سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        زیتون زار...

        شعری از

        آفرین پنهانی

        از دفتر پاییز در دستکش های تو.. نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۲ ۱۹:۳۶ شماره ثبت ۱۰۸۳۹
          بازدید : ۹۳۲   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آفرین پنهانی


        دنیا زیتون زار چشم های مردی است
        که از اسب پیاده شد
        یالش را درآتش انداخت
        شیهه ای کشید
        و باکره های زیادی
        کناردست هایش رویید.
        زیتون
        نام دختران زمین شد
        که سال های زیادی ست
        مردهاشان ازجنگ برنگشته
        ازخواب برنگشته
        از توفان  برنگشته اند!
        کمی جلوتر از باد چادر بزن
        "کولی ها
        وقتی کنار آتش می ایستند"
        کلاغ از دامن شان  می ریزد
        رقص ازخلخال شان
        و پاشنه ی قهرمان های دنیا را
        به میدان  می فرستند!
        استخوان هایم  تیر  می کشد
        دارم به تو فکر می کنم
        که نبردهای زیادی پشت سرگذاشته ای
        سرزمین های زیادی فتح کرده ای
        تیرهای زیادی پناه داده ای
        و هنوز آن قدر سینه داری
        که گلوله ی جنگ های شروع نشده را
        در خود جا یدهی!
        باید به زیتون زار  برگردیم
        جنگ تمام نشده
        و من اسارتم را
        کنار هیچ درختی نروییده ام
        نام تو زیتون می شود
        من زیتون می شوم
        پرنده ها
        درخت ها
        دریاها
        حتا
        قبایلی که هنوز به زبان تو خو نکرده اند
        مهاجرانی
        که از دروازه ی ثلاثه ها عبور نکرده
        کودکانی
        که در اقبال شان خوانده اند
        سرداران  فاتحی یستند...!
        نام نیمی از دنیا زیتون
        و نیم دیگر
        گلوله ای
        که از دهان تو شلیک می شود
        مرا می کشد
        دست های مرا در تو می کارد
        و هر روز صبح
        زیتون زاری تازه
        در کوچه پا  می کشد...!
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5