با خیال تو می گیرم چون پرنده حس پرواز
تو خودت شاه عشقی اما من اینجا یه سرباز
توی این بازی چرا من شوم با رخ تو درگیر
آخر بازی میدونم که شوم مات و زمین گیر
شروع می کنی به بازی بازم با گوشه کنایه
حرکت اول عزیزم کجا به مهره سیاهه؟
بعد مدتها می بینم که دستت رو مهره فیله
بزن ضربه رو تو این بار حداقل بی شیله پیله
من میگم حالا عزیزم نوبت حرکت اسبه
وسط بازی میدونی یه دونه بوسه میچسبه؟
تا شنیدی من چی میگم سریع دست به مهره میشی
میگی فعلا بده بینم تو به من یه دونه کیشی
توی این بازی عشقت که همیشه کیشه کیشم
تو بگو که چی بیارم واسه ی این رفع کیشم
تو میگی این بار میگیرم مهره خوبه وزیرت
کار میکنم که هرگز نیفته به من مسیرت
من میگم آخه عزیزم تو بکن به من یه رحمی
تو میگی کجای قلبم بزارم واسه تو سهمی
نه سواری و نه اسبی نه حتی یه وزیری
تو خودت بهم میگفتی توی عشق من اسیری
حالا من تنهای تنها وسط صفحه ی شطرنج
همه ی نصیبم از عشق شده کوله باری از رنج
بازم مثل همیشه تو بودی شدی برنده
دل وامونده ام اما هنوز از عشقت نکنده
آخر شطرنج عشقت این منم که ماته ماتم
دلتو از من گرفتی اما من هنوز فداتم.
عاشقانه ای گلایه آمیز و زیبا بود