شنبه ۸ دی
از هر چه بدم آمد شعری از اکبرنصرتی
از دفتر در خواب و بیداری نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۴۰ شماره ثبت ۱۰۷۷۵۵
بازدید : ۲۳۲ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب اکبرنصرتی
|
غیر تو با هیچ کسی کار من نیفتاده است
گره پشت گره و
گویی گذر پوست به دباغ خانه افتاده است
از همه دنیا تو شدی همه دنیای من
حسرت دیروز و امروز و فردای من
آدم به آدم می رسد
کوه به کوه اما نه
عهد و پیمان تو با دگری با ما نه!
سهم من از تو فقط اندوه شد
قصه ی غصه هایم به بلندای اشترانکوه شد
هر زمان آمدم با غزلی سفره ی دل باز کنم
مثل کبوتری روی بام جفت خود آواز کنم
غمی آمد به سراپرده و
بلبل شوقم زبان بست
شستم شد خبردار
کاسه ای زیر نیم کاسه است
زمستان می رود
جز رو سیاهی به زغال نمی ماند
نقش تو تا ابد
در دل من می ماند
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است