جمعه ۷ دی
حصار و وصال شعری از محمد حسنی
از دفتر قریبِ قریبِ.. تو نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۲۶ شماره ثبت ۱۱۴۵۰۹
بازدید : ۲۴۱ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب محمد حسنی
|
۱
هر روز، بَعدِ پگاه
در سوزِ بُعد تازه ای می سوخت، جان
وقتی به حصار می آمدی
در هر پدیده ای
۲
موی تو در باد می رقصید
روی تو را جان می بلعید
خوی تو را خوب می فهمید
می آمد
کوی تو
بار ها و بار ها
با آنکه می دانست
آن کوی،
بوی خون گرفته است
۳
امروز می خواهم
در حصار مولانا باشم
در سوز بی آهنگ
بی حصار مولا، اما
با مولانا کنار دریا بروم
و طولانی بنشینم
دریای آرام
از تشتت افکار من موج بگیرد
و به تحیر افکار من قیام کند
در تذکر بگویم:
درست است شکر دارد زنده گی
اما چه نیازی ست
برای سجود و نشان!
وقتی تمام دنیا
بخاطر او بر پاست!
و حی و حاضرِ اوست
چه نیازی ست برای او
تا بیاید در حصار ذهن
اما از این حصار
وقتی به بیرون راه یابد، تن
آنوقت است که
گلخن می شود گلشن
ودیگر، در دنیا
در پِی او نمی گردی
خود او را گواه میگیری بر دنیا
به این میرسی
او اول است بعد، دنیا
اصلا چه نیازی برای نشان
تا پیوند بخورد به او
و او را بدهد نشان
وقتی فاصله ای نیست
برای کسی با او می بیند
و خود او نشانه ای ست
به این نشان ها
وقتی او نزدیک تر است
از رگ گردن به انسان
و قلب، وجودِ او را جاری می کند
چه نیازی ست
به چشم که ببیند
ذهن در حصار خود
در کوه
در دریا
در آسمان ..
به دنبال نشانه ای از او باشد
براستی ست حرف مولا ع)
که حصار است آثار او
و وصال زمانی ست
که تو در آثار نمانی
تا برگشت صورت گیرد
محمدحسنی
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما استاد محمدی عزیز سپاستان در پناه خدا | |
|
درود بر شما سپاس که به مهر می خوانید مهرتان افزون در پناه خدا | |
|
درود بر شما سپاسگزارم در پناه خدا | |
|
درود جناب ایوری اندیشمند سپاس از شما و حسن حضورتان در پناه خدا | |
|
درود بر شما استاد دوست داشتنی سپاس از حضور تان دل تان شاد یاد خدا در پناه خدا | |
|
سپلس خانوم خدابندهی عزیز و سپاس از نگاه زیباتان موید باشید در پناه خدا | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود چون دیگر آثار زیبای شما🍁🍁
و مفهومی
🍁🍁🍁🍁