روزیکه درآن خدا سکوت کرد*
هنگامه ی سکوت ،
یکی در وقتِ رضاست ،
یکی درجوابِ ابلهان
یعنی وقتش دردوجاست
که هردوهم ، کاملاً بجاست
خداوند هم همین شیوه را رعایت میکند
آن خدای همه جا ، ازآن جمله ،
کعبه ی حجاز
آن خداوندِ پُر از اعجاز و اعجاز
ای تمامِ بندگی !
این جهان را وا نِه و ، سوی آن ناز بتاز
فقط او شایسته است به عالمین ،
که جان ات را برایش قربانی کنی
همه آنچه را که دارم به فدایش
منِ غافل مثلِ هرکس ،
حتی از جایگاهِ خودم درعالم جاهل ام ،
راستی جایم میان عالمین ، بگو کجاست ؟
گرخداوند ز یادم برود ،
نمیمانَد بجز، نومیدیِ محض
خداست آنکه ، بانیِ رجاست
بی توانِ او ، شجاع ترینِ خلق ،
بیچاره و لمسی بیش نیست
فقط اوست که درتمامِ عالمین ،
بی هماورد معنیِ شجاع ست
خدا درمیانِ شعرم ، سکوت کرده بود
شاید که سکوتش ،
تائیدی از روی رضاست
اگر اینگونه باشد ،
همین ناقابل، شعرِمن
بهرِمن ، بدرالدُجاست *
*بَدرالدُجا = ماه شبِ چهارده
بهمن بیدقی 23/9/1401
شورانگیز و زیبا بود
دستمریزاد