سوادم گمشده یاران
همین دیروز زیر باران
نمیدونم کجا رفته
که تا حالا بر نگشته
حتما نم کشیده الان
چون من الان شدم حیران
همه چیز رفته از یادم
الان غمگینم یا شادم
فکر میکنم الان شادم
چون سواد رفته از یادم
سوادم رفت زیر باران
شده قاطی نم داران
عزیزان و رفیقانم
من جزو بی سوادانم
پیش کس نگویید من بی سوادم
میخوام برم بگم من یک استادم
چند وقت بعدميرم جزو وزرا
تلافی میکنم کار شمارا
همان بهتر سوادم نم کشیده
وزیرم کسی از من نپرسیده
الکی خودنویس میگیرم دستم
همه ببینند چون وزیر نشستم
چی بود آن چند کلاس سواد بیخود
خوراکمان شده بود فقط نخود
حالا خوراک مان پیتزا با قارچه
پپرونی مانده به توی تاقچه
فکر نکنم کسی خاویار دیده
ما میزنیم تورگ تازه رسیده
قربونت برم بیسوادی چه خوبی
ندانم از شمال یا از جنوبی
همان بهتر سوادم خیس خیس شد
شدم وزیر تو دستم خودنویس شد
چه عشقی داره والا بی سوادی
شب و روز درس میخوندیم چه زیادی
حالا که بیسوادی عرش اعلاست
دلم یه کم کوکا با(کانادا )خواست
فدای روی ماهت بیسوادی
ما را از بیچارگی نجات دادی
علی ناب اراک
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود