تو فقط،کنار تنهایی من باش
تا نبینم خلاِ حضورت ای جان
تو فقط سهم من از دو روز دنیا
با دلم سایه شو ای نیمهِ پنهان
از حریمِ تو و آغوش و نگاهت
نشوم جدا که بی تو رو به مرگم
پیچکی شو به حصارِ بازوانم
بی تو سرما زده ی فصلِ تگرگم
تو برای من..........پناهِ آخرینی
من همان کودک ده سالهِ دیروز
پا به پا ، شانه به شانه ی بلندت
به من عاشقی و شادی بده امروز
ترسم از نفس کشیدنِ دوباره
بینِ آدم های بی عشق و محبت
در هوای سمّیِ دروغ و دشنه
ساده گویم پُرم از نیاز و وحشت
دست من بگیر و از شروعِ بودن
با من از..............اولِ راهِ آدمیت
برسان به قله ی............ بلندِ باور
برَهان مرا از این فریب و محنت
پرِ پروازِ منِ شکسته بال و
شوقِ امیدِ منِ پریده رنگی
خط کشیدم دورِ روزهای سیاهم
تا بسازم با تو دنیای قشنگی
زندگی هنوز برای همه ی ما
جای بکری دارد اندازهِ ماندن
از گذشته ها .........رها شدن برای
یک شروع و یک اثَر برای خواندن
#افسانه احمدی(پونه)
سوالی داشتم.
جان و پنهان هم قافیه هستند آیا
و
سردم با تگرگم
و
دیروز با بیاموز
و
شهوت و وحشت
و
آدمیت با رخوت
لطفا من رو راهنمایی کنید.
با تشکر.