دلم حظ میبرد از عطر نرگسهای گیسویش
کمان ابروانش چوب دستی های جادویش
اگر چه توءمان رودم و لمس ماه ممکن نیست
ولی بوسیده ام از دور گاهی سایه ی رویش
کمی گس میزند، در انتهای بوسه ها شیرین
هماهنگی ماتیک و لبان خرمالویش
شنیدم قو زمان عاشقی آواز میخواند
غزل میخواند آیا لحظه ی دیدار من قویش؟؟
وساطت هم اگر میکرد پیچ کوچه ای میشد
کمی کنج لباسم را بسایم روی بازویش
نفسهایم اگر ارزن، به روی سینه می پاشم
که شاید ماندنی دیدم من از خوی پرستویش
به من که عاشقش هستم نگفته دوستت دارم
چه شِکوه از جفای گل، خَسی روئیده پهلویش
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
دلنشین و زیبا بود
دستمریزاد