الهی
الهی و الهی و الهی
بخوانی و بپرسی و بدانی
رحیمی و علیمی و کریمی
سمیعی و بصیری و عظیمی
تو بی همتا و بی انباز و یاری
سرآغازی به هر امری و کاری
دمم را تو به حکمت می شماری
عبادت مرا لازم نداری
تو خلّاق جهان ،کیوان و ماهی
تو ناجی از سیاهی و تباهی
تو رزّاقی و یونس را پناهی
تو یوسف را عزیز از ته چاهی
دلیلی و جمیل و بی بدیلی
شفیعی و شفایی، بی نظیری
عبید و بندگی را تو سزایی
سزاوار ستایش و ثناییی
تو آمر و تو ناظر و تو ناهی
تو قاسم و تو ناظم و تو کافی
دلم را در جفا ها تو صفایی
مریض لاعلاج را تو شفایی
الهی و الهی و الهی
بخوانی و بپرسی و بدانی
********************
گناهم دیده رحمت می نمایی
تو ستاری و رخصت می نمایی
خطا کردم و از آن در گذشتی
جفا کردم به احسان درگذشتی
فراری را گرفتی از کرم دست
کمک فرما به درگاهت نهم بست
به خاکم درکشیدی ای بر افلاک
که داغت را دلم بگرفته در خاک
مرا سیری به پیری برده این لاک
بر افلاکم رسانی ایزد پاک؟
الهی یا الهی یا الهی
بخوانی و بپرسی و بدانی
ملائک را بَوَد مسکن به درگاه
بدور از ناله ها بر درد جانکاه
ملائک را چو دیدارت میسّر
بسوزم در فراقت خاک بر سر
جنون آمد از این درد جدایی
بنالم در فغان از بی نوایی
بخندد جاهل از حالی که دارم
ولی عاقل بداند حال زارم
در این حالم نشانی از رهایی
بدیدی یا که ویرانم نمایی؟
رهایی از جهالت های عاجل
سرودی باشد از ایمان عاقل
بخوانی سوی خود جمعی، خلایق
بپرسی از نهان آنی که لایق
دمادم این تقاضا را بخوانم
به امیدی به درگاهت روانم
الهی یا الهی یا الهی
الهی یا الهی یا الهی
محمد گلی ایوری
موفق باشید .