سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سگ زخمی

        شعری از

        محمد حسین کشاورزی

        از دفتر سوز دل نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۲۸ شماره ثبت ۱۱۱۰۸۳
          بازدید : ۴۱۳   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد حسین کشاورزی
        آخرین اشعار ناب محمد حسین کشاورزی

        دیشب سگی زخمی میان کوچه مان میگشت 
        احساس من بر پای لنگش از ترحم بود 
        انگار دنبال کسی بود و در این سرما 
        میگشت و فکرش بی خیال از حرف مردم بود 
         
        می‌رفت لنگان،از در این خانه تا بعدی 
        هی مکث میکرد و دوباره گام بر می‌داشت 
        گاهی میان کیسه های تیره سر میکرد 
        از آن میان یک استخوان شام بر می‌داشت 
         
        تکرار کرد و استخوان هارا به جایی برد 
        یک تل گل توی زمین روبروی ما
        خم شد کنار حفره ای با عشق نجوا کرد :
        (بیرون بیا...این بود تکه آبروی ما
         
        سلطان قلبم ...عاشقت هستم و می مانم
        تو با کسی دیگر درون حفره تنهایی 
        من پای لنگم را برای تو قدم کردم
        با دیگری امشب برای شام میمانی؟)
         
        ناگه صدایی از درون حفره غوغا شد 
        تیر از زبان چون کمان او به قلبش خورده 
        (گمشو از اینجا از سرم دیگر چه میخواهی 
        امشب سگی زیبا و خوش هیکل دلم را برد 
         
        پستان من توی دهان بچه های او
        باشد، چه خوشحالم برو دیگر مرا ول کن
        یک عمر دنبال منی ،ممنون ،ولی پاشو 
        فکری به حال یک سگ دیگر و این دل کن)
         
        این گفت و بر جان نحیف عشق...آتش زد 
        انگار اشک سگ درِ آن حفره را گل کرد 
        نجوای نرمی کرد ،آهسته،کمی....پاشد 
        لعنت به معبودی که این قلب مرا ((دل)) کرد
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۱۰:۵۸
        درود بزرگوار
        جالب و زیبا بود
        جسارتا در مسلک سگان "وفا"زبان زد نیست؟ خندانک
        محمد حسین کشاورزی
        محمد حسین کشاورزی
        سه شنبه ۷ تير ۱۴۰۱ ۲۰:۰۵
        سلام وقتتون بخیر جناب چشمه.گاهی باید به چشم متفاوتی به دنیا نگاه کرد...حقایق همیشه چیزی که زبانزد عوام است نیست خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۱۲:۴۷
        درود جناب کشاورزی گرامی
        استعداد و جوهره ی قابل توجهی در قلم شما وجود دارد
        قطعا در آینده ای نزدیک آثار از این هم جا افتاده تر و زیباتر از شما خواهم خواند👏👏🌺🌺
        صرفا ۱ پیشنهاد🙏
        وسواس صفت چندان نیکویی نیست ولی در قلم، وضعیت فرق میکند. سعی کنید وسواس را در قلم زدن تقویت کنید تا انسجام و پرداخت و خروجی ، ختم با اثر باشکوه تری شود
        موفق باشید
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۰۱:۰۹
        درود

        گاهی در حالیکه به سوی محل کسب و کار یا امور زندگی در حرکتیم، از دور یا نزدیک برای همکاران، هم‌محله‌ای‌ها یا کسانی که می‌شناسیم دستی بلند می‌کنیم. در چنین لحظاتی احساس می‌کنیم فرد مهمی هستیم، یا دست کم تا شعاع چند متری خود، در کانون توجه دیگران قرار گرفته‌ایم(این تجربه‌ی شخصی‌ام است، که حدس می‌زنم برای همه چنین باشد هرچند بالشخصه به سبک خود با این شائبه‌ی گذرا مقابله می‌کنم). اما در واقعیت ما در مقام یکی از طرفین فرآیند ادای احترام، برای رهگذران و بینندگان ناشناس، کمترین جذابیتی برای بذل توجه‌شان نداریم(شاید بخاطر پوشش، جنسیت و ... توجهی بی‌دوام دریافت کنیم. این گزاره نیز حاصل انبساط تجربه‌ی شخصی‌ام به اکثریت جامعه است.)

        سروده‌ی سگ زخمی از شاعر جوان و با استعداد آقای کشاورز، مقایسه‌ای سست میان بعد اجتماعی زندگی آدمی و سگی و توصیفی نزدیک به دقیق از واکنش‌های ناقص و عقیم خیلی از انسان‌ها در مواجه با مصیبت خیانت در عهد و پیمان عاشقی است. به نظرم ضعف و نقص در این دست رفتارهای در مواقع التهابی ارتباطی با توهم در کانون توجه بودن نیز داشته باشد و از این رو، اگر تنش‌های لحظه‌ای را به عنوان تلنگری نمایانگر ضعف یا قوت سیستم رفتاری افراد بپذیریم، شاید بتوان گفت این کمبودها نه تنها در مورد مواجه با بدعهدی بلکه در جای‌جای کارنامه‌ی شخصیت فردی و اجتماعی بسیاری از ما دیده می‌شود. از این جهت که در بسیاری از اوقات واکنش‌هایمان تناسبی با رویدادهای ناگوار یا حتی خوشایند زندگی ندارد. یا تا آخر بر همان واکنش نادرست پافشاری می‌کنیم یا اینکه مدتی طول می‌کشد تا نیاز به بازنگری را دریابیم و بسیار بیشتر زمان می‌برد تا آن را بپذیریم و تن در دهیم.
        در توضیح خوب نبودن تشبیه و استعاره‌ی شاعر میان سگ و آدمی، به عنوان کسی که ماه‌ها شاهد زندگی گروهی سگ‌های ولگرد بوده و در این زمینه به اندک تخصصی دست یافته‌ام، عرض می‌کنم درست است که در این دوره و زمانه درست مانند قبیله‌های سگان بی‌فرهنگ، اولویت تیپ و هیکل برای خیلی‌ها(شاید حتی برای رمان‌خوانده‌ترین‌هایمان) مهم‌تر از مولفه‌های کلیدی انسان متمدن شده است، اما واکنش سگ‌های جفا دیده، اینچنین سوزناک نیست. درواقع سگ‌ها خیانت را حس نمی‌کنند یا واکنش‌شان آنقدر متناسب، بدون گلایه از آفریدگار، بدون به رخ کشیدن از خودگذشتگی‌ها، اشک ریختن و... است که به نظر می‌رسد خیانت را حس هم نکرده باشند، یا اینکه خیلی زود با حقیقت کنار آمده اند و دیگر برایشان مهم نیست چه شده است.
        سگ‌ها در گروه تنها یک چیز را می‌فهمند، اینکه چه کسی قوی‌تر است؟
        در آثار تجسمی باستانی، همیشه حاکمان و سلاطین درشت‌تر از دیگر شخصیت‌ها نگاشته شده اند، چون در آن روزگار، ملاک برتری(که راهنمای عدالت است) به جثه‌ی افراد بوده است. قاعدتاً برای رسیدن به عدالت ما هم باید همینطور باشیم. اما چه کسی قوی‌تر است، برای انسان امروزی پاسخی متفاوت با روزگار گذشته می‌طلبد. مثلا در یک جامعه‌ی دارای عدالتی آرمانی، شاید کسی که بتواند خدمات بیشتری به همگان ارائه کند. و در جامعه‌ی پی‌ریخته بر قانون جنگل، شاید کسی که پول بیشتری در جیب دارد، فارغ از روش بدست آمدن آن.
        اگر به موضوع وفا در عهد عاشقی بازگردیم، ژنوم انسان امروز، فرصت کافی نداشته تا احساس عاشقی را(با آزاد کردن بعضی هورمون‌ها) از فرد سالم‌تر و خوش هیکل‌تر ستانده و به فرد موثرتر واگذارد. پس خوش‌تیپ‌ها هنوز هم شانس موفقیت دارند، البته اگر بتوانند حریف قدرت پول بشوند. پس باز به مشکلی دیگر در این تشبیه میان سگ و آدمی می‌رسیم، سگ‌ها هیکل و قدرت را ملاک می‌گیرند چون اینها ضمانتگر امنیت و بهره‌مندی از خوراک بهتر است. درحالیکه گروه قابل توجهی از مردم، نگاهشان به دارایی است، نه هیکل و تیپ و قیافه و نه چند و چون تحصیلات.

        این متن قدردانی در حد بضاعت است از شاعر دانایمان برای لحظاتی که ظرفیت ذهنی خود را معطوف به جامعه‌ی نیازمند به اندیشه می‌نماید.
        در ضمن توصیف‌های دو بند نخست، ظریف و خواندنی است. به تصویر کشیدن دعوای سگ‌ها و زوزه‌های شکست سگ ضعیف‌تر هم آفرین دارد.

        پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۰۶:۳۸
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک

        درود بر شما خندانک
        استفاده بردیم خندانک خندانک
        خدا قوت خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۱۹:۲۶
        شما مهربانید، پاینده باشید.
        محمد فاضلی نژاد
        چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۷:۰۰
        درود به شما دوست خوبم
        انتهای شعرتان نیاز به ویرایش دارد یکم بیشتر دقت کنید لطفا
        خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۷:۱۷
        سلام
        خیلی خوب شروع کردید شعر رو
        منتظر بهتر شدن فضای شعر بودم موضوع و فضا وتجربه جدیدی بود اما یکدفعه از وسطای شعر همه چیز خراب شد وزن قافبه تصویر لحن و و
        حیف شد اما در کل افرین خندانک
        سیاوش آزاد
        چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۸:۳۵
        سلام آغاز فصل زیبای تابستان و بلندترین روز سال مبارک باد
        سوالی از محضر دوستان می پرسم
        چرا در وصف تابستان شعر چندان گفته نمی شود و ظاهرا از آمدنش خوشحال نمیشوند و تبریک نمی گویند؟
        رقیه یاوری زاده(ازل)
        چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۹:۳۷
        سلام و ضمن عرض ادب

        بسیار زیبا مانا و موید باشید
        🌻🌸🌻
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۰۲:۰۶
        درود
        عزیزم زیبا بود
        امیدوارم در کارهای بعدی ات موفق باشی خندانک
        محمد حسین کشاورزی
        سه شنبه ۷ تير ۱۴۰۱ ۲۰:۱۰
        سلام خدمت همه دوستان گرامی...درست فرمودید کمی از نظر ادبی مشکل داره ولی خب بخاطر مشغله های زیاد کار و دانشگاه وقت نکردم ویرایش کنم...چشم و ممنون که با تذکر بجاتون نظر لطفتون رو نشون دادید
        چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۹:۳۷
        درود بر شماااا خندانک
        واقعا مضمون بکر بود 👌
        همانطور که دوستان گفتند.. اولش عالی شروع شده بود.. حیف به انتهای کار.. وقت کردید حتما ویرایش کنید ..
        بسیار شعر پخته ای خواهد شد خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5