سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 16 خرداد 1404
    10 ذو الحجة 1446
    • عيد سعيد قربان
    Friday 6 Jun 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر جا که هستید همان جا نقطه آغاز است،تلاش بیشتر امروز،سازنده فردای متفاوت شماست. آندرو متیوس

      جمعه ۱۶ خرداد

      ارمغان شب

      شعری از

      عنایت اله کرمی

      از دفتر پینوپروک (دفتراول) نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۱۵:۳۳ شماره ثبت ۱۰۳۴۸۰
        بازدید : ۲۷۶   |    نظرات : ۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      در کاروانی ز هم پاشیده و
      حیران ، 
       گم گشته در رهی بی نام و
       بی نشان ، 
      افتاده به دامِ گردباد و
      دستِ طمعکار رهزنان
      در عمق یک شبِ خالی
      ز دیدبان ، 
      خوردنِ پنبه دانه برای شتر
      دگر یک خیال نیست
      او نه فقط دانه دانه 
      که لُپ لُپ می خورد 
      همۀ بارِ بُنشَن و
      نیشکر و خشخاش و پنبه را
      بی اذن ساربان
      همراهِ سارقان
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۱۳:۴۷
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
      مبین مشکلات جامعه
      دستمریزاد خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۲۵
      باعرض ارادت
      شاعر بزرگوار
      قلمتان همیشه جاودان بادا
      همیشه سربلند وبرقرار باشید
      هزاران درود
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      سید مرتضی سیدی

      زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست ااا که از خدای بر او نعمتی و آلاییست اااا وجود مبارکتان هم معرفت و صدق و صفا ست
      غلامرضا مهدوی (مهدوی)

      جوابت می دهم از جان اا سلامی بی طمع هرچند می دانم اا که پنداری در این دنیای پر تزویر و پر دوز و کلک اا گاهی سلامی گر کسی گوید اا سلام گرگ را ماند اا که دندانهای تیزش را اا قفای پرده ی گفتار مهرآمیز خود مستور می دارد اا شاگردی می کنم عزیز
      سید مرتضی سیدی

      تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج ااا سِزَد اگر همه ی دلبران دَهَندَت باج اااا سلام و عرض ارادت استاد مهدوی عزیز التماس دعا ااا ج
      غلامرضا مهدوی (مهدوی)

      مرحبا آجرک اللهبزرگا مردا اااا نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
      سید مرتضی سیدی

      تو بخشیدی روان و عقل و ایمان ااا وگرنه ما همان مشتی غباریم ااا تو با ما روز و شب در خلوت و ما ااا شب و روزی به غفلت می گذاریم ااا نگویم خدمت آوردیم و طاعت ااا که از تقصیر خدمت شرمساریم ااا مباد آن روز کز درگاه لطفت ااا به دست ناامیدی سر بخاریم ااا خداوندا به لطفت با صلاح آر ااا که مسکین و پریشان روزگاریم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1