درود
سپاس از حضور
چکیده ای هر نوشته را می گویم
۱: ما دو عالم داریم
عالم کثرت و عالم وحدت
حال حاجی ها در ظاهر
برای وحدت به حج می روند
اما در زندگی نه دست کسی را
می گیرند
و نه گره ای از مشکلات کسی باز می کند
پس نه تنها حاجی
بلکه بیشتر انسانها در کثرت هستند
چون تنها در فکر مشکلات خود هستند
یا به قول یاس: هر کی زانوی خود را
بغل کرده!
اما وحدت زمانی
که از صبح فردا که از خواب بیدار
می شوند
هر کسی به دیگری بگوید
شما چه دردی داری
شما چه مشکلی داری
شما چه..
و به این شکل دست در دست هم
و در کنار هم وحدت شکل می گیرد
حاجی را مثال زدم
چون استتطاعت بیشتری دارد
۲:
خیلی راحت است
ابراهیم به خدا ایمان و یقین داشت
پس تسلیم بود
و آن لحظه(قرابانی) اسماعیل هم
از اسماعیل گذشت
و در واقع تسلیم شد
و به بقول نوشته
دل اش نلرزید
که اسماعیل مثل گوسفند سر بریده شود
و سرش بریده نشد
چون گوسفند نبود
چون نمی ترسید
اشاره به زندگی مردم در این جامعه
که زیر بار ظلم رفته اند
و گوسفند وار
مسئلول هر چه می گوید
سکوت کرده اند
و گوسفند وار ایشان را
به هر سمتی می کشند(البته عذر خواهی از اینکه رک حرف زدم)
۳:
ترس بهترین قربانی ست
چون می ترسند
و مسامحه را سرلوحه کارشان کرده اند
وضعیت جامعه اکنون به شکل نا بسامان است
بدتر اینکه تحت این کم کاری ها
به خودش پاداش هم در نظر می گیرند!
حاجیان جوان که فردا از حج بر می گردند
و برای تبریک هم در محل کار
شیرینی پخش می کنند
تا نابسامانی و بی مسئولتی و حقیقت را
تحت این تبریک ها و شیرنی پراکنی
خفه کنند
در پناه خدا باشید
شاهزاده خانوم