سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 31 ارديبهشت 1404
    25 ذو القعدة 1446
      Wednesday 21 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        امام علی ع :خودپسندی سر آغاز کم خردی است.

        چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت

        سرکشی اِبلیس بَر خُدا ...

        شعری از

        محمّد صَهبائی بَزّاز صَهبا

        از دفتر جام مثنوی صَهبا نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۷۸۶۳
          بازدید : ۷۰۴   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمّد صَهبائی بَزّاز صَهبا
        آخرین اشعار ناب محمّد صَهبائی بَزّاز صَهبا

        صدای ارسالی شاعر:
        بِه عِزَّتِ نَامَت، کُنَم آغَاز
        زین دَستَان، بِه‌شِعر کُنَم بَاز.
        آنگَه، خَاک بَر آفرینِش خواستی
        مَلِک‌ها بَر زَمین، فُرو فِرِستادی.
        وَز مِیکائیل وُ اِسرافیل
        تا جِبْرِئیل وُ عِزرائیل.
        سِه مَلَک بُزُرگِ سِفید
        شُدَن جُلُویَت نَامِید.
        مِیکائیل وُ اِسرافیل وُ جِبْرِئیل
        هَرسِه دَستِ خالی بِجُز، عِزرائیل.
        پَس قُدْرَتی نَصیبَش کَردی 
        هِزار چَشم بَر چَهرَبال سیرَش کَردی.
        چُو خَاکِ گِل آفرینِش بیارَد 
        بِه اوُ مَقامی بُلَند دادی فِی اَبَد.
        چُو قَهاران، مُجَسَمه سَازی
        زَدی تَندیس، جِسم ساختی.
        زِ رُوحَت بَر جِسم، دَمیدی
        اِبلیس بِدید، زِیر چَشمی.
        فِرِشتِگان یِکایِک خُوندی
        بَر آدَم بِه سُجدِه فَرمُوندی.
        لِیک اِبلیس سَر باز زَد
        آسِمان خَراش بِزَد رَعْد.
        گُفتا زِفَرمانَم سَرکِشی مَکُن
        بَر آنچِه خَلق کَردَم سُجدِه کُن!
        گُفت اوُ زِخاک، مَن وَز آتَش
        چِطُور تَوَقُعِ سُجدِه بَرایَش؟
        وَز دَرگَهَش راندِه شُد
        حِیران وُ سَرگَشتِه شُد!
        گُفت مَن بَر زَمین!
        چِه آبخُورَم؟ گُوهَمین؟
        گُفتا بَر بَزمِ شَراب بِنشین
        وَز شَراب جایِ آب نُوشین.
        گُفت پَس خُوراکَم چِطُور شَوَد؟
        آیا این شِکم بایَد سیر شَوَد؟
        گُفتا وُرُود بَر هَر سَفره غَذا 
        آمادِه بِمان تا دَستُور دَهَم تُورا.
        آنگَه بی نَامَم شُد آغَاز
        اِذن بَرسُفرِه دَست‌ دِراز
        لِیک، هَرلَحظِه نَامَم بَر زَبان آمَد.
        هَمان لَحظِه چِه خُورَد، بَالا آوَرد.
        گُفت پَس کُجا کُنَم اِستِراحَت
        گُفتا زِیر ناخُن بُلَند جَایِگاهَت!
        دَر زِیرِ هَر پُوستِ کَال
        بَرُویَش نَقش بَسته خال
        آن خالکوبی باشَد مَنزِلِگاهَت
        راحَت زِآن باش دَر اِستِراحَت!
        گُفت این عَرشِ عَرشیانَست!
        فُرُوختَنِ اَفرُوز بَر اِنسانَت؟
        گُفتا خامُوش اِی مَلَکِ نادان
        رُوزی سَر بُودی بَرتَر زِ ایمان.
        حال دِگَر بِنگَر خُود را
        وَز دَرگاهَم زُودتَر فُرُودآ.
        آنچِه خواهی کُنی تَلاش کن
        آدَم تا تَوانی زِخُدا جُداش کن.
        تا رُوزِ قیامَت مُهلَتَت دادَم
        بَعدین بِه دُوزَخَت اَنداختَم.
        بِگُفتَم که گُفتِه پُرسید زِ اَالله
        چِطُور مَن تَک عالَمِیان گُمراه
        گُفتا زِجِنسِ خُودَت بَرتُو بَخشَم
        وَز جِنّ وُ اِنس وُ آتَش هَمزاد بَرهَم.
        دُور زِ عَرشِ کِبریایَم
        نبینَمَت تا رُوزِ قیامَم.
        ما تُو را مَردُود اِعلان نِمُودیم
        خِطاب زین بَعد شِیطان نمودیم.
        دُوست پَند گیر زِ داستانِ صَهبا
        کِه مَقامَت زِ والاتَر بِرِسَد بِه اَعلا.
        زین سُخَنِ بُزُرگانَست!
        سُخَنی زِ اِمامِ زَمانَست.
        تا زِ صَلاه، قِیام خوانی.
        بینیِ آتَش، بَرخاک مالی.
        بینیِ آتَش، بَر خاک مالی. 
        بینیِ آتَش، بَر خاک مالی‌.
         
        واژگان صًهبا :
        1. عِزَّت ؛
        بزرگی، احترام
        2. فُرو فِرِستادی ؛
        به پایین فرستادی
        3. مِیکائیل :
        فرشته‌ای در دین‌های ابراهیمی
        4. اِسرافیل :
        فرشته‌ای که در روز قیامت به نفخ صور می‌دمد
        5. عِزرائیل :
        فرشته مرگ
        6. نَامِید :
        پشیمان ، بی اُمید .
        7. قُدْرَت  :
        توانایی، قدرت
        8. مَقامی :
        جایگاه، مقام
        9. مُجَسَمه :
        تندیس، مجسمه
        10. سَرکِشی :
        نافرمانی ، گستاخی
        11. خالکوبی :
        نقش یا طرحی که بر روی پوست ایجاد می‌شود
        12. عَرش :
        تخت خدا، آسمان
        13. مَردُود :
        رد شده، نپذیرفته.
        14. شِیطان :
        موجودی که به وسوسه و گمراهی می‌پردازد
        15. آسمان‌خراش :
        ساختمان‌های بسیار بلند
        16. رعد :
        صدای بلند و ترسناک ناشی از برق
        ،،،،،،،،،،،،،،
        شاعر: مُحَّمَد صَهبا.
        زَتَبار تُوسِ خُراسان
        حَرَم شاه وَ سُلطان
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        ۱۴ ساعت پیش
        متنبه شدم... خندانک

        خیلی متشکرم برای معنی کردن لغات سخت شعرتون... به راستی که توان درک این کلمات برایم بس دشوار بود.

        درود بر شما بزرگوار خندانک
        محمّد صَهبائی بَزّاز  صَهبا
        درود بر شما
        سپاس از شما بزرگوار برای لغات که واژگان صهبا میشه نقد کامل برای عزیزان خواهم گذاشت
        ارسال پاسخ
        محمّد صَهبائی بَزّاز  صَهبا
        سپاس ها از شما بانوی محترم
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        ۱۱ ساعت پیش
        درود بر شما .
        سروده خاص و جالبی بود .
        موفق باشید .
        خندانک
        محمّد صَهبائی بَزّاز  صَهبا
        درودها بر شما و سپاس از شما و سایه مهرتان
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۱۰ ساعت پیش
        درود بزرگوار
        متفاوت و زیباست خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        ۲۲ ساعت پیش
        سلام بر شما بزرگوار
        بخش واژگان صهبا را توهین دانستم
        هرچند مطمئناً قصدتان آن نبوده‌ست...
        فقط اینکه اگر مخاطبی رفت پای اثر کسی
        دایره‌ی ادراک خود را هم می‌برد
        اگر هم جایی را نفهمید، تحقیق با خود اوست!
        محمّد صَهبائی بَزّاز  صَهبا
        درود بر شما قطعا قصدم توهین نبوده اما مفصل در قسمت نقد در موردش مینویسم
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۱۶ ساعت پیش
        شعر بسیار زیبایی
        پر از انرژی رو خوندم
        درودبرشما شاعر دانا
        خندانک خندانک خندانک
        محمّد صَهبائی بَزّاز  صَهبا
        درودها بر استاد جان جناب انصاری عزیز

        سپاس که در اکثر سایتهای ادبی سایه مهر شما برانداز گشت در اشعارم

        سپاس ها از شما
        ارسال پاسخ
        سید مرتضی سیدی
        ۱۶ ساعت پیش
        سلام و درود فراوان دکتر جان

        بِه عِزَّتِ نَامَت، کُنَم آغَاز
        زین دَستَان، بِه‌شِعر کُنَم بَاز.
        .
        .
        .
        آنگَه بی نَامَم شُد آغَاز
        اِذن بَرسُفرِه دَست‌ دِراز

        از مهم ترین اموری که ما را در سیر معنوی خودمان کمک می کند، مداومت بر ذکر خدای متعال و دوام ذکر هست که گاهی اوقات در قرآن تعبیر به ذکر کثیر شده است.اصل ذکر وجود مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند و توجه و یاد خدا نسبت به بنده یعنی نوری از وجود پیامبر صلی الله علیه و آله را به قلب مؤمن می تاباند و او را از وادی ظلمات به سمت وادی نور که همان وادی ذکرالله و ولایت الله است، بالا می برد.

        «وَ اذْکرْ رَبَّک فِی نَفْسِک تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ وَ لاَ تَکنْ مِنَ الْغَافِلِینَ» (اعراف/205)؛
        پروردگارت را در دلت یادنما، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان و از غافلان مباش!

        خدای متعال وقتی داستان استکبار شیطان را توضیح می دهد، شیطان به خدا نمی گوید من خودم دارای چیزی هستم، عرضه می دارد «خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ»(الأعراف/152)؛ تو مرا از آتش خلق کردی. بالاخره تو خالق هستی و من مخلوق ولی تو مرا از آتش خلق کردی و آتش احترام دارد به آتش که نمی گویند در مقابل گل سجده کن. استکبار یعنی همین یعنی بالاخره برای خودش در عرض خدای متعال حساب و کتاب باز می کند. درست است خدای متعال مرا آفریده است ولی بالاخره به من عقل داده که این عقل حساب و کتاب دارد و هر چه که گفت، نمی شود قبول کرد، اینکه باید حرف خدا را در این ترازوی عقل بگذاری، استکبار می شود. هیچ چیزی که خدای متعال به ما داده در عرض خدای متعال احترام ندارد. هر چه خدای متعال می گوید باید پذیرفت. بنده یعنی آن کسی که در مقابل خدای متعال خشوع مطلق دارد، هیچ چیزی را از امکانات خودش نه از خود می بیند و نه اینکه در عرض خدای متعال روی آن حساب می کند. غفلت موجب می شود که انسان وقتی از خدا غافل شد و عظمت کبریایی او را ندید کم کم برای خود حساب باز می کند و خود آدم برای خودش کسی می شود. روی خودش، توانایی هایش، قدرت، ثروت، جوانی، آبرو، شهرت و نشست و برخاست هایی که برایش می شود، حساب باز می کند و وقتی روی این ها حساب باز کرد، قطعا به استکبار در مقابل خدای متعال می رسد.

        رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنّ موسى بنَ عِمرانَ عليه السلام لَمّا ناجى رَبَّهُ عزّ و جلّ قالَ : يا ربِّ ، أ بَعيدٌ أنتَ مِنّي فَاُنادِيَكَ أمْ قَريبٌ فَاُناجِيَكَ ؟ فأَوحَى اللّه ُ جلّ جلالُهُ : أنا جَلِيسُ مَن ذَكَرَني !
        پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : موسى بن عمران عليه السلام چون با پروردگار خويش به راز و نياز پرداخت عرض كرد : پروردگارا! آيا تو از من دورى تا آوازت دهم يا به من نزديكى تا با تو نجوا كنم؟ خداوند جلّ جلاله وحى فرمود : من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند . (کتب کنز العمال و بحار الانوار)

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمّد صَهبائی بَزّاز  صَهبا
        درودها بر شما استاد بزرگوار سید عزیز
        که همیشه سایه عنایتت به مهر خوابید

        سپاس از این همه توضیحات زیبای شما که. فیض و بهره مند ساختید

        هزاران هزار سپاس بر وقتی که گذاشتید
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۵ ساعت پیش
        خندانک درود
        معمولی ترین شعری بود تا بحال خواندم حکایتی تکراری که از روز اول برای بشر مدام خوانده می شدد
        در این شعر حقیر منتظر بودم که حکایت ابداعی از شاعر بشنوم ویا راه حل ابداعی از شاعر با کار خاصی که بتواند شاعر وشعر را متمایز کند ندیدم
        در ضمن با جناب استاد اسدزاد موافقم
        موفق و موید باشید
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        ۱۴ ساعت پیش
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمّد صَهبائی بَزّاز  صَهبا
        سپاس ها از شما بانوی شاعره گرامی
        محمّد صَهبائی بَزّاز  صَهبا
        عرض ادب و درود خدمت جناب آزاد بخت
        سپاس از اینکه بجای تعریف نظر قطعی و واقعی خود را گذاشتید و مرا دوبرابر خرسندتر کردید چون بلاخره نظر دیدم برای نقد و جواب نقد
        واما بعد

        عذر میخواهم این حکایت تکراری که میفرمایید دقیقا کدوم حکایت هست چون فکر کنم یا حوصله جنابتان نکشید کامل خوانش کنید یا کم لطفی میفرمایید چون در پیرامون شعر من فقط یک نکته نبود در چشم نکات بودند

        وبانظر شما موافقم بر اینکه شاعر باید ابداعی نو بزنه اما عذر میخواهم مگر من کپی دادم ابداع بود و هیچ شاعری ندیدم در این مورد شعر بگه مختصا که شعر چهار یا پنج باب اصلی رو در نظر بگیره اینکه زبانش راحت بود و روان دلیل بر تکرار نیست چون مضامین فرق دارند و موضوعات مختلفی در پیرامون شعر نشسته و خب اینکه شما خوشتون نیومد بحث عقیده یا تکرای بودن هرچیزی فرق نداره نظر جنابتان حساب میشود و من همینقدر توضیح برای یک نظر رو کفایت میدونم
        اگر در مورد خود شعر و سرایشش مشکلی بود نقد فرمایید بنده تمام و کمال در خدمتم بلکه نقد سازنده رو از تعریف کوبنده بهتر میدانم .


        اما در مورد واژگان چون چند مخاطب رو باید همین توضیح رو بدم سریعا سعی میکنم در نقد خودم توضیح رو اضاف کنم فقط بدانید توهینی به جنابتان و مخاطبین عزیز نبوده شما که استادید بر ما حرفی درونش نیست
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۵۹ دقیقه پیش
        سلام
        دوست گرامی
        زیباست وارزشمند
        قلم سبزتان مانا

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        یا وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم ااا درد دارد که می بینم ااا دیگران یاد عشق هایشان می افتند ااا ولی تو هنوز در عالم بی خیالی طی می کنی
        ساسان نجفی(سراب)

        یاد شهدای خدمت خصوصا سید مظلومان گرامی باد اا هارداسان یعنی کجایی مرد میدان هارداسان اا ای دل غمگین و ای لب های خندان هارداسان اا در کدامین کوچه دنبالت بگردم بعد از این اا در کدامین روستا در زیر باران هارداسان اا خاطرت می آید آن شب را که در مه گم شدی اا تا کجاها رفته بودی ای مسلمان هارداسان اا زیر و رو کردیم و پشت میز عکسی از تو نیست اا با عبای خاکیت استان به استان هارداسان اا آن یتیم آن دخترک آن کارگر آن پیرمرد اا از چه دنبال تو می گردد کماکان هارداسان اا آهنگ هارداسان با صدای مهدی رسولی
        سیده نسترن طالب زاده

        ن کمر بستند بهر کین شهان ترکان پیکاری اااهمه یکدل به خونخواری اااا همه تاجی ز جراری
        شاهزاده خانوم

        ن دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
        سیده نسترن طالب زاده

        ش دل بردی از من به یغما اااا ای تُرک غارتگر من

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1