نوکر
تعریف و تمجیدم مکن از نوکران اصغرم
حرف از نشاط دل مزن چون داغدار اکبرم
خدمتگزار زاده ی زهرای اطهر دان منم
افتاده در خاک عزا بهر امام بی سرم
من مفلسی چرکین قبا از داغ آل مصطفی
چون حر نیکو منظرم خواهم غرورم بردرم
در دل عزای فاطمه بهر سکینه مضطرم
بنگر گدای درگه بیت سه ساله دخترم
چشمم برای کربلا خون میشود خندان نِیَم
دیگر تو تمجیدم مکن چون نوکری تا آخرم
شعرم شعور و معرفت توفیقش از آن رَبم
گریان برای زینبم بنگر غلام حیدرم
خود را به دشت لاله ها دیدم که بی تاب شهم
بی تاب سقای حسین آن یاور نام آورم
سقای عطشان برترین الگوی بخشش باشدم
در آرزوی دیدن قبر شه کم لشگرم
دیگر تو تعریفم مکن خاکم به پای زائرش
من لایق شاهان نِیَم حتی غلام قنبرم
انگشت دستانم بدان لرزد به روی دفترم
هم داغدار حنجر و انگشت و هم انگشترم
دل با همه بیگانه شد تا از غریبی ها شنید
شعر مرا با دل بخوان من نوکر آن خواهرم
آلوده ام اما بدان عشقم حسین است و علی
بهر گدایی بر در شاهنشهان محشرم
بنگر پناه من حسین دل بهر او در شور و شین
بر سینه هر دم می زنم منعم مکن از باورم
دلسوزم و میسوزم از داغ شهید کربلا
من قطره ی ناقابلی در چشمه سار کوثرم
...
مهدی بدری(دلسوز)
اللّهُمَّ صَلّ عَلی مُحمّد وَ آلِ مُحمّد وَعجّل فَرَجَهُم
هَل مِن ناصرِ ینصُرنی (یاوَرخواهد حسین یقین نه نوکر).
سلام زیبا سرودید
زیارت سیدالشهداء (ع) و یارانش (ع) نصیب تان