوب از نظر خودتان
      و در این سایت مگر قلم قابلی هم پیدا می شود که فاقد جهان بینی و ایدئولوژی باشد؟!
      اصلا دنبال ارزیابی ارزشی جهان بینی شما نیستم. اصل وجود جهان بینی و ایدئولوژی را هم بدیهی می دانم هر چند همه بخواهند جار بزنند که ایدئولوژی به ناکجاآباد ختم می شود.
      البته احتمالا منظورشان نوع حکومتی آن بوده است.
      فقط خواستم اشاره کنم با خواندن شعر شما، به طور غیرمستقیم مقوله جهان بینی و ایدئولوژی به ذهنم خطور کرد.
      به گمانم داستان جهان بینی ها و ایدئولوژی ها تا خود آخرالزمان ادامه خواهد یافت.
      روز و روزگارتان خوش خندانک خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۰۸
      سلام
      جناب زراعتی عزیز
      خیلی ممنونم از حضور ارزشمندتان
      و پیام پر مهرتان ممنون
      دقیقن درست در مورد حالا بقول شما که خیلی هم دقیق در مورد سبک زندگی همین طور
      حالا چقدر تو شعر بازتاب داره دقیق نمیدونم
      در موقع نوشتن همچین ذهنیتی ندارم بصورت اگاهانه تصمیم نگرفتم که بنویسم حالا نگاه و نظر شما کاملن برام قابل احترام
      فکر کنم شعر همین نمیشه خیلی خودت دور بزنی یه بخشی از وجودت پنهان کنی مخاطب متوجه میشه
      الیته نه در همه شعر ها

      بازم ممنون 🙏🌺🌺🌺🌺
      ارسال پاسخ
      حسن  مصطفایی دهنوی
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۰۴
      درودها بر شما استاد گرامی ادیب فرزانه و فرهیخته
      بسیار زیبا، دلنشین و سرشار از احساسات لطیف سروده اید
      قلمتان نویسا
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۰۳
      سلام
      جناب جناب دهنوی عزیز
      خیلی خوش لمیدید ممنونم از حضورتان خندانک 🙏🌺
      ارسال پاسخ
      فرامرز شعبانی
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۰۴
      بنام خدا
      با سلام،

      ضمن احترام و ارادت به جناب استاد حسنلو و سایر دوستان، یادآوری می‌گردد آنچه در ادامه بعنوان نقد شعر میاید صرفا برداشت شخصی از اثر بوده که می‌تواند صحیح باشد یا نباشد از دوستان گرامی و فرهیخته انتظار می‌رود بدور از جنجال و ایراد اتهام دیدگاه‌های خود را مطرح و اجازه دهند مباحث ادبی در فضایی محترمانه و منصفانه شکل بگیرد قطعا ارمغان اینگونه مباحث یادگیری و وسعت دید بنده و دوستان همراه خواهد بود انشااله.

      شعر جناب حسنلو را می‌توان بیانیه ای سیاسی در حمایت از شعار "زن، زندگی، آزادی" بشمار آورد.
      شعری که تلاش می‌کند با گره زدن مطالبات بانوان به آنچه در ماه‌های اخیر شاهد بودیم، سمت و سوی وقایع را به جهت دلخواه هدایت نماید.
      شعر در هنگامه ی تقابل دو گروه با زیرکی یکی را معصوم، بی گناه و حق طلب معرفی، و بدون اشاره مستقیم، بد ذاتی و ظلم دیگری را به ذهن مخاطب القا می‌کند.
      شعر در آغاز صحنه ی اعدام آرزوها و مطالبات دخترکی را به تصویر میکشد که برنمی تابد مثل مادرش رویاهایش را از پشتِ شیشه تماشا نماید. دختری که نمی‌خواهد مثل مادرش آزادی را فقط در خلوت خود تجربه کند.
      دختری عصیانگر که با آگاهی از خطرات پیش رو سکوت خود را میشکند و بر علیه آنچه بی‌عدالتی در حق خود و زنان می‌داند بپا می‌خیزد.
      در ادامه شعر می‌کوشد حاکمیت را مانع اصلی تحقق آرزوهای دختر معرفی نماید و خشونت را بعنوان ابزار سرکوب مطالبات بحق او محکوم نماید.
      در میانه ی شعر به سنت های جامعه اشاره و با تاکید بر فضای تاریک و زن ستیز حاکم بر روابط اجتماعی، بر نقش پررنگ و محوری مطالبات زنان تاکید می‌شود.
      در پایان تصویر ابتدای شعر تکرار می‌شود با این تفاوت که دیگر صحبتی از آرزوهای دختر نیست و اینبار خود اوست که در مسیر رسیدن به طناب دار گام برمی‌دارد.
      یکی از موثرترین شیوه ها برای جهت دادن به تفکر مخاطب برانگیختن احساسات از طریق مظلوم نمایی است.
      استفاده از کلید واژه ی "مادر" در صحنه ی قربانی شدن "دختر" با تحریک احساسات مخاطب، قدرت تفکر او را سلب و همان ابتدا او را خلع سلاح می‌کند و زمینه را برای القای شبهات فراهم می سازد.
      با کنترل احساسات عاطفی مخاطب می‌توان او را با خود همراه ساخت و برداشت خود از هر اتفاق را بعنوان صحیح ترین، کاملترین و صادق ترین روایت به او عرضه کرد.
      در این شرایط است که می‌توان "براندازی" را "اعتراض" و توسل به خشونت و ایجاد رعب در جامعه را "دفاع از خود" نامید بدون آنکه مخاطب فرصتی برای راستی آزمایی آنچه به او تحمیل می‌شود داشته باشد.
      اثر جناب حسنلو مختصات یک شعر هوشمندانه را دارد که حول سه محور اصلی شکل میگیرد:
      اول. به میدان آوردن زنان و تحریک احساسات مخاطب و همراه کردن او از طریق مظلوم نمایی و بزرگنمایی موضوع محرومیت بانوان از حقوق اولیه!
      دوم. القای چهره ای زشت و ظالم از حاکمیت که برای بقای خود از توسل به خشونت و زیرپا گذاشتن حقوق اولیه انسانها ابایی ندارد سپس با سرزنش جامعه و سنت های زن ستیز، مردم را برای تغییر شرایط موجود تحریک و تشویق می‌کند.
      سوم. با پرداختن به صحنه ای دلخراش نتیجه ی سکوت و قبول شرایط فعلی را تسلط کامل ظالمان و حرکت به سوی نابودی معرفی می‌کند.
      باید پذیرفت اثر جناب حسنلو تاثیرگذار و جذاب است و از این حیث لازم است به ایشان تبریک گفته شود.
      با تشکر از صبر و حوصله ی دوستان.
      16 دیماه 140‪1
      مهدي حسنلو
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۳۴
      عرض ادب و احترام
      خدمت جناب شعبانی شما البته برادر بزرگتر من هستید و خطاب استاد بمن یه ظلمی به کسی که شعر وهنر می کنه
      اجازه بدید همین ابتدا خدمتتان عرض کنم بردام نمیشه که شما اتفاقات این چند ماه داستان کنید و به سلیقه خودتون بصورت کلی رو شعر من سوار کنید
      البته که که این حق شمای مخاطب برداشت و تاویل خودتون داشته باشید
      ولی اینقدر بصورت کلی میتونستی یرا هر بخش از نوشته خودتون فکت بیارید از شعر
      مثلن مظلوم نمایی واقعا اینجور نیست سیر طبیعی شعر اتفاقن بر می گرده انتهای شعر به همون آغار بله
      مسله در مورد زنان هم میشه گفته یه نگاهی داشته ولی فقط این نبوده
      الان این نقد شما بیشتر متهم کردن من و محکوم کردن
      شعر من کاملن اجتماعی حالا یه جاهایی شما بهش حساس شدید محض مثال ابتدای شعر دخترک برای دادن خبری میره روی چارپایه و می کوبه به پنجره من وشما نه اونی که شما برداشتتون
      و در ادامه هم همین کجا من صحبت از حاکمیت کردم
      داستان اگه این جور بخوای ببینی کاملن فلسفی به نظرم عمیق تر از تین صحبتها و این دولتهاست که امدن و رفتن ولی این مصائب بوده دقت کن برا همین عرض کردم بیانیه سیاسی خطاب کردنش یه ظلمی به این شعر به موضوعی که ازش صحبت می کنه
      مشکل شما از اونجا شروع میشه که خودتون به یه سمتی می برید و گروه مقابل در موضعی هم باشه رد می کنید این مسله در چپ و راست حاکمیت صحبتش هست
      کلی بگم این نوشتن به هر شعری فقط درست کردن حاشیه هست
      ولی با همه این تفاسیر این حق مخاطب برداشت خودش بکن ولی نه اینکه برداشت خودش تحمیل کنه

      ممنون که امدی ونوشتی ببخشید در موقعیت مناسبی نیستم نشد با تمرکز بنویسم 🌺🌺🌺
      ابراهیم آروین
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۲۳
      درود جناب حسنلو عزیز
      شعر تان را خواندم سروده‌ای اعتراضی
      که سیر صعود و فرود شعر عالی بود
      و تصاویرش هم جالب

      اما مطلبی
      حدودا چهار روز پیش در یکی از کلان شهرهای بزرگ باید به مطب دکتری در بالا شهر می‌رفتیم در خیابان به صحنه‌هایی قابل تامل برخوردم ، گرگهایی که معصومیت مظلوم کم‌سن و سال ها را با طعمه‌ی واژه و شیرینی سخن می‌دریدند
      باورم می‌شد که وجدان درد و افسوسم شدیداخمیر
      همچنین هیچ کدام روسری بر سر نداشته و از این صحنه تا دلت بخواد زیاد بود
      از آنجا که با خانواده بودم تصمیم گرفتیم تا باچند نفر از انهاحرف بزنم اما بماند که چه گفتیم و چه شد ولی چیز که برایم مهم اینکه
      هیچکدام دغدغه ی فقر و حتی در چشم انداز نگاهشان نبود و نمی‌گنجید
      البته صحنه مخالفش هم اتفاق افتاد زیرا ما برای زیارت به قسمت پایین شهر هم رفتیم و تصاویر کاملا متضاد،
      در چهره اینجا فقر را می‌توانستم ببینم اما چیزهای دیگری هم می‌دیدم که آرامش دهنده بود
      از آنجایی که درد را به خوبی می‌شناسید و قلم توانایی هم دارید
      نمی‌دانم با خواندن شعرتان سر قصه‌ی اتفاق چند روز پیش ما هم باز شد که البته باید ببخشید

      پاینده باشید و سربلند
      خندانک خندانک


      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۵۹
      سلام ابراهیم جان
      جناب آروین عزیز
      خیلی خوش آمدید ممنونم از حضورتان
      و نوشتنت به این صفحه
      در مورد اتفاقی که صحبتش کردید بله نظر من هم همین هست این مسائل متاسفانه ریشه اش این شکاف طبقاتی روز به روز بیشتر میشه و بر مشکلات اضافه می کنه
      چه خوشمون بیاد یا نیاد جامعه راه خودش میره هر جا هم فقری هست که اتفاقن هست متاسفانه مشکلات زیاد و لاینحل می کنه
      مسله بالا و پایین و این شکاف وحشتناک هم خوب مسولیتش با حاکمیت پس اکثریت حق دارند مطالبه گر باشند
      امیدوارم یه زوز این آب وخاک این مشکلات حل کنه
      و این ملت لایق بهترین ها هستند
      بازم ممنونم از حضور پر بارت خندانک
      ارسال پاسخ
      فرامرز شعبانی
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۴۱
      جناب استاد حسنلو با سلام و ارادت مجدد،
      ضمن عذرخواهی نظر حضرتعالی را می‌پذیرم که گاه بیان منظور با صراحت خارج از عرف صورت می‌گیرد با اینکه هرگز قصد شکستن حرمتها را نداشته و همواره تلاش کرده ام جایگاه رفیع ادیبان و فرهیختگانی چون جنابعالی از گزند مصون بماند اگر در کلام حقیر خبط و خطایی مشاهده کردید بر من ببخشایید. قطعا تذکر و راهنمایی های شما و دوستان گرامی در برطرف کردن این ضعف موثر و کمک حال خواهند بود. پایدار باشید🌷
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۱۰
      سلام
      جناب شعبانی نفرمایید تو را خدا عذر خواهی برا چیه
      شما بزرگ تر وعزیزترید، من شما معذرت می خوام امیدوارم رنجیده خاطر نشید از من
      اتفاقا نقدتون مرسوم نقد ساختارگرایی منتقد داستان خودش پیاده می کنه رو شعر واز این طریق شکل ونوع روایت شعر و این که موفق بوده یا نه نظر میده
      من فقط برا بخشی که دو قطبی کردی و هر کدام در سمتی گذاشتی و اینکه از احساسات مخاطب سو استفاده کردم.....
      حالا گذشته قسمت شد اگه باز شعری به اشتراک گذاشتم حتمن باهم بیشتر صحبت می کنیم ودر مورد مسله زن قبل این یه دوتا تو همین سایت دارم
      یکی با عنوان «دخترها روی شاخه آشیانه می سازند »
      بود این نگاه من مربوط به این دوره فقط نیست
      هر چند همه این اتفاقات دل هر ازاده ای رنجود و زخمی کرد حتی بخشی از حاکمیت دل هر ایرانی مگه کم دردی یه هموطن یه همشری یه انسان با تمام قصاوت....
      فقط یه خواهش اون بخش عذر بردارید از پیامتون
      الهی همیشه در ارامش و اسایش باشید وبنویسید
      تقدیمتان خندانک
      ارسال پاسخ
      فرامرز شعبانی
      فرامرز شعبانی
      شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۳۲
      استاد گرامی جناب حسنلو سلام مجدد،
      امرتون اطاعت شد، استاد بدون تعارف لذت بردم از برخورد برخاسته از دانش جنابعالی.
      از اینکه با بزرگواری نواقص و اشتباهات را نادیده میگیرید و بجای انگشت گذاشتن روی آنها کمک میکنید تا به حداقل برسد به سهم خود تشکر میکنم و تلاش می‌کنم به رسم شاگردی بیشتر از شما بیاموزم زنده باشید🌷
      بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
      جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۴۲
      درود و عرض ادب و ارادت استاد بزرگوار
      شعری زیبا و درخور تمجید بود
      باید روی بند بندش تفکر کرد و گریست
      درود بر قلم متعهد و زیبا نگارتان خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۱۴
      سلام بانو ی بزرگ وار و عزیز خانم افاق خیلی خوش امدید و ممنونم از حضورتان🙏 شما لطف دارید بانو در سلامتی و شادکامی خندانک
      ارسال پاسخ
      جواد مهدی پور
      دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۰۸:۰۱
      سلام و احترام

      این شعر تصویر دردی ست در آینه ی دردمند
      انعکاس درد در درد فقط درد را بیشتر میکند
      هنر این اثر فاخر در پرداخت به درون مایه های درد است که روزگار با اعضاء و جوارح آن را لمس میکند
      و
      رسالت یک شاعر خوب ، همین ست
      درد را با ایماژهای زخمی بنالد


      درود بر شما جناب استاد حسنلو گرامی


      زنده باشید به مهر

      درود هااا

      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۱۱

      عرض ادب واحترام
      خدمت جناب مهدی پور عزیز
      خیلی خوش آمدید و خیلی خوشحالم از حضورتان
      و ممنون از لطفتان

      امیدوارم ادامه دار باشه این حضور و از نظراتت که استفاده کنم
      و به امید خدا مشکلات و گرفتاریها تموم بشه و این شعر ما در فضای بهتر نفس بکشه
      واقعا موجب ناراحتی مخاطبان صفحه شد در پیامها دقت میکنم دوستان اکثرا اشاه داشتن
      تقدیم به شما خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدحسن پورصالحی
      دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۱۷
      سلام استاد گرامی
      ماندگار باشد قلم شما🌺🙏
      خداوند به وجود شما برکت بسیار دهد
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۴۲
      سلام محمد حسن عزیز
      خیلی خوش آمدی
      ممنون از لطفت 🙏🌹🌹
      ارسال پاسخ
      میناتمدن خواه
      چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱ ۱۸:۰۲
      درود بر شما بزرگوار
      بسیار عالی و دلنشین
      قابل تامل و تاثیرگذار
      دستمریزاد
      خندانک خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۰۵
      عرض ادب بانو
      خیلی خوش آمدید
      و ممنونم از حضورتان
      لطف دارید خندانک
      ارسال پاسخ
      امید کیانی (امید)
      پنجشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۱ ۱۶:۲۴
      درود و عرض ادب دوست مهرایین

      زندگی‌تان سرشار از نم‌نم باران نغمه خوان عشق


      به امید آزادی خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۲۷ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۰۸
      سلام
      آقا امید عزیز
      خیلی خوش آمدید 🙏
      ممنونم از لطفتان
      به امید یه روز آفتابی
      این همه ابر سیاهی را می باریم برادر
      تقدیم به شما 💐 💐 🙏
      ارسال پاسخ
      محمدعلی افضلی(خاکستر)
      يکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۱۶
      درودها بر ادیب. استاد گرانقدر جناب حسنلو...
      عمق احساسات شما از یک جامعه بشدت بی‌رحم و خودکامه و در سویی دیگر اوج مظلومیت و عصمت مردم مظلوم و بی دفاع در اشعارتان بخوبی مشهود است...سروده های شما سرشار از هنرِ نظم و حقیقت و بی باکیست..بند بند اشعارتان تجلی اصوات فروخورده شده مظلومیتهایی است که در سیاه چاله های ظلم و تعصبهایِ کورکورانه و مادی گرایی و جهالت محبوسند...و امیدی که در اشعارتان ندای حقیقت و تجلی نور را نوید می‌دهد ستودنی است...
      برایتان شادی را خواستارم...
      بدرخشید به حقیقت...
      شاد باشید... خندانک خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      سه شنبه ۲۷ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۱۰
      سلام
      جناب افضلی
      خیلی خوشحالم از حضورتان
      خوش آمدید 🙏 و ممنونم
      شما لطف داری برادر

      زنده باشی و در سلامتی و آرامش
      باشی و بنویسی
      من که از خوندن اشعارت لذت می برم و هر آنچه فرمودید به جد عرض می کنم همه در شعر شماست
      🙏 تقدیمت خندانک
      ارسال پاسخ
      سیدیحیی حسینی
      جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۷:۳۳
      باسلام ودرودوافر

      نبض قلب و قلمت سبز، سبز
      زیباست نقش شیوای قلم،
      طلاست جوهرکلک واندیشه پاکتان
      در پناه ایزد منان
      لحظه هاغرق درآرامش
      روزتان نیک بادا.
      طبع‌تان مانا ونویسا

      🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
      🌺🌺🌺🌺🌺🌺💐💐💐💐💐💐
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ ۲۳:۳۶
      درودها استاد جان
      خیلی خوش آمدید
      ممنونم از حضورتان 💐 💐 💐 💐
      شما لطف دارید به حقیر
      در پناه حق 💐
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۰۵
      دورد برشما استاد عزیز زیبابود جذاب بود🌺🌺🌺🌺
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ ۲۳:۳۷
      سلام
      جناب کاظمی نیک خیلی خوش آمدید
      ممنونم از حضورتان 💐 💐 💐
      ارسال پاسخ
      سارا (س.سکوت)
      شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ ۰۷:۰۰
      درود بر شنا وقلم زرنگارتان استاد
      سپیدی زیبا خواندم و پر درد
      آفرین بر قلم شما خندانک خندانک
      موید باشید ودر نگاه نور خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ ۲۳:۳۸
      درودهابانو رحیمی بزرگوار
      ممنونم از حضورتان
      و لطفی که به حقیر دارید 🙏
      در پناه حق باشید وبسرایید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      علی مزینانی عسکری
      شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۱۲
      درود استاد حسنلو
      خندانک خندانک خندانک
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ ۲۳:۳۸
      به به
      جناب عسگری عزیز
      خیلی خوش آمدید برادرم
      ممنونن از لطف شما
      و حضور عزیزتان خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مینا فتحی (آفاق)
      يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۳۵
      چقدر زیبا
      دست‌مریزاد جناب حسنلو
      زندگی از جایی به بعد گهواره یِ خوبی نیست

      رد شعرتان ماندگار

      🕊🌱
      جواد کاظمی نیک
      يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۸:۱۵
      🌸🌸🌸🌸🌸
      سیدیحیی حسینی
      جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۲۴


      باسلام عرض ادب

      درود برشما
      جـوهر قلم زنـدگی شما را
      با
      زيباتـريـن شكل. درتصوير شكوه، بــالندگی و كـاميابی
      بـا نـاب ترين رنگ ها. درفراسوی همه نـورها و نيكي ها
      و خوبی ها و شادمانی
      هر روزتان را طالبم.
      همراه شادی ونشاط جـــاری بــــاشد.
      و هماهنگ با نظم هستی اتفاق بیفتاد .




      🍀🍀🍀🍀🍀
      🌸🌸🌸🌸
      🍃🍃🍃🍃
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۸:۵۳
      نمی دانم اگر مرگ بیاید، اول گلویَم را می‌فشارد یا دلم را...
      بچه که بودم، خیلی از شب‌های محرم، با مادرم به جلساتِ روضه‌خوانی می‌رفتم! و همیشه بهت‌زده و با دهانِ باز مانده از تعجب، به زنانی زل می‌زدم که چادرشان را رویِ سَرشان می‌کشیدند و هق هقِ گریه را سر می‌دادند! راستش می ترسیدم و فکر می‌کردم چطور می‌شود این‌چنین تلخ گریست! حالا می‌فهم چطور می‌شود به تلخیِ آن زن‌ها- حتی تلخ‌تر از آنها -گریست!اما بی صدا که دیگر دخترکی نترسد
      آثارتان همیشه زیبا ست
      موفق باشید استاد خندانک
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۳۱
      🌸🌸🌸🌸
      🌸🌸🌸
      🌸🌸
      🌸
      ارسال پاسخ
      رحیم فخوری
      رحیم فخوری
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۱:۱۴
      آفرین شما محکمه اسارت و بخود گریستن زیبا توصیف کردید بانو خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۴۱
      سلام
      بانو راحیل مهربان
      امیدوارم همیشه سرشار از زندگی باشید
      ممنونم از حضور گرم و پر مهرتان
      تقدیم شما بانوی عزیز خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۱۸
      خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0