به جهان یاد بده ،مردی را
بر دوش کشد ،جوانمردی را
غم ز مردم ،تو بکاه و برو
تو گردی به خدا، هموار جهان
توانی که تو را داد، خدا
دهش اوی و بگو باز ،خدا
آید به سویت، باز بطلب
شنیدی و مپرس، بطلب
جور، چو تنیده به برت
تشویش مشو تو، ز غمت
زنجیر مکن خود، به خیالت
چو دهد تو، برهد تو ؛خدایت
به یک جا طلبیدم ،زمینش
که بیاید و، با ما؛ بیاید
چهره برآشفت ،بگفت؛ رویایش
فهمید، که خدا گفت؛ اجبارش
سر به فرمان، تعقیب بکرد
سری که بود، در فرمانش
همدم خود ،چو شوی؛ تو بیابی
به رهت، توشه ی او را؛تو بیابی
هر قدمش، عشق؛ به رقص است
دیوار ندانی، غم پنهان؛ ندانی
این سان به رهم،هم ره؛به رهم شو
سالار جهان باش، پر شور و شرم شو
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
موفق باشید 🍁