سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        رطب نیستند

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱ ۰۷:۴۹ شماره ثبت ۱۱۵۸۲۹
          بازدید : ۱۰۸   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        رطب نیستند
         
        روزی چشمی زوم کرد ، به مژگانی بسانِ ناوکی
        بهرِ او مِعری سرود ، با واژه های آبَکی
        شب و روزش را به باد داد ،
        درکنارِ مدرسه ی دخترانه
        اغلب ، کمین کرده در، قارقارَکی
         
        او برای او که بال نبود ، او را بَرَد به آسمان
        اما در رؤیایش او بود ، همچون یک بالِریَن ، با بالَکی
         
        حال کردن بهرِ او بود یک مجموعه ای ، از حالَکی
        حتی یک فحش و نگاه بس بود برایش ،
        شب و روزش را مصفا میکرد
        دیوانه پُر است ، روی این خاکین کُره
        یارو ناتوان است ازتهیه ی عشق ، بقدرِ چند خروار،
        راضی میشود ، به چارَکی
        یارو ناتوان است ، ازتهیه ی گُل ، بقدرِ چند شاخه ،
        " از بس که گران است "
        راضی میشود ، به خارَکی
         
        مورد ، صورتش زرد و گُلی بود ، همچونان زالزالکی
        عاشق ، اینگونه ست دیگر
        سخت بود برایش که نگاهش را کَنَد از مژگان
        زچشم انداخته بود ،
        آن بقدرِ تاپاله درصورتِ زشتش ، سالَکی
        گرچه آن صاحبِ مژگان ، سانسور میکرد اغلب آنرا ،
        بخصوص به وقتِ سرما ، به لطفِ شالَکی
         
        امان ازعشقهای خامِ این ، جوانهای همه خام
        که نیست ماوراء ، به انتخابشان مدِنظر
        چشمشان که از حُسنی پُر میشود ،
        چشم بر دنیایی ازنقص ، می بندند
        گاهی از حماقت ها پُر میشوند
        گرچه سالَکش ، میتوانست نقص نباشد درقبالِ حُسنِ سلوک
        اما آن عاشقِ خام ، معیارش که رفتارش نبود
        خدا دوستی اش نبود
        تقوایش نبود و کاش بود
        امان ، از این جوانها که رطب نیستند
        هستند ، مثلِ خرما کالَکی
         
        بهمن بیدقی 1401/9/19
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        بهمن بیدقی

        ،

        محمد باقر تسلی

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        سید هادی محمدی

        نقدها و نظرات
        طوبی آهنگران
        دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۲۷
        سلام جناب بیدقی
        احسنت بر شما بزرگوار بسیار عالی
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۴۲
        با سلام و عرض احترام بزرگوار
        بینهایت سپاسگزارم از شما
        شاد باشید و سلامت
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0