دیگر شبیه گذشته، با من دلت مهربان نیست
در جام چشمان مستت، چیزی به جز شوکران نیست
در فکر رفتن نبودی؟؟؟برعکس، آماده بودی
هیچ اتفاقی عزیزم، در این جهان ناگهان نیست
با زور و خواهش نباید، قلبِ کسی را نگه داشت
راحت برو رد شو از من، اینجا گلم پادگان نیست
آن گل که با هرزعلف ها، می پیچد و می نشیند
شایسته ی انتظار و دلسوزی باغبان نیست
این رهگذرها سرابند، این خانه ها روی آبند
این عاشقان نا به کارند، احساسشان جاودان نیست
از قلب تو می روم زود، قلبی که گویی مشاع است
این خانه ی بین راهی، شایسته ی آشیان نیست
احساس من واقعی بود، بی احتیاج تظاهر
عاشق شدی در عمل باش، معیار عاشق زبان نیست
زیبای تو خالیِ من، دریایِ کم عمقِ محصور
معشوقه ی نامقدس، احساس من نردبان نیست
من باورت کرده بودم، جوری که گویی خدایی
احساس شاعر نجیب است، بازیچه ی این و آن نیست
دنبال بازی نبودم، اهل هیاهو نبودم
گاهی کسی ریشه دار است، مقصد فقط آسمان نیست
بسیار زیبا و غمگین بود