این نوشته را به عنوان اولین سروده وشعر سپید زیر نظر استاد بزرگوار جناب آقای مجید نیکی( سبکبار) قلم زدم واز آنجا یی که لحن و صدای رسا و شیوای ایشان در شعر ناب شناخته شده است بنده این افتخار را دارم که استاد سبکبار زحمت قرائت این سروده را نیز متحمل شده اند ،امیدوارم مورد توجه وپسند شما دوستان عزیز قرار بگیرد
سلام آغاز فصل زیبای تابستان و بلندترین روز سال مبارک باد سوالی از محضر دوستان می پرسم چرا در وصف تابستان شعر چندان گفته نمی شود و ظاهرا از آمدنش خوشحال نمیشوند و تبریک نمی گویند؟
درود جناب آزاد شاید بخاطر اینکه گرمای زیادی با خودش سوغات میاره واقعا بعضی روزها آدم ها رو در منزل زندانی می کنه تا غروب مگه کار ضروری باشه یا شاغل باشی واجبار در رفتن به بیرون از منزل باشه ...اما فصلهای دیگه حتی زمستان با همه سرمایش خیلی لذت بخش هست البته که همه ی فصلهازیبا هستند و هر کدام دلیلی برای بودنشان هست وحکمتی درونشان نهفته .....
سلام ودرود واحترام خدمت دوستان به ویژه جناب آقای سیاوش آزاد از اینکه زحمت کشیده اید وبا حضور تان ومطرح کردن سوال زیبایتان بنده را خوشحال نموده اید بسیار سپاسگزار هستم بنده شخصا فصل تابستان را خیلی دوست دارم به خصوص بلندای روزهایش، وگرمای آن را به هر سرمایی ترجیح میدهم وسعی خواهم کرد در مورد تابستان نیز شعر بنویسم ممنونم از شما پاینده باشید
سلام درود ها جناب رامیار زیبا بود اگر تجربه های اول تون هست کار خوب و قابل قبول ولی می تونست شعرتر باشه کاش میشد در یکی دوجمله گفت یه جاهایی مستقیم گویی ایراد کار مثل سطرهای اول بخش دوم هم کد دقیق نمیدی تا اونی که با گامهای کوچک انگشتانش رد پایش بر مغز و اندیشه میره سمت دلهای تاریک و نور و وشنوایی میده خوب من مخاطب باید قانع بشم قبول کنم شعر همین وقتی نشون میدی تصاویر ملموس یعنی برا مخاطبت قابل باور برا انگشتان... رد پای... نور میده. باید این هم نشینی ها درست باشه پازل ها هم را تکمیل کنه انگار شعر شخصی در روزگاری که فلان... کسی هست که خوب این دوالیسم نور و تاریکی دیگه برا امروز نیست انسان همه هستیم خوب میدونیم در کنار یه سری اصول همیشه سیاه یا سفید نیست جناب رامیار ببخشید بحث زیاد من هم جسته و گریخته نوشتم ولی عرض کردم برا تجربه های نخست بسیار هم خوب موفق باشی برادر تقدیم به شما
سلام درود بر شما جناب آقای مهدی حسنلو سپاس که نوشته ی بنده را زیبا دانسته اید بلی تجربه ی اول بنده است در سرودن شعر سپید اما منظور شما را از شعر تر بودن متوجه نشدم گاهی اوقات حادثه یا پیش امد ،موضوع یا کاری را نمیتوان در یکی دو جمله بیان کرد معنای بسیار اگر داشته باشد باید کتابها برایش نوشت چون شعر از دل بر می آید لذا باید همان را نوشت تا دل آرام بگیرد بنده به وضوح احساس کرده ام سبکبال شعرم را، هرچند از من دور بود ولی انقدر زیبا اندیشه ی مرا خواند که گویی بر کل مغز من از نزدیک احاطه ی کامل داشت و اینکه دلهایی که با غم وغصه سرد وتاریک شده اند با وجود همین افراد گرم وروشن میشوند به ویژه اگر آن شخص خودش داغ بر دل داشته باشد دیگران وغمهایشان را خوب میشناسد برای همین آسان است برایش کمک کردن به دیگران ، بله همه ی ما انسان هستیم برای همین باید هم دیگر را درک کنیم و اصل بر خوب بودن است واینکه خواهش میکنم جناب اقای مهدی حسنلو برادر بزرگوار شما لطف دارید بنده خواهر کوچک شما و آقای فریبرز رامیار هستم (زلیخا رامیار) (امید سحر) سخن به درازا کشید پوزش میخواهم از حضورتان پاینده باشید به نیکی انشاءالله
درود و سلام،
بانوی بزرگوار
زلیخا رامیار،امید سحر
شعری تا به این حد زیبا و صمیمی تارهای قلب و احساس هر انسان پاک سرشتی را به ارتعاش در می آورد. ما مگر از یک شاعر چه می خواهیم؟
بیان صادق احساسش، ملهم از غم ها و شادی های زندگیش و البته در لایه ای از خیال و وهم و زیبایی آفرینی و صناعت شاعرانه در حد بضاعت خویش و به اندازه.
بنده به شما تبریک می گویم که در این کار موفق و سربلند بوده اید.
ای کاش می توانستید تصاویر بیشتر و مشروح تری از زندگی خودتان و هنر زندگی کردن را که بنده به آن واقفم به زینت شعر می آراستید.
بد نیست مطلبی را به شما عرض کنم. دیروز یک کار اداری خیلی سخت و پرپیچ و خمی داشتم که می بایست کمی با لطف در آن نظر می شد تا مقررات خشک. این کار با وساطت یکی از خوبان مانند همین سبکبال خیالی شما که به امداد رسید و آن گره کور را باز کرد. در پاسخ و تشکر از او بنده با اجازه شما همین سروده را با صوت برایش فرستادم. عکس العمل او شور انگیز بود و غرور آفرین برای شما که این زحمت را کشیده اید و آن را با ما به اشتراک گذاشته اید. او به راحتی متوجه شد که این زبان سلیس و صمیمی و البته زیبا و خیال انگیز بهتر و بیشتر از هر بیانی از کار نیک او تجلیل کرده است.
همواره سالم و پایدار باشید در مصاف زندگی و عرصۀ هنر
با عرض سلام و درود خدمت استاد بزرگوارم جناب آقای مجید نیکی( سبکبار)، حکمت بزرگان ستارگان ثابتی هستند که دریا نوردان از نور پایای آنها برای یافتن مسیر استفاده میکنند ، وبی شک سبکباران می توانند سبکبالان باشند، خوشحالم از اینکه حرفهایم به شعری تبدیل شده که توانسته به دلی بزرگ هدیه شود و به سبکبالی، هنر مهربان است ، اوست که بنده نوازی میکند عشق را برایم معنا میکند وبرای ساختن زندگیم یاریم می دهد اوست که حرفها و درد ودلهایم را شعر میکند ، با نقش غمهایم تابلوها یی میسازد و می بافد زیبا وشاد و آنگاه که پرستار شوم صبر را به من می آموزد ولباسی که بدوزم به نیت عافیتی باشد وهم دل خوش. وکاستی هایم را با وجود خودش جبران می کند بنده بنده ی هنرم اگر که قابل باشم وتمام گلهای خانه ام را تقدیمش می کنم استاد گرانقدر وجود شما را تا همیشه قدر دان خواهم بود که دوستدار هنر هستید پیروز باشید و پایدار در سایه ی الطاف بیکران خداوند ان شاءالله
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
بسیار زیبا و شورانگیز بود
مبین مشکلات جامعه