ای مهربان ای مادرم ای مادر غم پرورم بنگر به میدان میروم
من اکبرم من اکبرم شه زاده ی پیغمبرم بنگر که خندان میروم
از خیمه گاه ای مادرم یک دم بیا اندر برم من میروم من میروم
من اکبرم من اکبرم بین تاج شاهی بر سرم بنگر خرامان میروم
ای مهربان ای مادرم ای سایه ی روی سرم بنگر سکینه خواهرم
بنگر به چشمان ترم بنگر رقیه خواهرم بنگر که عطشان میروم
مادر بیا مادر بیا بنگر که آن قوم دغا عاری ز مهر و هر وفا
از بهر جولان میروم بنگر چو طوفان میروم بر عهد و پیمان میروم
دشمن رسد در خیمه ها باید روم ای مادرا بهر نبرد اشقیاء
کردم وداع آخرم با باب زار و مضطرم بنگر شتابان میروم
دیدم به راه کربلا مرگ از پی یاران رود من همچو یاران میروم
اکبر به میدان میرود بنگر پدر جان میرود هم بغض باران میروم
منزل به منزل مادرا تا وعده گاه کربلا با کاروانی آمدم
من هم در این دشت بلا ای مادرا ای هاجرا از بهر قربان میروم
من از مدینه آمدم من با سکینه آمدم آن بی قرینه آمدم
منزل به منزل میروی تا شام مشکل میروی بنگر به افغان میروم
اکبر به میدان میرود بنگر پدر جان میرود چون رعد و طوفان میرود
ای مادرم ای مادرم من اکبرم من اکبرم از بهر جولان میروم
ای ام لیلا مادرم آخر به صحرا پرپرم دستی بکش روی سرم
مادر بگو با اصغرم با طفل از جان بهترم با حلق سوزان میروم
منزل به منزل مادرم یاد علی اکبر کنی یاد علی اصغر کنی
تا شام ویران میروی همراه طفلان میروی بنگر که ویران میروم
با عمه زینب میروی با ناله و تب میروی بینم که در شب میروی
مادر به میدان میروم زار و پریشان میروم از بهر درمان میروم
در راه ایمان میروم در راه قرآن میروم ای مادرم ای مادرم
دشمن هزاران آمده با کفر دوران آمده بنگر که بران میروم
بابم حسین با شور و شین گفتا ایا نور دو عین ای اکبرم ای اکبرم
دشمن تو را پرپر کند نِی شرم پیغمبر کند بنگر که بی جان میروم
ای مادرم عباس را برگو عموی محترم ای ماه شبهای حرم
ای پادشاه برترم ای سید و ای سرورم برگو خروشان میروم
مادر بگو با عمه ام صبری کند در شام غم با خواهرانم دم به دم
ای مادر غم پرورم من میروم من میروم بنگر چو طوفان میروم
آه ای سکینه خواهرم ماه مدینه خواهرم خواهر بیا خواهر بیا
بر کوفیان مهمان شوی بر شامیان مهمان شوی بنگر که گریان میروم
آه ای برادر اصغرم سرباز زیبای حرم من میروم من میروم
همسنگر خواهر تویی آن غنچه ی بی سر تویی بنگر که بی جان میروم
صد پاره پیکر میشوم چون لاله پرپر میشوم چون ماه احمر میشوم
خون می چکد از بوریا مادر بیا مادر بیا بنگر پریشان میروم
هم شبه روی احمدم هم خلق و خوی احمدم من احمدم من سرمدم
سوی جنان ای مادرم با جسم و جان ای مادرم بنگر که تابان میروم
...
یا علی اکبر(ع)
...
مهدی بدری(دلسوز)
و طولانی.
.
وقت بخیر و شادی.