چهارشنبه ۲۲ اسفند
پروانه شعری از سیاوش آزاد
از دفتر سیاوش نوع شعر نثر و انواع آن
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۲۳:۳۳ شماره ثبت ۱۰۵۹۰۸
بازدید : ۷۳۴ | نظرات : ۸۷
|
آخرین اشعار ناب سیاوش آزاد
|
پروانه ای کنار شمع نشست/ایستاد
فوت کرد
آتش گرفت
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام متشکر از حضور حضرتعالی و خانم سپاس از شعری که آوردید و ممنون از گل | |
|
سلام تشکر فراوان از حضورتان و با گلهایی که به مهمانان عزیز اعطا فرمودید واقعا زبان از شکرگزاری قاصر است بهترین ها را از درگاه حق برایتان طالبم تشکر تشکر تشکر | |
|
سلام خواهش میکنم منتقد ادبیات انگلیسی هم کم کم داریم میشویم | |
|
سلام بر امین دلها و سپاس از الطاف گرانقدرتان باری ابتدا نشست نوشته بودم ولی در تامل ثانویه به تردید افتادم هر کدام لطائفی داشتند و به نتیجه نرسیدم گفتم از درگاه حق مدد جویم و استخاره کنم هر کدام آمد همان نثار یاران نمایم و لکن به دلم افتاد هردو را بیاورم حال میتوان هر دو را جزء اثر دانست یا به انتخاب دوستان هر کدام پسند خاطرشان شد ایستاد هم مثل انسانی ایستاد هم قد علم کرد و ابراز وجود کرد و ایستادگی کرد هم پرواز میکرد به شمع که رسید توقف کرد نشست در دو معنای اول متضاد ایستاد است ولی در معنای سوم قرابت معنایی دارد فوت کرد هم ضمیر به شمع برمیگردد و هم به پروانه و فوت پفکی مقصودم بود ولی الان دیدم فوت به معنای مرگ هم میتواند باشد ای دل غافل، این بار صدی ده بود تشکر بیش ازین جسد پروانه را تشریح نکنم | |
|
به خیانت هم التفات نداشتم حال میفهمم برداشتی دلنشین است | |
|
با سپاسمندی از کاشت نیکتان بسیار امیدوار بودم.که البته امیدم را به گل نشسته ندیدم.باغدار بخشنده استُ برخوردار. برداشت با مقصود شما،بسیار بر دل می نشیند. با سپاسمندی | |
|
درود جناب امین خان آزادبخت تحلیلتان را پای شعر مانا و اینجا دیدم . خط و خصلتت دوست داشتنی ست و با شما و گونه گونی برداشت هایتان نیز بیش و کم توافق دارم . اما اگر ریش و قیچی را دست آدم ناشی مثل بنده بدهند شعر را اینگونه خواهم نوست : پروانه ای کنار شمع ایستاده نشست فوت کرد آتش گرفت یا ایستاده کنار شمع پروانه ای نشست فوت کرد آتش گرفت با پوزش | |
|
سلام متشکر از حضورتان و پیشنهادهای ارزنده زنده باشید | |
|
با سلام. شایسته است پاسداشت حضورتان در باغ سیاوش نیز سپاسمندیم کوچکترین واژه است،نه مرا لیاقت است به خان بودن،نه شما را شایسته از دریغ کردن مهر بر دیگران. نیز هم خالی از مهر نیست کارنده را واقف به کاشتش نیز ایمان داشتن، از سوی میهمان.بلکه بایسته است ایشان را حرمت به آشکار نمودن از آنچه پنداشت می نمود از آغاز کاشت. این برای اصل کاشته بهتر است چون زیرا افقی خسران بار است. با سپاسمندی دوست عزیز. | |
|
جناب آزادبخت گل را با ضمه خواندم ولی فکر کنم مقصودتان با کسره بود البته با ضمه شاعرانه ترست کسره هم شاعرانه است ولی چون زیاد به کار رفته عادی شده است ولی در حالت ضمه ای امید را تشبیه به پروانه ای می کنید که بر روی گل ننشست یعنی ناامید شدید متشکر | |
|
گل با کسره مقصود بود (فارغ از این که فکر کنم کدام شاعرانه تر بود)بلکه هدف این بود که بهره مند شدنم را به عرض برسانم. باری پیام است و سوا از سجاوندیها،احساسِ بیان و میمیک صورت در آن هویدا نیست و معلوم نیست چه می شود و چه در می آید و غیره. خلاصه آنکه بسیار بهره بردم(بیشتر مقصود همین نیم خط بود) خندانک خندانک
| |
|
سلام محضر جناب سبکبار سپاسمند حضور جنابتان درین صفحه هستم آمدید و نکات ارزنده ای بیان فرمودید موجزا دو نکته دارم اول نسبت به فصاحت این اثر چون معمایی و چند معناییست و بنیان اثر بر همین نهاده شده که موجب زیبایی شود قاعدتا نباید انتظار روشن بودن معنای اولیه را ازو داشت سه معنایی که برای هریک از فعلها آوردم ضربدر بازگشت ضمیر فعل در جمله دوم و سوم به پروانه یا شمع ضربدر فوت یا فوت (مرگ) بودن سرجمع فکر کنم 48 حالت پدید می آورد اما نکته دوم آیا اثر توانست مطلب جدیدی عرضه کند این مهم است یا هر 48 حالت تکراریست آیا اینکه پروانه ای چون انسانی کنار شمعی بایستد (ایستادن مثل انسان روی دو پا) بعد شمع را فوت کند بعد شمع به جای خاموش شدن آتشش شعله ور تر شود دقیقا مانند کوره ها که دمیدن آنها را برافروخته تر میکند و بعد این آتش پروانه را بسوزاند نه اینکه پروانه به شوق شمع خود را به آتش بزند بلکه او متنفر بود از شمع و میخواست او را نابود کند خود نابود شد آیا این تصویر جدید است اگر نه شکست خوردم
| |
|
سلام دوست عزیز و سیاوش گرامی دقیقا سئوال من اینست که ما چه نیاز به دانستن این چهل و هشت حالت مختلف معنایی در یک شعر چهار خطی داریم. با اندک تغییری در این استدلالِ شما ما به فنون زبان شناختی و درک معنی از تحلیل های گوناگون گفتمان می رسیم که در آنجا طبیعی است و می توان در موردش ساعت ها وقت صرف کرد اما در مورد یک سخن کوتاه نغز اگر خوب از کارگاه بیرون آمده باشد کام هر خواننده ای را مثل حلوا شیرین خواهد کرد. شعری که خواننده لازم نباشد اثرش را همراهی کند یا مفسرانی تصورات خودشان را بر آن سوار کنند. عرض کردم یک معما اگر فصاحت نداشته باشد راه بجایی نمی برد. فصاحت به معنی روشنی و شفافیت نیست بلکه بر اساس درستی جمله و رعایت قواعد لازم است. سوادم بیشتر از این قد نمی دهد باید چند صفحه ای دوباره بخوانم کتاب های خوبی دارم تا باز بیایم سر شما فضلا را درد بیاورم. | |
|
سلام سپاس از حضور و تشکر از نظر شریف زنده باشید به وسعت ابدیت | |
|
سلام متشکر از افتخاری که نصیب من نمودید | |
|
سلام تشکر از اثری که آوردید سپاسگزارم | |
|
سلام متشکر از افتخاری که نصیب حقیر نمودید الهی در وادی شعر به هرآنچه که میخواهی برسید بلکه افقهایی را در نوردید که در مخیله تان هم نمیگنجید دیگر، طلب سلامتی برای شما امید ادبیات از درگاه یزدان منان. | |
|
سلام متشکر به امید ظهور حضرت | |
|
سلام متشکر از محبتهای شما زنده باشید | |
|
سلام متشکر شما نیز زنده باشید به وسعت ابدیت | |
|
سلام پیچیده چون پیچیده دوست هستید حقیر دوست دارم آثارم آینه باشند شما امید را در وجودم دمیدید چون پیچیده طلب هستید و اثر را پیچیده یافتید تبارک الله اما سرنخ: پروانه نکره است شمع معرفه | |
|
سلام تشکر حقیقتا استاد نیستم امید که توانسته باشم رضایت خاطر را فراهم نموده باشم سپاس از الطافتان | |
|
سلام تشکر از حضورتان و امیدبخشی به مبتدیان | |
|
جناب آزاد دل ما را هوایی کردید و رفتید | |
|
سلام ممنون از الطاف حضرتعالی | |
|
سلام به نتیجه نرسیدم ایستاد بیاورم یا نشست ذیل نظر جناب آزادبخت این تردید را بیان کرده بودم بسیار سپاس از حضور و نظر شریفتان | |
|
از غم سرودن هم ضعف مرا نشان میدهد کمیتم در عمل لنگست ولی از لحاظ اندیشه نباید غمی را در جهان دید بل غمی نیست باری این اثر میتواند شاد باشد چه شادی بالاتر از فانی شدن در جمال معشوق | |
|
سلام متشکر عزیز لطف دارید | |
|
سلام متشکر آرمان عزیز به یادم بودی حق به یادت باد | |
|
سلام درود و تهیت بر شما باد تشکر از محبتتان | |
|
سلام متشکر از لطف و دقت نظرتان موفق باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
یك شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیقی طالب شمع آمدند
جمله میگفتن میباید یكی
كو خبر آرد ز مطلوب اندكی
شد یكی پروانه تا قصری ز دور
در فضای قصر یافت از شمع نور
بازگشت و دفتر خود باز كرد
وصف او بر قدرفهم آغاز كرد
درود بر شما.
راستی .
شمع و پروانه تان جمع بود .
گل تان کم بود که خدمت رسیدیم.