سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 20 اسفند 1403
    11 رمضان 1446
      Monday 10 Mar 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        دوشنبه ۲۰ اسفند

        شهرِبازی (طنزِ خاکستری)

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۰۵:۰۵ شماره ثبت ۱۱۴۰۷۱
          بازدید : ۱۵۵   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        شهرِبازی (طنزِ خاکستری)
         
        یکی ازاینطرف و دیگری ازآنطرف و،
        یکی هم ، آنطرف تر
        سه کس بودند ولی ،
        ز سیمرغ آنطرف تر
         
        همه رفتند بسوی گاردِن پارتی
        یه ور چوگان بود و، یه ور هاکی روی یخ
        چنان یه فسقلی را به بادِ چوب گرفتند ،
        که از پرتابِ مظلومیتی خُرد باباتوم هم آنطرف تر
         
        وقتی صدا خفه کن آمد درکار،
        دگر فواره ی خون بود که ازفواره ی ،
        گُلیِ سِنتِرپارک هم ، آنطرف تر
         
        یکی به دیگری گفت :
        مگر اینجا نگفتی پِینت بال است ؟
        جواب شنید خودم هم ، نمیدانستم اینجا ،
        انسانیتِ انسان به حالِ بال بال است
        پَرَش را میزدند ، میگفتد مشقی ست
        ولی کبوتری گفت :
        طعم اش را چشیدم ،
        ز مشقی ست آنطرف تر
         
        چنان حقایق ، عریان بود که دوربین ها گفتند :
        حقایق ز عریانیِ فیلمِ سکسی ، ‌هست ، بی شک آنطرف تر
         
        مجسمه ی لندهور ابوالهول ، بود یکسو
        مجسمه ی دیگر، ابوالترس ،  آنطرف تر
         
        یکی فریاد میزد من را کشتند
        یکی داد می کشید : کاش من را می ‌کشتند
        که برمن آنچه می آید ، ز کشتن آنطرف تر
         
        یکی می گفت : مگر اینجا نگفتی شهرِبازی ست ؟
        جواب از ناکجا آمد که دنیا همه بازی ست
        یکی دیگرجوابشان را تکمیل کرد و میگفت :
        اینهمه ، شاید که بازیست ولی اینهاست ز بازی آنطرف تر
         
        کنون ،
        روحِ سیمرغ بود که ،
        سوی قاف میرفت
        یکی جرأت نمود و،
        آدرسِ قاف را پرسید
        جواب شنید ،
        خیابانِ عمر را ،
        که میدانی کجاست ،
        راستِ شکم ات را بگیر برو تا مرگ
        به مرگ که رسیدی ،
        روی قبری نوشته ،
        مدفنِ جنّت مکانان ،
        خانم و آقای ، آزادی
        ز مرگِ قو، یقین ،
        چند سنگِ قبر،
        آنطرف تر
         
        بهمن بیدقی 1401/7/16
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۴:۲۵
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
        دستمریزاد خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۴:۴۲
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        از الطافتان سپاسگزارم
        سلامت باشید و شادمان و مؤفق
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۶:۱۰
        درودتان باد و احسنت
        سلامت و سرافراز باشید استاد
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۱۷
        با سلام و عرض ارادت آقای مزینانی گرانقدر
        بزرگوارید قربان
        از الطافتان سپاسگزارم
        سلامت باشید و شادمان و مؤفق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2