سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 20 اسفند 1403
    11 رمضان 1446
      Monday 10 Mar 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        دوشنبه ۲۰ اسفند

        دستِ تطاولِ باد

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۰ ۰۴:۵۱ شماره ثبت ۱۰۶۱۵۴
          بازدید : ۱۰۰   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        دستِ تطاولِ باد
         
        باد ، همچون لاتی بی سر و پا
        ویلان بود، درمیانه ی آن گذر
         
        دختری مجبور، از خانه برون شد و،
        راهی شد ، به گذر
         
        باد پیچید میانِ چادرش و دخترک دو دستانش ،
        یارای تطاول باد را نداشت و اندامش
        برای بادِ هیز ، گاه میشد بازیچه ی نظر
         
        دختر نهیب میزد :
        اِی بادِ بی غیرت و مست !
        دست از من بدار و ازمن بگذر
        ازاینهمه شقاوتت ، کن حذر
        مادرِ پیری دارم که بیمارست
        باید ماستی بخرم ، از انتهای این کوچه
        فقط درخانه نان داریم
        مادرم لااقل از نان و ماست ،
        باید ببیند در سفره اثر
         
        بادِ صرصر،
        سرسری گرفته بود آن حیای محض را
        جسم و روحِ پاک دخترکی را
        که فقط دراین دنیا ، مادری داشت و کنون ،
        با همه پاکی اش ،
        او را از آنهمه لاقیدی اش ،
        پند میداد و از این به جانِ او پیچیدن ،
        دستورش میداد به حذر
         
        بازَش میداشت و آگاهش میکرد :
        ار عواقبِ دیدنِ نامحرمانِ دیگر و،
        طبعاً آن ماحصل
         
        دعوتش میکرد به پراندنِ مستی و،
        کمی هم تعقل و بصر
         
        دختر میگفت : ای بادِ نامرد !
        آخر دخترت دوستِ من است
        تاکنون ندیده ای مرا با نسیم ،
        درمیانه ی این گذر؟
         
        نام نسیم که ازمیانه ی لبهای دخترک بیرون پرید
        باد ، انگار که ضربه ای به سرش خورده باشد ،
        مستی اش پرید
        انگار که از آنهمه بی شرمی اش پشیمان بود
        ای وای دخترک ، دوستِ دخترش بود
        و او دوستِ نسیم اش را ، با ولنگاری اش ،
        اینگونه عصبانی کرده بود
        زوزه ای شنیده شد از فرارِ باد
        ازخجالت ، تلوتلوخوران میدوید و محو میشد ،
        ازمیانه ی آن گذر
         
        حجابِ آرام و شریف ،
        دخترک را دوباره زیبا کرد
        سوزِ دلچسبی در کوچه می پیچید
        نسیم ، درمیانه ی کوچه به دخترک رسید
        دختر از جسارتِ پدرش هیچ ، به او نگفت
        تا نکند نسیم خجالت بکشد ،
        از آن پدرِ بی غیرت و، آن پلیدیِ نظر
         
        نسیم برعکسِ پدرش ،
        هیچ دوست نداشت رفتاری را ، بجز آرامی
        هیچ دوست نداشت ، عداوت نمودن و،
        ایجادِ هرگونه دردِسر
         
        دست به دستِ هم ، راهی شدند به ماست بندی
        دیگر از پدرِ لاتِ نسیم ،
        دیده نمیشد درآن کوچه ،
        هیچ ردّی و، اثر
         
        بهمن بیدقی 1400/10/9
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۰ ۰۹:۳۵
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و هنرمندانه بود
        دستمریزاد خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۰ ۱۱:۴۴
        با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت و شادمان باشید
        درپناه حق
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۰ ۱۰:۱۵
        سلام بزرگوار باز شعر زیبایی از شما
        احسنت بر قلم توانای شما
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۰ ۱۱:۴۴
        با سلام و عرض احترام گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت و شادمان باشید
        درپناه حق
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۰ ۱۰:۳۳
        درود فراوان جناب استاد بیدقی عزیز گرانقدر وبزرگوار
        بسیار شیوا ودلنشین
        قلمتان مانا
        کامیاب ومستدام
        در پناه حق
        ایام بکام
        🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۰ ۱۱:۴۴
        با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت و شادمان باشید
        درپناه حق
        ارسال پاسخ
        علیرضا مرادی( مراد )
        سه شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۰ ۱۲:۲۰
        سلام و درود
        سروده زیبایی خواندم
        برقرار باشید استاد بیدقی ادیب و شاعر عزیز
        روزگارتان شاد شاد
        ایامتان همواره بکام
        یا حق
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۰ ۱۸:۲۵
        با سلام و عرض احترام آقای مرادی گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت و شادمان باشید
        درپناه حق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4