سه شنبه ۱۸ دی
مصمم شعری از عباس زال زاده
از دفتر عالم همه واژه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۳۹ شماره ثبت ۱۱۴۸۴۰
بازدید : ۲۱۰ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب عباس زال زاده
|
مصمّم
سروده عباس زال زاده
مصمّم است دلم با تو همسفر شود
تمام عمر دعا می کنم اگر شود
مجهّز است به رنجی که دید و ناله نکرد
چگونه است محبت که درد سر شود
من و قلم عجبا ناز چشم و ابرویت
سخن خوش است که کوتاه و مختصر شود
همان که حرف دلم را نگفته بودم اشک
خدا کند که نیاید کسی خبر شود
اگر چه هر چه نوشتم نفیس بود و گران
سخن به گوشه ی چشم تو معتبر شود
مثال آینه ها واژه را دهم صیقل
تلالو سخنم بیش و بیشتر شود
بیا که سفره ی رنگین دلبری پهن است
اگر چه عاشق دلخسته در بدر شود
به گوش باد سپردم حکایت مهرم
به سوی آن که ندیدم پیام بر شود
چه سود و فایده ای دل نوشتم و گفتم
چنانکه گوش زمانه گرفته کر شود
برای صید دو چشمت چه جنگها کردم
که ترسم عمر گران رفته و هدر بشود
سراب زندگی و لحظه ها که در گذر است
همیشه منتظرم زیر یا زبر شود
مرا چه شوق تماشا که دیده خون ریزد
جهان ندارد ارزش دیدن که عمر سر شود
مگر تو باشی و خوبان و عاشقان هم جمع
وجود من همه خنثای بی ثمر شود
بیا که دامن گلها پر از حروف من است
چگونه با دل من خار هم نظر شود
به قطره قطره ی اشکم سکوت خواهم کرد
دوباره گر قلم آید که نوحهگر شود
زبان قصه تراشم کمی به درد آمد
چرا از این همه گفتن فقط پکر شود
شروع حادثه ی عاشقی چه بدعت بود
که عقل کهنه پرستم کسی دگر شود
نمای دیگری از مهر و دوستی دیدم
چرا محبت بیجا بدی و شر شود
قطار عشوه گری روی ریل محنت بود
اگر حواله ی دل بر قضا قدر شود
در آرزوی تربیت واژه ها معانی سوخت
که کاش جان به لب آید پسر پدر شود
زمان شکوه گذاری گذشت و نگذشتم
ز کار جور زمان کی از آن حذر شود
ز سوز سینه گدازم کسی خبر دارد
که در مواجهه با غم چه بی سپر شود
در التهاب روز و شب ای زندگی به خود پیچم
که لحظه لحظه بر تن من مثل نیشتر شود
عبور هر سخن از کوچه های ذهنم داشت
چنان نشانی و ردّی کز آن عبر شود
میان آتش و آبم چه بیاراده ضعیف
مباد قسمت من قهوهی قجر شود
چگونه ساده گرفتم جهان خواب آور
شوم نهالی و او همچنان تبر شود
بریده بر تن الفاظ من چه تن پوشی
قلم که خسته و همواره پرده در شود
کسی نمانده بگوید که با تو هستم من
کسی نیامده پیشم که مستقر شود
من ار چه در مساحت آغوشت آه گم گشتم
که کاش حلقهی دست تو تنگتر شود
نماز حاجت من در درون چشمت بود
نگاه کن به من آری که خاک زر شود
۲۳ تیر ۱۴۰۱
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.