سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        مثلِ قهقرا

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ۰۷:۵۲ شماره ثبت ۱۰۷۷۴۵
          بازدید : ۱۱۲   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        مثلِ قهقرا
         
        اینکه قد  دراز کردم ،
        این دلیل نیست ،
        که من بزرگ گشتم
        باید نگهی انداخت ،
        به اعمالِ پَلَشت ام
         
        معتادی را دیدم ،
        به او گفتم :
        تو تازگی ها !
        به این دنیا نیستی ،
        به میانه ی فضایی !
        گفت : تو خودت را باش ، هَشتَم
        شوریده و سرگشته ، خمار
        جیب های خود را می گشت و، میگفت :
        ای وای ، این لعنتی را کجا گذاشتم ؟
        همینجا بود بَشت ام
        به او گفتم : آخر این چه لطفی دارد ؟
        این نشئه گیِ گَهگاه  ،
        این نشئه گیِ سینوسی ؟  
        برو دنبالِ یه نشئه گیِ ممدود
        آخر چرا با دود ؟
        گفت : تو که غریبه نیشتی ،
        والله ، از خودم هم خَشته م
         
        به خودم آمدم و، به خویش گفتم :
        باید این دنیای دلباز،
        جای این غار،
        می دید مرا ، که بینِ دشت ام
        می دید مرا به شور و لبخند
        می دید مرا حتی به بازی
        حتی اینقدر، به من اعتماد میکرد ،
        مرا شریک میکرد ، به  رازی
        کاش میشد به طریقی ،
        آن خالقِ خوب ، میگشت ازمنِ حقیر، راضی
        حتی درمیان و لابلای نِی گونه ی سازی
        حتی پرسه زن ، دراین حوالی
        به درونمایه ی یک ایثارِ زیبا ،
        میدید مرا ، حتی یکبار ، که ازخویش گذشتم
         
        اما جای اینکه ،
        جای پای خویش را سفت نمایم ،
        تا که دراین جاریِ عمر ،
        به خاکِ بسترِ این رودخانه ،
        نفوذی نکنم ، دلی نبندم ،
        این "عبور" ، دید مرا ،
        که چهارچنگولی دنیا را گرفتم
        شاهد بود به ، اینهمه نَشت ام
         
        اینها را نوشتم ،
        تا که هیچوقت ،
        به خودم غَرّه نگردم
        نوشتم تا بگویم : افسوس
        که دراین سالهای ،
        بسی آزگارِ و حیران
        من بزرگ نگشتم ،
        که هیچ
        مثلِ قهقهرا  
        با انبوهِ تاسف ،
        روز به روز کوچک گشتم    
         
        بهمن بیدقی 1400/11/26
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۱:۵۱
        درود استاد عزیز
        آموزنده و زیبا بود خندانک
        طوبی آهنگران
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۰۸:۲۳
        سلام جناب بیحقی
        شعر . چون همیشه
        با تراوت
        درآد بر شما
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۳۹
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        از الطافتان متشکرم
        زنده باشید
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۰۸:۲۴
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۰۸:۳۳
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۲۲
        درود های فراوان جناب بیدقی استاد گرانقدر
        بسیار شیوا وقابل تامل
        قلمتان مانا
        مسرور ومستدام
        در پناه حق
        🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۳۸
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        از الطافتان متشکرم
        زنده باشید
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        تکتم حسین زاده
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۷:۴۵
        درود استادبیدقی بزرگوار🌹
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۸:۴۱
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۱:۲۱
        با سلامی گرم و با صدها درود
        آمدم، خواندم من این زیبا سرود
        مهر آن بر دل نشاندم همچو رود
        آفرین بر شاعرش
        ======================
        منتظر اورا که پاید دفترم
        با حضورش بر نهد منت سرم
        خواند او شعرم فزاید باورم
        نقد هم سازد چه خوب
        ======================
        یک ستارک چون که هستی، شاعری
        یک ستارک گر به خواندن حاضری
        کسری از آن سه که گوید قادری
        برسرودن شعر ناب
        ======================
        این سروشم مثل کارتی مشترک
        راه جو بر هرگلی چون شاپرک
        کو کشد بر هر سرودی نو سَرَک
        گر دل آزارت شده گو برکَنَم
        ======================
        * خندانک * خندانک * خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۴۷
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        سارا خوش روش
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۳:۰۴
        درود استاد بیدقی و عرض احترام فراوان،بسبار زیبا و ادیبانه خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۳:۰۸
        با سلام و عرض احترام هنرمند گرانقدر
        بزرگوارید
        از الطافتان متشکرم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0