ناگه به شهر دلهره ها می بری مرا
قدری درنگ کن ،به کجا می بری مرا
حالا که پاسخی به سوالم نمی دهی
تا بیخ رشته های چرا می بری مرا
من هر قدم که بود به عشق تو پیمودم
من لا مکانی ام به کجا می بری مرا
تا اعتصاب شور وغزل می کشانی ام
تا دم دم های سوز و نوا می بری مرا
وقتی تمام پرده شب تار می شود
بر بال ذوق ،سوی خدا می بری مرا
شورانگیز و زیبا بود