خاتون داغ عشق تو آخر، امیر را همچون مجنون میکند
تسلیت عشق تو را، به دلم بارها و بارها گفتم چه کنم
بیچاره عاشقانه و بی منطق به برگشت تو فکر میکند
داغ شیرین عشق تو ، در پاییز بازم برایم تکرار و تکرار می شود
من که تنها نیستم پاییز هم، در این عشق مرا یاری میکند
تنفس ام گاهی کم ، گاهی زیاد گاهی هم ، کم میاورد
از دوری تو آخر در همین پاییز قلبم اعلام سکوت میکند
یک سال در انتظار تو همچون پروانه سوختم و سوختم
یک سال که هیچ سالها بگذرد امید دارم و، دلم دلتنگی میکند
با تمام رَنج ، امید دارم ،بیایی باز رخ ماه تو را ببینم
حتی آن روز هم ، قلبم مرا مجبور به بخشیدن میکند
خاتون ، ای که رخ از ماه گرفته چهره ای زیبای شما
امیر هر شب ، چهره ای ماه تو را در ذهن نقاشی میکند
صدای تو ، آخرین موسیقی زیبایی بود که شنیدم
گوش هایم دگر زیبا نمی شنود ، صدای تو را تمنا می کند
من همچون شهریار سالها در انتظار تو خواهم نشست
گر تو بیایی دلم بعد از سالها احساس آرامش میکند
شاعر ( امیرمهدی پسنده) برای ( خاتون )
درودبرشما
آرامش نصیب دلتان شود ان شاالله