مرد،زرد،سرد

یک عصر پائیزی که دنیا زرد خواهد شد
نوباوه ی لجباز ِ عشقت مرد خواهد شد
آنروز، دیگر کافه ی متروک ِ تنهایی
باشی نباشی وعده گاهی سرد خواهد شد

دنیا سه حرف ساده دارد مرد و سرد و زرد
بشنو تمام حرف دنیا را " به من برگرد"
ابرو نکش در هم نگو " این قصه تکراریست...
دنیا برای شعر ، حرف تازه ای آورد!"

با من کدامین حرف غیر از دیدنت مانده؟
"وقتی" نبودت واژه ها را از سرم رانده
"وقتی" گرو میگیرد از من غم وجودم را
"وقتی" که قبل از قافیه دست مرا خوانده!

آخر گناهم چیست غیر از باختن در شعر
خود را خرابت دیدن از نو ساختن در شعر
یک عمر می تازد به قلبم زخم ِ دلتنگی
یک عمر بی تابم برای تاختن در شعر

یک عصر پاییزی که دنیا زرد خواهد شد
دیوانه ی شاعر نمایت سرد خواهد شد
این کافه ی متروکه ی محکوم ِ پوسیدن
قبل از سقوطش قتلگاه مرد خواهد شد

 

* با سلام🌺

هدف،محک خلق با ساده ترین ابزار لغت بوده است🙏