سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        چرا...؟

        شعری از

        یوسف ساعدموچشی

        از دفتر غم و غم خانه نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ ۰۶:۵۵ شماره ثبت ۱۰۶۷۴۳
          بازدید : ۱۰۵۱   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر یوسف ساعدموچشی

        چرا..؟
        چرا دردم فزون و ناعلاج است ؟
        چرا رویم غمین و نا مزاج است؟
        چرا دلبر ندارد میل بازی ؟
        چرا دیگر نمی آید به شادی ؟
        چرا شرمین شده رخسار زردم ؟
         چرا همچین شده رفتار سردم ؟
        چرا شادی به رویم هی نخندد ؟
        درونم هی چرا خلوت پسندد؟
        چرا ماتم ؟چرا پرتم در این جمع ؟
        چرا سوزم ؟ چرا اشکم ؟ چرا شمع ؟
        چرا مجنون ؟ چرا لیلی ؟ چرا وهم ؟
        چرا وامق ؟ چرا عذرا ؟ کجا فهم ؟
        چرا دیگر  کسی را در جهان نیست ؟
        شود سی مرغ ؟ شود سیمرغ ؟ شود نیست ؟
        ...
        چرا دردم فزون و نا علاج است ؟ 
        چرا رویم  غمین و نا مزاج است ؟
        چرا دلبر ندارد میل   بازی ؟
        چرا دیگر نمی آید به شادی ؟
        نمی پرسی چرا رویم نزار است ؟
        بسی رنجور و گاهی برقرار است ؟
        هرزگاهی به خندیدن  قهار است ؟
        هرز گاهی به رنجیدن  نثار است ؟
        همه وقتی به موییدن دچار است ؟
        همه وقتی  قضای روزگار است ؟
        همه گویند فلانی بس خمار است 
        نمی داند که لیل است و  نهار است؟
        اگر چه شاغل است مر بیست ساله 
        ولیکن خامه ای بی اشتهار است 
        اگر کاری کند نادانِ نادان 
        نه خیری آورد ، نا هوشیار است 
        چنان ساده چنان آرام وساکت 
        چو گویی طفلکی  بی کس و کار است
        اگر بتوان دلش را دید زنهار 
        ببینی یک دلی بس  بی غبار است.
        بسی فرصت ز دستم رفت هیهات 
        بماندم مثلِ مغبونی که زار است 
        ..
        چرا دردم فزون و نا علاج است ؟
        چرا رویم غمین و نا مزاج است ؟
        چرا دلبر ندارد میل بازی ؟
        چرا دیگر نمی آید به شادی ؟
        کسی از او  نه همدردی  نماید ؟
        کسی  او  را نه تمکینی نماید ؟
        نمی خواهد به نامردان بماند
        نمی خواهد دلی رابگسلاند
        ...
        چرا دردم فزون و نا علاج است ؟
        چرا رویم غمین  و نا مزاج است ؟
        چرا دلبر ندارد میل بازی ؟
        جرا دیگر نمی آید به شادی ؟
        ...
         
         
         
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ۱۸:۱۸
        درود بزرگوار . شعرتان زیبابود
        از انتهای شعر بیشتر لذت بردم.
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        یوسف ساعدموچشی
        یوسف ساعدموچشی
        دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۴۶
        سلام وارادت خدمت جناب مریخ
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۲۳
        درود
        میلاد با سعادت جده سادات
        ام ایبها
        حضرت فاطمه زهرا
        بر شما مبارک باد خندانک
        یوسف ساعدموچشی
        یوسف ساعدموچشی
        دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۵۱
        سلام وعرض ادب واحترام خدمت استاد بزرگ جناب چشمه خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ۰۰:۳۲
        سلام عشق وادی چون و چرا نیست
        یوسف ساعدموچشی
        یوسف ساعدموچشی
        دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۴۳
        سلام ودرود بر شما
        ماهمه مغلوب عشقیم.
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرهاد احمدیان
        شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ۰۸:۱۴
        سلام و عرض ادب خدمت جناب ساعد موشی دلنوشتی بسیار خوش قلم زدید درود فراوان بر شما
        یوسف ساعدموچشی
        یوسف ساعدموچشی
        دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۴۴
        سلام ودرود خدمت آقای احمدیان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ۰۸:۵۹
        سلام و درود و زیبا سروده اید
        یوسف ساعدموچشی
        یوسف ساعدموچشی
        دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۴۵
        سلام ودرود خدمت جناب آقای سبکبار
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ۱۷:۱۶
        دلنوشته ای
        قوالعاده زیبا بود
        درپناه خدا
        درود فراوان برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        یوسف ساعدموچشی
        یوسف ساعدموچشی
        دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۴۶
        سلام وعرض ارادت خدمت آقای دزفولی
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        يکشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۰۶
        در واوی عشق. کسی هم سان مادر نشود

        هم رتب. و هم ردیف مادر. کسی. نشود

        حثی گل نرگس و گل یاس مریم. هم

        به خوش بویی مانند مادر نشود
        روز مادر

        و روز تواد. مادر بزگ مرد اسوه
        یعنی حسن. بن علی
        بر تمام عزیان شعر ناب مبرک
        یوسف ساعدموچشی
        یوسف ساعدموچشی
        دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۵۰
        سلام وعرض ادب
        خدمت خانم آهنگران
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        یوسف ساعدموچشی
        دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۵۱
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0