سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        بُنجُل

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۱ ۰۷:۵۴ شماره ثبت ۱۱۵۵۵۵
          بازدید : ۶۲۹   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        بُنجُل
         
        توو راهِ خرید
        یه چیزِ پلید
        او دید و خرید
        شرم نمیکرد
        شده بود ولید
        از جوبی پرید
        متاع اش افتاد ، تووی آبِ جوب
        یه جورِ دیگه ، موضوع ورق خورد
        اول گفته بود :
        چقدر سَبُک اید ،
        همچو یه پَرید
        با تعصبش ، خواست اینهمه خشک نباشه
        اوضاع بدتر شد
        گفتش به خرید :
        با ندونم کاریم ، شما چقدر تَرید
        سنگین بودن خیلی خوبه
        نه اینطوری
        چقدر زشت شُدید ،
        قشنگ بودید ولی حالا ،
        عینِ عنترید ؟
        از بد بدترید
        خواست از دلش در بیاره
        با احترام حرف میزد باهاش
        گفت یارِ خموش !
        معذرت میخوام ، قول بِدید که از پیش ام نرید
        دستتونو که خوندم ،
        اونوقت اگه خواستید ، ز خاطره بِرید ،
        میتونید بِرید
        وضع که ورق خورْد اینجوری ،
        پلیدی ، روو شد
        با چشمای گِرد ، روو کرد خریدار به خرید ،
        گفت : غلط نکنم بجا مونده از ، قومِ بَربَرید
        صداتون چقدر، روی مخ رفته
        دائم به حالِ عرعرید
        لنگه تونو من ندیدم جایی ، خوبه که به نفرینی ابترید
         
        گوسفندیِ ذهنش داشت میچرید
        خریدش گرگ شد و،
        ذهنشو درید
        برای خودش ،
        یه عذابِ دیگه ای خرید
        به گرگه با احترام ، او گفت :  
        واقعاً شما ، خیلی خرید
        خریده حرفشو شنیده نشنیده ،
        خودشو میونِ خریدا ،
        گم و گور کرد و سریع زد به چاک
        پشتِ سرش گفت خریداره : مثلِ آدما
        چقدر دو درید
        مثلِ آدما
        چقدر شَرید
        گوسفندِ ذهنشو که او درید ،
        خون فواره میزد از ورید
        رگِ افکارش که پاره پوره شد ،
        به افکارش گفت :
        مثل سیاوش شُدید شما
        نگران نباشید شماها ،
        شماها همیشه برترید
        منکه میدونم تاجِ سَرید
        یه جا پیداش کرد یقه شو گرفت
        بدهکار نبود ، گوشِ پلیده
        گفت ای پلید !
        نباید دیگه شخصی رُو به فساد بکشید
        دوزاری افتاد ؟ چرا نمی فهمید مگه شما کَرید ؟
        انداختش تووی چاهی گود
        اینقدر گود که ، دیگه در نیاد
        اون یه کتاب بود ، با نوشته های بد
        راست میگن که ، هیچ ارزونی ای ،
        بی حکمت نیست
        ازاین پس حواسشو جمع میکرد ،
        که میره خرید ،
        نخره هر بُنجُلی رُو توو خرید
         
        بهمن بیدقی 1401/9/15
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۰۸
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و پر معنی بود خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ ۱۹:۱۷
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ ۰۷:۲۶
        سلام جناب بیدقی
        احسنت بر شما
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ ۰۸:۱۷
        با سلام و عرض احترام بزرگوار
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ ۱۰:۵۱
        سلام و عرض ادب جناب بیدقی بزرگوار
        زیبا و نمکین قلم زدید. خندانک

        مؤید باشید. خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ ۱۱:۱۲
        با سلام و عرض احترام آقای احسانی فر بزرگوار
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۳۵
        درود برشما جناب بیدقی

        عالی وجالب خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ ۱۹:۱۸
        با سلام و عرض احترام آقای فتحی بزرگوار
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0