دودویوانه دو روانی در دو اتاق تاریک
دوزندانی که بین ما دیواری بلندوباریک
بین ما دوتا دیواری از جنس ملامت
دواعدامی که ازفردایش نداردخجالت
اینچنین نبودگذشته رسم عاشقان
دیواری بسارندازبرای گریه وفغان
نوشته روی دیواردیداربه قیامت
کشیدم تیری برقلب این بودحکایت
دشمن عشق ماهم دوطناب دارآویخته
ساقی مست جام شراب راباسم آمیخته
مابه اتاق ها گریختیم ازترس طناب دار
مابه رواق ها آویختیم قصه دلهره ی یار
ماخانه دل عاشقان راکردیم تعویض
ماخودساختیم دیوارازجهل وتبعیض
درخواب دیدیم خانه ای زیبا ومجلل
فروش خانه سپردیم به فردی محلل
به دادگاه گردن نهادیم به حکم بیمار
به عاشقان حد داده برای فلان وبیسار
که لعنت من براین سخت دیوار
که بخت من بسته با اعداد بیکار
به حکم دیوانه چاه وسنگ بسیار
به صف کرده عاشقان را این بی عار
به لقمه نانی یتیمان رابسته است سنگ
به حکمش حتی نوشیدن آب شده ننگ
به حکم دیوانه عاشقان گردن نهادن
عشق راچون سنگی به پایش فتادن
که این تعبیرخوابهای من وتوست
که طومارزندگی دراین آب 'شست
آجرسرخ گری قجری راباید'شست
'نشسته آجر،دیواربسازی،شودسست
برای عابد وزاهدعذربدترازگناه است
که گناه عابدوزاهدخودنگاه است
دیوانه به سنگ خوددرته چاه است
نوای مطربی خودنمازچاره سازاست
نده فرومایگان راکرسی هدایت نیز
که شناخته نشودسگ زرد ازگرگ تمیز
نده بدست دیوانه چاقویی زبر وتیز
که سلاخی کند دیوار فکر آدمی ریز
مثنوی بسیار زیبا و دلنشین بود
جسارتا قافیه بیت هفدهم؟