چگونه بر تنِ پاک باشم و او تن چاک
آه قاسم
نام ننگینی بر جامه نهاد تاریخ گریبانت
این تن لَمْ يَبْلُغِ الْحُلُمَ تورا زرهی نبود اندازه
آخر چگونه برای ابعادی که حسین بی اندازه می خواهد
اندازه ای سنجاق گردد
تارهایم باصدای یاحسین تنید برتنت
وقیام کرد پودهایم به احترام مادرت
اما نبود سپری امن برای شعر سپید سینه ی تو
واز هم گسیخت آرواره های احساسم
باهر بوسه ی شمشیر
وشکافت، مصرع به مصرع مثنوی تنت را
وچه دردناک است برایم
که هزارواندی سال گذشته
از آن روزی که زمین شد شش
آسمان هشت
اما هنوز سرخ عشقت
از شرم جبینم شرّه می کند
ومیسوزاند قلوب زمینیان را
خاکیان و افلاکیان شرمسارم
خجلم از تو در قدر مطلق اشکهایم
یاحسین
برای جگر مجتبی
ساز امانت داری سُر نخورد در زخمه ی تنم
و قمری در عقرب خزید
تارها بسوزید
جامه ها بسوزانید
تن هایی را
که بعد از کهکشانِ عباس
قاسم پوشانیدید
بی قاسم خاک برسر دنیا
ننگ بر جامه ها
واُف بر این تاریخ
سلام و درود
زیباسرودید بانوی ادیب
عزاداری هاتان قبول حق
ایام سوگواری کربلاییون (ع) برشما تسلیت باد
یگانه خدایاورتان